سیره این بانوی گرامی، الگوی مادران شهید شد و سالروز رحلت او «روز تکریم مادران و همسران شهدا» نامگذاری شد؛ مادرانی که در لبیک به ندای ولیفقیه، فرزندان برومند خود را برای پاسداری از حریم اسلام و جانفشانی در راه مکتب اهلبیت(ع) راهی جبهههای نبرد کردند.
امالبنین دفاع مقدس
مادر که باشی میدانی عشق به فرزند تمامی ندارد. «پروین ژف»، مادر شهیدان محمدرضا، عباس و مجتبی حسینجانیان یکی از هزاران مادری است که جوانان خود را برای حفظ اسلام و انقلاب تقدیم کردهاند. او میگوید: محمدرضا سال ۶۲ در پنجوین عراق شهید شد؛ پیکر نداشت و مفقودالاثر بود و پس از ۱۲ سال پیکرش بازگشت. مجتبی سال ۶۳ در اهواز شهید شد و عباس هم سال ۶۵ در عملیات کربلای۵ به شهادت رسید. محمدرضا ۲۰ساله، عباس ۱۸ساله و مجتبی هم ۱۶ساله بودند که شهید شدند.
امالبنین دفاع مقدس که هنوز رخت دامادی را بر تن فرزندان خود نکرده بود، اضافه میکند: خدا را شکر میکنم فرزندانم در راهی که خودشان انتخاب کردند، پیروز شدند. پس از شهادت مجتبی و محمدرضا، تمام اعضای خانواده به خصوص خودم وابستگی زیادی به عباس پیدا کرده بودیم اما چون مشغول درس بود و دبیرستان میرفت، شبها دیر میآمد. وقتی علتش را میپرسیدم، میگفت: «میخواهم علاقه زیادی به من نداشته باشید». از ماندنش عذاب میکشید و دوست داشت برود. میگفت: «روح من اینجا نیست، فقط جسمم در کنار شما حضور دارد. اگر مرا دوست دارید بگذارید من هم به جبهه بروم و خدا را ببینم». دیگر موافقت کردم و گفتم برو. آخر هم در عملیات کربلای۵ در منطقه شلمچه به شهادت رسید و سرش بر اثر خمپاره جدا شده بود.
دلتنگی برای فرزند تمامی ندارد
برخی از این مادران سالهاست که به دنبال نشانی از فرزند خود میگردند و سالها به شوق شنیدن خبری از فرزند شهیدشان صبح را به شب رسانده و انتظار و چشم به راهی را میتوان در کلمه کلمه حرفهایشان شنید؛ انتظاری که سالهاست با بغضی در گلو گره خورده است.
«رباب پیشان» مادر شهید جاویدالاثر سیدفضلالله خوید یکی از این مادران است که پس از ۳۴ سال هنوز چشم انتظار پیکر پاک فرزند شهیدش است. شاید به همین دلیل باشد که هر شهیدی به یاسوج آورده میشود، تا لحظه دفن کردن در آغوش این مادر است و او را از خود جدا نمیکند. او درباره فرزندش میگوید: فرزندم با آغاز جنگ در حالی که سن و سال زیادی نداشت همچون دیگر رزمندگان به ندای امام لبیک گفت و ما هم مانع رفتنش نشدیم.
این شیرزن ایرانزمین با صبر و استقامتی مثالزدنی میگوید: فرزندم در چهارم دی سال ۶۵ به شهادت رسید. دلم برای فرزندم تنگ شده، دلتنگی برای فرزند تمامی ندارد. آرزویم پیش از مرگ بازگشت پیکر فرزندم است تا به اندازه تمام سالهایی که نبود در آغوشش بگیرم و بعد او را به خاک بسپارم.
از شهادت پسرم ناراحت نیستم
۲۲ سال پس از پایان جنگ تحمیلی، مدافعان حرم ثابت کردند که راه شهادت همچنان باز است و قدم گذاشتن در آن سن و سال نمیشناسد. «حوریه تختایینژاد» مادر شهید عارف کایدخورده از شهدای مدافع حرم است. این مادر مهربان که رهرو راه حضرت امالبنین(س) است از همسر جانبازش میگوید که چند سالی است به یاران شهیدش پیوسته و پسر رشیدی که در دفاع از حرم اهل بیت(ع) حدود سه سال پیش به فیض شهادت رسیده است. او با بیان اینکه عارف فرزند اول من و متولد ۱۳۷۱ بود، میگوید: پدر عارف رزمنده و مرد بزرگی بود و هشت ماه پس از شهادت عارف به شهادت رسید. ما وظیفه خود میدانستیم که فرزندانمان را با اهل بیت(ع) آشنا کنیم. عارف را خیلی دوست داشتم و دارم. وقتی میگفت میخواهم مدافع حرم شوم برایم بسیار سخت بود.
او جوان ۱۹-۱۸ سالهای بود که از ویژگیهای سردار سلیمانی تعریف میکرد و شناخت کاملی از ایشان داشت و برای قانع کردن من از مدافعان حرم حرف به میان میآورد. دلایل زیبای عارف من را راضی کرد و وقتی دیدم خودش هم با شناخت انتخاب کرده قلباً خوشحال شدم.
مادر این شهید مدافع حرم از لحظه شنیدن شهادت پسرش میگوید و ادامه میدهد: عارف هدیهای از طرف خدا بود و شکر میکنم که پسرم فدایی اهل بیت(ع) و ولایت فقیه و مردم عزیز کشورمان شد. نخستین بار در فضای مجازی خبر شهادت فرزندم را خواندم. وقتی مطمئن شدم به شهادت رسیده حال عجیبی داشتم. نمیتوانستم بپذیرم که دیگر پسرم نیست و حس میکردم هنوز زنده است و ما را میبیند. حضرت زینب(س) چنان صبری به من داده بود که توانستم این فراق را تحمل کرده و به خودم مسلط شوم در حالی که تا پیش از این، تحمل یک ساعت دوری از پسرم را نداشتم. او در استان دیرالزور سوریه و کنار نهر فرات که محل عبور کاروان اسیران کربلا بود به شهادت رسید.
چنین مادرانی وقتی از فرزندان و همسران شهیدشان سخن میگویند، باوری روشن از چشمهایشان فرو میچکد و انگار اشتیاقی سبز را در بارگاه پروردگار نفس کشیدهاند که این چنین با اندیشهای بلند و بینظیر همسر و فرزندان را میستایند.
به حقیقت ایران، سرزمین شگرفی است؛ همسران و مادرانش خورشیدوار و بیدریغ، جانمایههای وجود خود را بر مام وطن تاباندهاند؛ بزرگ زنانی که از سرچشمه رضایت پروردگار سیراب شدهاند و با سرمشق گرفتن از حضرت امالبنین(س)، بانویی صبورتر از تمام مادران دلسوخته، اندوه و سوگواری نمیشناسند و صبر پیشه کردهاند.
نظر شما