داوران به پاس کارنامه پربرگوبار در عرصه ترجمه، جایزه ویژه خود را به علیاصغر حداد و جایزه مترجم برتر را برای ترجمه رمان «استاد پترزبورگ» به محمدرضا ترکتتاری اهدا کردند.
داستان نویسندهای که دو بار جایزه «بوکر» را گرفت
«استاد پترزبورگ» رمانی ۲۸۰ صفحهای است از جی.ام.کوتسی. کوتسی نخستین نویسندهای است که دو بار موفق به دریافت جایزه بوکر شده و در سال ۲۰۰۳ نیز توانست نوبل بدست بیاورد.
شخصیت اصلی داستان درباره «فیودور میخایلوویچ» مردی میانسال، جاافتاده، باشانههای خمیده، پیشانی بلند و ابروهای پرپشت است که از دین مسیحیت پیروی میکند. او پسری دارد به نام «پاول»، مردی جوان و پررمز و راز که در اتاقی استیجاری واقع در خیابان «اسوچنوی»، شماره ۶۳ زندگی میکند. در یکی از روزها پسر جوان به طرز مشکوک و ابهام برانگیزی از ارتفاعی بلند سقوط میکند و جانش را از دست میدهد. این واقعه فیودور را در غمی بزرگ فرومیبرد و با آنکه از مرگ فرزندش آسیب روحی شدیدی میبرد، اما ترغیب میشود تا اصل ماجرا را بررسی کند. او شهر و منزل خود را ترک میکند و به سوی محل اقامت سابق فرزندخواندهاش میرود. پسر در زمان حیات یکی از اتاقهای منزل قدیمی و زواردررفته «آنا سرگیونا کالنکینا» را اجاره کرده بود.
مرگ پاول، این زن و فرزندش را نیز متعجب و ناراحت کرده و آنها را با مشکلات فراوانی روبهرو می سازد. دیدار فیودور و خانم آنا، آغازگر اتفاقات و ماجراهایی پرفراز و نشیبی شده که موجب خلق داستانی مهیج میشود.
زندگینامه تصویری یک پدردر فقدان پسرش
«استاد پترزبورگ» توسط نشر ماهی منتشر شده و داستانی اتوبیوگرافیک درباره پدری است که پسرش را از دست داده، اما واقعیت فقدان چنان رنج بار و سوزاننده بوده که او نمیتوانسته آن را لمس کند و تصمیم گرفت دستپوشی فراهم کند تا بتواند به این شیء سوزان دست بزند و در نتیجه به سراغ فئودور داستایفسکی میرود و با استعانت از زندگی او ، ماجرای خودش را مینویسد.
محمدرضا ترکتتاری در جایی درباره این اثر صحبتهایی کرده است که به مخاطب در فهم اثر کمک میکند. او گفته است:«روایت این کتاب نه واقعیت است و نه قصه. در واقع برخی واقعیتها از زندگی داستایفسکی گرفته شده و در قالب قصه پرورده شده است؛ بنابراین نه داستان واقعی و نه کاملاً پرداخته ذهن نویسنده است.
ضمیمهای بر تاریخ
مثلاً در «استاد پترزبورگ» پسر داستایفسکی در حادثهای در شهر پترزبورگ کشته میشود، ولی در واقعیت پسر یا در واقع پسرخوانده داستایفسکی هیچ وقت به این شکل نمیمیرد.
مترجم معتقد است رویکرد کوتسی در این کتاب توجهی است که به تاریخ دارد. کوتسی که خود نظریهپرداز و منتقد ادبی نیز هست، اعتقاد دارد در جوامعی که فشار ایدئولوژیک زیاد میشود، فضایی که رمان و تاریخ میتوانند کنار هم سر کنند، به نابودی کشانده میشود، بنابراین رمان دو گزینه بیشتر در روبهروی خود ندارد یا باید با تاریخ رقابت کند یا ضمیمهای بر تاریخ باشد.
کوتسی معتقد است رمان باید وارد رقابت با تاریخ شود، یعنی اسلوبهای خودش را بسازد و به نتایج خاص خود منتهی شود که لزوماً نیازی ندارد با تاریخ همخوانی داشته یا یکسان باشد. یعنی اینطور نباشد که در رمان به دنبال حقایق تاریخی بگردیم و صحت آن را مورد پرسش قرار دهیم. مثلاً بگوییم در سال فلان این اتفاق تاریخی افتاده است. وقتی رمان چنین رویهای را پیش میگیرد، به رقیب تاریخ تبدیل میشود، خودش اسطورهسازی میکند و با این اسطورهسازی به نوعی دشمن تاریخ میشود؛ چون آن وجهه اسطورهبودن تاریخ را آشکار کرده و به این ترتیب از آن اسطورهزدایی میکند. کوتسی خودش طرفدار این نوع رقابت است و رمان «استاد پترزبورگ» رمانی است که این دیدگاه را در آن پیاده کرده، یعنی در آن یک رقابتی با تاریخ ایجاد کرده است.
نظر شما