سالها گفتگوهای تخصصی او با نویسندگان کشور در رسانه های مختلف منتشر میشد؛ گفتگوهایی که نشان دهنده عشق و علاقه او به کتاب و ادبیات بودند. نورشمسی در سال ۹۷ با نوشتن و انتشار رمان دایره ها اولین تجربه خود در نویسندگی را نیز مورد داوری اهالی رسانه و قلم قرار داد. او حالا پس از تجربه های مختلف در حوزه کتاب و نشر وارد حرفه کتابفروشی شده و مدیریت کتابفروشی «هوپا» را در تهران بر عهده دارد. به همین بهانه با او درباره ورودش به عالم کتابفروشی و تجربه هایی که در این مدت کوتاه کسب کرده گفتگو کردیم که میخوانید:
اولین سوالم به این پیوند برمیگردد؛ پیوند بین شما و کتاب. این علاقه و همراهی جدی با کتاب مستمر از کجا ریشه می گیرد؟
جدی است به این دلیل که من آن را جدی گرفته ام. وقتی شما احساس میکنید کاری که دارید انجام میدهید کار مفید و پرفایده ای است و آن را نه از روی عادت و اجبار بلکه با عشق و علاقه انجام میدهید، کار جدی میشود. من در تمام ده دوازده سالی که در حوزه کار خبری و رسانه ای فعالیت کردم، شاید بالغ بر هشتاد تا نود درصدش بر مبنای عشق و علاقه و حس خوبی بود که موأنست و نزدیکی با کتاب و ادبیات و قلم و اندیشه برای من ایجاد میکرده است. همین مساله به مرور در وجود آدم ته نشین میشود و بعد از مدتی شما با تلاش خودت میتوانی در آن حوزه تخصص پیدا کنی و در حوزه های مختلف آن وارد تجربیات تازه شوی. این اتفاقی بوده که برای من هم رخ داده است.
از آنجا که کار رسانه به مرور آدم را به خودش وابسته میکند، فکر میکردم بعد از جدایی از خبرگزاری مهر کار رسانه را در یک خبرگزاری یا روزنامه دیگر ادامه خواهید داد. چه شد که سر از کتابفروشی درآوردید؟
رسانه جزء علاقه مندی های من بوده و من هنوز آن را دوست دارم و خودم را روزنامه نگار و اهل رسانه میدانم. منتها بعد از جدایی ام از مهر حس کردم شاید بد نباشد کار در عرصه دیگری از کتاب را هم تجربه کنم. افزون بر اینکه ما نزدیک به یک سال است نشر تداعی را هم راه اندازی کرده ایم و در همین یک سال نیز هفت عنوان کتاب منتشر کرده ایم. با این پیش زمینه به این نتیجه رسیدیم که میتوانیم کار کتابفروشی را هم با کار نشر تلفیق کنیم و مجموعه ای جدید را در این راستا شکل بدهیم.
پس کتابفروشی هوپا مشارکتی است و با همکاری چند موسسه و نشر و ... پا گرفته است.
بله. کتابفروشی هوپا یک کار مشارکتی بین بنده، یکی دیگر از دوستان و انتشارات هوپا است. ایده اش را ما دادیم و دوستان مان در انتشارات هوپا در اجرایی کردن آن مشارکت و همراهی کردند. هوپا یک کتابفروشی به وسعت دویست متر مربع است و کتاب بزرگسال، کتاب کودک و نوجوان، لوازم تحریر، بازی های کامپیوتری و اسباب بازی از محصولات آن است. تأکیدی که این کتابفروشی به ویژه در حوزه اسباب بازی، لوام تحریر و بازی دارد، تأکید بر کالاهای تولید ایران است. ما این مسأله را خلی جدی گرفته ایم و دوست داریم کالای داخلی و ایرانی و خلاقیتی که بچه های خودمان در تولید این محصولات داشته اند را در کتابفروشی هوپا خیلی پررنگ ببینیم و خداراشکر با استقبال هم روبرو شده ایم.
با توجه به اینکه خود شما به خاطر فعالیت های رسانه ای حوزه نشر و کتاب با مسائل آن آشنا هستید، احتمالا برنامه های خوبی برای این کتابفروشی دارید. درست است؟
کتابفروشی ما الان چیزی حدود ۵ هزار جلد کتاب دارد و خداراشکر در منطقه ای هم واقع شده که مردم آن کتابخوان هستند و مخاطبان ما کسانی اند که به صورت ثابت به ما سر میزنند و از اینکه این اتفاق فرهنگی در منطقه آنها افتاده بسیار خوشحال هستند. ما درحال حاضر به خاطر کرونا محدودیت هایی برای استقبال از دوستان اهل قلم و مترجم مان داشته ایم ولی با این حال برنامه هایمان را شروع کرده ایم. اولین برنامه ای که جزء دغدغه های خودم بوده و سالها میخواستم آن را انجام بدهم، برنامه ای با عنوان «شب نویسنده» است که به زودی به صورت هفتگی در هوپا برگزار میشود. در «شب نویسنده» امکانی را برای ارتباط نزدیک بین اهل قلم و مخاطبان شان ایجاد میکنیم که یک نوع جشن امضای اینترنتی هم به حساب می آید. دوستان نویسنده می آیند و درباره مسائل مختلفی همچون تجربه های شان از کار کردن در حوزه ادبیات، خاطرات شان از این حرفه، آشنایی شان با نویسندگان مختلف و از همه مهمتر درباره کتابی که دستمایه بحث ما شده است صحبت میکنند. تعدادی از نسخه های کتاب را هم به یادگار برای ما و مخاطبان شان امضا میکنند که ما به مخاطبان تقدیم میکنیم. دیگر رویدادی که اینجا و برای نخستین بار رقم خواهخد خورد، تمرکز ویژه به بازی یا گیم است که میخواهیم به بازی های ایرانی توجه ویژه داشته باشیم. در همین راستا از همین هفته ایونتی را برگزار خواهیم کرد که بازی های تولید شده در داخل را به صورت کاملا خلاقانه به مخاطب معرفی خواهیم کرد و امکانی را فراهم میکنیم که دوستان بتوانند به صورت آنلاین نحوه استفاده از آنها را یاد بگیرند، حس و تجربه کنند و حتی در آینده بتوانند با سازندگان و دست اندرکاران آن بازیها از نزدیک دیدار و گفتگو داشته باشند. همچنین در حوزه کتاب داریم جلسات دورهمی کتابخوانی مجازی را تدارک می بینیم. همچنین هوپا تنها کتابفروشی خواهد بود که به صورت روزانه یک سبد کتاب حراج برای مخاطبانش خواهد داشت. ما یک حراج اینترنتی به اسم سه شنبه بازارهای کتاب داریم که در آن هر هفته یک بسته محصولات تخفیف دار معرفی میکنیم، همچنین یک حراج دائمی هم داریم که سبد کتابی آن به صورت متغیر در طول هفته تغییر میکند. یعنی هرروزی که دوستان ما به کتابفروشی ما سر بزنند شاهد خواهند بود که مثلا ده عنوان کتاب در موضوعات مختلف با یک تخفیف ویژه به آنها پیشنهاد میشود.
این تخفیف های روزانه شامل کتابهای به روز است یا قدیمی؟
شامل کتابهای به روز است. نحوه انتخاب ما هم برای کتابهایی که به کتابفروشی آورده ایم به شکلی بوده است که بر اساس خواست و نیاز مخاطب کتاب باشند. ما مثل خیلیها کتابهایی که روی دست مان بماند یا سالها کسی سراغ شان نرود را نیاورده ایم. هرچند من تأکید دارم که خیلی از کتابها مثل گنج میمانند و ممکن است تا سالها شناخته نشوند. درمجموع میتوانم بگویم حراج ما به نفع مشتری است. ما کتابهایی را حراج میکنیم که به روز هستند و هدف ما هم تسهیل دسترسی مخاطب مان به کتابهای خوب است.
با توجه به اینکه یکی از سرمایه گذاران هوپا خود شما هستید، چطور راضی شدید در روزهایی که اقتصاد خانواده ها با مشکل مواجه است و هزینه کمتری برای کتاب میکنند، کتابفروشی تأسیس کنید؟
من حرفی که شما زدید را رد نمیکنم و روی آن صحه میگذارم، اما تجربه من نشان میدهد که اتفاقا این مردم و عامه مردم نیستند که کتاب نخوان هستند، بلکه کم کاری در سمت دیگری است و آن عبارت است از عدم معرفی درست، چه در فروشگاهای کتاب و چه در رسانه ها. یعنی با یک جریان سازی نادرست در حوزه دغدغه های کتاب و مطالعه روبرو هستیم. خود من در این مدت دو سه ماهه که مشغول این کار هستم، تازه متوجه میشوم که نگاه مخاطب ما در حوزه کتاب و نشر چه نگاهی دارد و دنبال چه چیزی میگردد. چه چیزی را میشناسد و چه چیزی را نمیشناسد. و بعد وقتی صفحات خبری خبرگزاریها و روزنامه ها را نگاه میکنم، میبینم انگار همکاران ما در یک دنیای دیگر سیر میکنند؛ بدون کوچکترین درکی از نیاز و توجه مخاطب.
آن چیزی که رسانه ها راجع به آن صحبت میکنند، جریان سازی میکنند و آن را به عنوان دغدغه مطرح میکنند، در قشر کتابخوان کمترین محل اعتبار را دارد. اتفاقا تجربه ما لااقل در این جایی که هستیم نشان میدهد که مردم کتاب میخوانند، دقیق هم میخوانند، برای بچه هایشان با وسواس کتاب انتخاب میکنند، برای خودشان با آگاهی سراغ کتاب می آیند، اگر هم با آگاهی نیایند خیلی خوب به توضیحات و راهنمایی شما گوش میدهند و بعد برای خرید و خواندن کتاب تصمیم میگیرند. جالب است که خیلی از ایونت هایی که سعی میکنند در جامعه تاثیرگذاری داشته باشند، متاسفانه هیچ تاثیری در انتخاب مخاطب ندارند. کم پیش می آید که کسی دنبال کتابی بیاید که برنده یک جایزه ادبی باشد؛ حالا هرجایزه ای، دولتی و چه غیردولتی هم ندارد. با اینهمه می بینید فلان کتاب از ناشر کم مدعایی که توانسته حرف جدید و خوبی بزند، راه خودش را باز میکند، به مخاطبان معرفی میشود و آنها می آیند آن را تهیه میکنند. در حوزه کودک و نوجوان البته این وضع تغییر میکند. یعنی تلاش هایی که برای ایجاد جذابیت، ایجاد سرگرمی، ایجاد خلاقیت در ذهن مخاطبان و یاد دادن یک مهارت تازه به بچه ها دارد انجام میشود در انتخاب شان خیلی تاثیر میگذارد.
ولی در حوزه کتب بزرگسال، با موضوعات مختلف، جهتگیری رسانه ها و رفتاری که جامعه نشان میدهد، من را به این نتیجه رسانده که گویا ما در دو تا جزیره مختلف و در دو سوی اقیانوس داریم سیر میکنیم و این خیلی بد است. این یعنی تاثیرگذاری فرهنگی رسانه های ما به ویژه در حوزه کتاب و نشر ضریب بسیار کمی پیدا میکند و رسانه های ما نمیتوانند مخاطب را به خواندن و یا حتی عدم خواندنِ کتابهایی که شاید مضر باشند مجاب کنند. در حالی که در خیلی از کشورهای دنیا شرایط برعکس است. آنجا گاهی یک جایزه ادبی، یک ستون نویس، یک مقاله یا یک مجله و نشریه و بلاگ میتوانند تاثیرگذار باشند. ما این تاثیرگذاری را از دست داده ایم. این عدم اعتماد عمومی به رسانه ها، به ویژه رسانه های رسمی در حوزه فرهنگ، خودش را اینطوری نشان میدهد. هم کسانی که در این حوزه سیاستگذار هستند و هم کسانی که در این حوزه فعالیت رسانه ای انجام میدهند، باید به این مسأله توجه جدی کنند.
یعنی لزوما کتابهایی که تبلیغ میشوند، توسط مخاطب جدی گرفته نمیشوند.
بله، معتقدم شیوه ای که حالا انجام میشود تاثیرگذاری خیلی کمی داشته است؛ نه اینکه بگوییم کلا بی تاثیر است. من کارکرد رسانه را نفی نمیکنم، اما شیوه ای که تا الان رسانه ها با این پدیده برخورد کرده اند در مخاطبان تاثیر کمی داشته است.
شما در این مدت به شیوه مشخص تری برای مرتبط کردن کتاب و مخاطب رسیده اید؟
تنها چیزی که الان میتوانم بگویم این است که ارتباط رو در رو با مخاطب و برای او توضیح دادن که چرا این کتاب، این ویرایش، این ترجمه، این اندیشه و این قلم اتفاق مهمی است، خیلی تاثیر میگذارد. چرا؟ چون من نوعی را به عنوان کارشناس میبینند و می پذیرند.
با این توضیح، شما معتقدید که خط مقدمه حوزه ادبیات و کتاب کتابفروشی ها هستند.
دقیقا. خط مقدم این حوزه کتابفروشی ها هستند. برای اینکه ما بخواهیم به جامعه از طریق رسانه تاثیری در این حوزه ایجاد کنیم، باید مخاطب را به این سمت کتابفروشیها سوق بدهیم. در کتابفروشی است که مخاطب دستش در دست کتاب و نویسنده و اندیشه قرار میگیرد. این نکته اصلی است.
نظر شما