فقط چند روز از واقعه ۲۳ آذر مشهد گذشته بود که در روز نهم دی ماه راهپیمایی عظیم مردمی شروع شد. استانداری یکی از معدود مراکز دولتی در مشهد بود که هنوز در اختیار عوامل رژیم پهلوی قرار داشت.
۶ دی ماه ۱۳۵۷ بود که خبر تحصن کارکنان استانداری و پیوستن آنها به جریان انقلاب در همه شهر منتشر شد. به منظور حمایت از اقدام انقلابی کارکنان استانداری و جلوگیری از تعرض نیروهای نظامی رژیم به آنها، گردانندگان انقلاب اسلامی در مشهد که شامل حضرت آیتالله سیدعلی خامنهای، آیتالله عباس واعظ طبسی و شهید حجتالاسلام سیدعبدالکریم هاشمینژاد بودند، برنامه یک راهپیمایی گسترده را به سمت استانداری طراحی کردند.
هر لحظه بر انبوه جمعیت تظاهراتکننده افزوده میشد. حضرت آیتالله خامنهای درباره آغاز این حرکت تاریخی در مشهد میفرمایند: «در راهپیمایی روز نهم دی ماه که مصادف با اول صفر المظفر بود، قرار شد مقصد راهپیمایی بر خلاف معمول، این دفعه باغ استانداری باشد. جمعیت از بالاخیابان [خیابان شیرازی] به طرف فلکه آب [میدان بیتالمقدس] حرکت کرد و از آنجا وارد خیابان عریض تهران شد. اوج و شکوه راهپیمایی در خیابان تهران را هرگز فراموش نمیکنم. در این خیابان ۶۰متری، تقریباً جمعیت موج میزد و علما پیشاپیش جمعیت بودند. من نگاه کردم و دیدم خیلی از علمایی که تا آن روز دیده نمیشدند، در جمع راهپیمایان حضور داشتند. جمعیت با یک نظم واقعاً شگفتآوری، مانند کوهی آرام، مثل یک قطار عظیم به سمت استانداری در حرکت بود».
در خیابان بهار در نزدیکی استانداری تانکهای رژیم ستمشاهی و مزدوران حکومت نظامی روی مردم آتش گشودند و با تانکها به داخل جمعیت هجوم بردند و تعدادی از مردم به ویژه زنان را زیر گرفتند.
مردم خشمگین با تصرف تانکها و ماشینهای ارتشی که بعضاً به آتش کشیده شده بود به مبارزه خود ادامه میدادند و ما که در بیمارستان امام رضا(ع) آمادهباش بودیم در حوالی ظهر با انبوهی از مجروحان روبهرو شدیم. در بیرون از بیمارستان مردم انقلابی و خشمگین با دستان خالی به عوامل حکومت نظامی یورش برده و آنها را از تانکها پایین کشیده و خودشان روی تانکها رفته و شعار میدادند. شبهنگام و در حالی که شهر همچنان به دلیل وقایع روز نهم دی ماه ملتهب بود، علما و رهبران انقلاب در مشهد، در منزل آیتالله العظمی سیدعبدالله شیرازی جمع شدند تا چارهای بیندیشند. آمار شهدا و مجروحان مشخص نبود، اما گزارشها از شهادت تعداد زیادی از مردم بیدفاع خبر میداد. حضرت آیتالله خامنهای در خاطرات خود، درباره وقایع این شب میفرمایند: «آن شب ما منزل آقای شیرازی بودیم. پسر ایشان با اویسی [فرمانده نیروی زمینی و گارد شاهنشاهی] تماس گرفت. با هم صحبت کردند. ایشان به اویسی گفت که آقا [آیتالله العظمی شیرازی] به شدت از عملیاتی که فرماندهان نظامی در این شهر انجام دادهاند، ناراحت هستند. اویسی با لحنی بسیار تند گفت: من شدت عمل را بیشتر خواهم کرد و میگویم همه را بکشند. او با کمال وقاحت به جای اینکه عذرخواهی کند و یا وعدهای بدهد و یا ملایمتی نشان بدهد، گفت که من شدت عمل به خرج خواهم داد و به این صورت تهدید کرد».
در بعد از ظهر هم مردم با حمله به کلانتریها و آتش زدن فروشگاه ارتش و چند مرکز دیگر بر شدت مبارزه افزودند. خبرها را مردم برای ما به بیمارستان میآوردند. حوالی غروب با آتشسوزی فروشگاه ارتش مردم مواد غذایی و اموال فروشگاه را برای جلوگیری از سوخته شدن به داخل بیمارستان میآوردند و در خیابان منتهی به محل تحصن که آشنا بودند روی هم انبار میکردند. پس از تاریک شدن هوا و شروع حکومت نظامی تیراندازی از خیابان بهار و از جلو فروشگاه شروع شد. تیراندازی شدید بود و پس از برخورد به شیروانی و سقف بخشهای ارتوپدی و جراحی و ساختمانهای بیمارستان، به ناچار ما بیماران را در زیر تختها و در پناه دیوارها مستقر کردیم تا آسیب نبینند.
ادامه دارد...
نظر شما