در صفحه امروز ادب و هنر سراغ نرگس برهمند، بانوی شاعری رفتیم که تازهترین مجموعه شعرش با عنوان ««آمبرولا، خواهر گلهای جهان» توسط نشر «نگاه» منتشر شده است. برهمند در «آمبرولا، خواهر گلهای جهان» کلمات دمدستی و معمولی زنان در خانه و آشپزخانه را ماهرانه و صمیمانه به خدمت شعر میآورد؛ کلماتی که حداقل در جعبه کلمات جادویی شاعران مرد نیست. گفتوگوی ما را با نرگس برهمند درباره شعر سپید، شعر زنانه و مجموعه تازهاش بخوانید.
از چه زمانی احساس کردید شاعر هستید؟
مثل همه شاعران ابتدا علاقهمند به خواندن کتاب و شعر بودم. از پایان دوران راهنمایی شعر سرودن را در قالب غزل شروع کردم و بعد به شعر سپید روی آوردم و تاکنون در این سبک شعر میگویم.
خراسان شمالی دارای انجمنهای ادبی و مسابقات شعر مناسب نوجوانان بود که شرکت میکردم و شعرهایم را میخواندم که چندین بار هم در آن انجمنها رتبه آوردم. در سال ۷۹ ازدواج کردم و به مشهد آمدم و ۱۵ سال در این شهر زندگی کردم و دوباره به بجنورد برگشتم. از حضور دوستان شاعر مشهدی استفاده کردم، در جمعهای خصوصی و گاهی هم در جمعهای رسمی شعر میخواندیم که نتیجه آن انتشار دو مجموعه «رشته کوه عزیز» و «به دنیا اعتماد کردهام» در سال ۸۸ بود که دومی همان سال توانست جایزه شعر خبرنگاران را دریافت کند و در سال ۱۳۹۰ مجوز چاپ بگیرد. در فاصله زمانی سال ۹۰ تا ۹۹ دیگر مجموعهای چاپ نکردم تا امسال که کتاب «آمبرولا، خواهر گلهای جهان» منتشر شد که آن را به دو دخترم مارال و ارغوان هدیه کردم.
از مجموعه «به دنیا اعتماد کردهام» تا «آمبرولا، خواهر گلهای جهان» که فاصله زمانی نزدیک به یک دهه است. چه مسیری را پیمودید و چه تغییراتی کردید؟
در این مدت شعر مینوشتم و تلاش کردم این کتاب ماحصل ۱۰سال شاعری من باشد. البته من همان نرگس برهمند با همان جهانبینی هستم قطعاً تجربههای زیستی و عاطفی، در شعرهایم تأثیر داشته و سعی داشتم آنها را به تصویر بکشم. ضمن اینکه مراودات شاعرانه بیشتری داشتم و بزرگتر شدهام.
شعرهای شما کاملاً زنانه و سرشار از نگاه زنانه است. سعی کردهاید از این نگاه فاصله بگیرید یا میل به این سرودن، عمدی بوده است؟
من یک زن، همسر، مادر و یک دختر هستم بیشتر زمان من صرف زنانگی میشود و بیشترین تجربه را در این فضای ذهنی دارم. البته تجارب اجتماعی هم دارم که آنها هم در کتاب من نمود دارند اما من از آنچه تجربه کردهام مینویسم نه آنچه در ذهن من ملموس نیست. البته شاعر تا حدی میتواند خیالپردازی داشته باشد.
با این حال نگاه زنانه شما سانتیمانتالیسم نیست که این مسئله شعرهای شما را خاص کرده است.
زن را نباید محدود به نقش مادر، همسر و یا وظایف آشپزخانهایاش کنیم که البته همه اینها بخش بزرگی از زندگی هر زن را تشکیل میدهد. اما چگونگی استفاده از موتیفهای زنانه اهمیت دارد. قرار نیست شعر زنانه، شعری لوس باشد. وقتی من در شعرم میگویم از پنجره آشپزخانه زنهای زیادی را میبینم در حقیقت نگاهم را در مورد زنهای مختلف بیان میکنم. شاید یک شاعر مرد، این صحنه را به نوعی دیگر توصیف کند.
معتقد نیستم فقط باید ازعشق نوشت، عشق هم میتواند یکی از عناصر شعری در شعر مرد و زن باشد. به طور کلی عشق در تمامیت هنر جریان دارد، اگر عشق نباشد، هنر جاری نمیشود. البته اینجا منظور من «عشق» به مفهوم مصطلح آن است وگرنه شعرهای من سرشار از عشق به طبیعت است. گاه شرمنده طبیعت میشوم اگر منزلم تمیز نباشد.
از این نگاه میشود به عنوان ابزار عشق ورزیدن استفاده کرد.
ابزار عشق؛ کلمه بسیار خوبی است. ما برای عشق ورزیدن به ابزار نیاز داریم، تنها لقلقه زبان نباید باشد. حتی اگر از جنگ بخواهم بگویم از کودک و مادر صحبت میکنم، از غذا صحبت میکنم و از کودکی که به خاطر انفجار کر شده است. من میتوانم مادر این کودک را درک کنم. سعی کردم تبعیض، اندوه و عشق را از صافی ذهن خودم عبور بدهم و دربارهاش شعر بگویم و این کار سختی است. من خوشحالم شما به عنوان یک مخاطب درک میکنید و چقدر راحت آن را بیان کردید.
یکی از ویژگیهای شعر شما تصاویر ساده، صمیمی و ممتنع است. گمان میکنید مخاطب این موضوع را دریافته است؟
امیدوارم این اتفاق بیفتد. دوست دارم زنی که در شعر من است فقط خود من نباشد بلکه دوست دارم همه زنها و حتی مردها از دنیای احساسی یک زن مطلع شوند. آن را مرور کند و ورق بزند. من در شعرهایم یک زن خاص را نشان نمیدهم، زن به معنای کلی را مدنظر دارم که مدتها نخندیده، شادی را ندیده و شاید حالش هم خوب نیست. این زن، نرگس برهمند نیست، دوست دارم مخاطب این را احساس کند.
در سرودن اشعار تحت تأثیر شاعر خاصی بودهاید؟
به هر حال شعرهای زیادی خواندهام، با شاعران زیادی مراوده داشتم ولی شاعر خاصی را دنبال نکردم. اگر شعری خواندم که خوشم آمده سعی کردم خودم را کنترل کنم و همان زمان شعری نگویم. دایره واژگانم مختص خودم است. درست است که سرودن شعر به صورت سهل و ممتنع در شعر سپید همهگیر شده اما من داستان و رمان بیشتر از شعر میخوانم و این امر بر شعر من اثر داشته. حتی یکسری نوشتهها هم دارم ولی قصد چاپ کردنش را ندارم، با این حال از قدما به سعدی بسیار زیاد علاقه دارم و از شاعران معاصر به شاملو.
همراهی با یک همسر شاعر چه رنگی به شعرهایتان داده است؟
این همراهی تأثیر بسیار مثبتی بر شعر من داشته و سبب شده شعر در تمام لحظات زندگیام جریان داشته باشد اما سعی کردیم به خاطر دو فرزندی که داریم به زندگی عادی ما لطمه نزند. این لحظات شاعرانه به تبلور ذوق شاعرانه من بسیار کمک کرده است.
آقای جواد کلیدری بسیار جدی و مجدانه به شاعرانگی پایبند است و فرصت شاعرانگی را به من هم میدهد و من هم این همراهی را با او دارم. از نظر شاعری نیز بسیار بر روند شعرهای من تأثیرگذار بوده چون من ایشان را در شعر بسیار بیشتر از خودم قبول دارم و حاضرم با صدای بلند هم بگویم که تجربهها، نگاه و همراهیاش خیلی به من کمک کرده و همین جا از ایشان تشکر میکنم.
چه توصیهای به علاقهمندان شعر سپید دارید؟
شاعر سپیدسرا باید مثلث پشتکار، علاقه و استعداد را داشته باشد. هر کدام از این سه ضلع نباشد شاعر را به جایی نمیرساند. علاقه صرف، کسی را شاعر نمیکند. در لحظاتی که شعر، موسیقی یا نقاشی خلق میکنی روحت کاهیده میشود، زجر میکشی و عرقریزی روح داری. این طور نیست که گوشهای بنشینی، شمع روشن کنی و منتظر شوی شعر بیاید. جوانها معمولاً مدتی تحت تأثیر یک فضا بودند و ایرادی هم ندارد برههای از زندگیشان را به شعر اختصاص دهند تا معلوم شود در چه زمینهای جای پیشرفت دارند.
نظر شما