نیروهای استانداری همبستگی خودشان را با انقلاب اعلام کرده بودند و ما میخواستیم با مردم برای حمایت از آنها به استانداری برویم. من اولِ صبح دوربینم را با خودم برداشتم. از خیابان امام رضا(ع) رفتیم طرف استانداری. ۲۰متری روبهروی استانداری لابهلای جمعیت گیر کرده بودم و نمیتوانستم جلوتر بروم. یکی از دوستان من را روی دوش خودش نشاند که برای فیلم گرفتن راحتتر باشم. وقتی رفتم بالاتر، از صحنههای متفاوتی فیلم گرفتم. در فیلمهای آن روز صحنههایی هست که مردم روی تانکها سوار شدهاند. خاطرم هست؛ شهید هاشمینژاد و میرزا مهدی نوغانی هم روی تانکها هستند.
کمی که گذشت، ورق برگشت و نظامیها که تا دقایقی پیش در لابهلای مردم بودند، شروع به حمله کردند. من سریع خودم را رساندم. آنجا بیشتر محل تجمع زنها بود. در همین حین یکی از تانکها که میخواست از حوالی چهارراه لشکر فرار کند، سمت راست چهارراه سه تا از زنها را زیر گرفت. این زنها بین همین تانک و یکی از ماشینهای پارک شده کنار خیابان له شدند. یادم هست تنها کاری هم که توانستیم بکنیم این بود که پیکرهای این شهدا را لای چادرهایشان، پشت یکی از جیپهای برق منطقهای بگذاریم تا آنها را به سردخانه برسانند. روز متفاوتی بود که خیلی تلخ تمام شد.
نظر شما