به گزارش گروه فرهنگ و هنر قدس آنلاین، «بیهمه چیز» از نامش گرفته تا سابقه کارگردان و فهرست بازیگران پرآوازهاش به اندازه کافی شما را کنجکاو میکند تا به تماشای فیلم تازه محسن قرایی بنشینید. قرایی در هر اثری که تا به امروز نامش در مقام کارگردان یا فیلمنامهنویس پای آن بوده یک برگ برنده رو کرده است. تجربیاتی که ماحصلش را در یک کلام میتوانید در «بی همه چیز» ببینید.
اگر به امید دیدن فیلمی مانند «سد معبر» به تماشای این اثر رفته باشید، دست خالی باز میگردید چون فضای این دو فیلم مطلقاً ارتباطی به یکدیگر ندارند اما اگر نگاهی به پرونده کاری قرایی بیندازید قصه گویی که بارزترین ویژگی «قصر شیرین» بود را در این فیلم هم میبینید.
این دومین تجربه مشترک محسن قرایی و محمد داودی پس از «قصر شیرین» در نگارش فیلمنامه است. تجربهای که منجر به دریافت سیمرغ بهترین فیلمنامه از سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر هم شد. این بار نیز همکاری این دو در «بیهمه چیز» تبلور پیدا کرده و یک فیلمنامه استخواندار و دراماتیک را به ارمغان آورده است.
فیلم برگرفته از نمایشنامه «ملاقات بانوی سالخورده» نوشته فردریش دورنمات اما به شکلی ایرانیزه شده است. داستان عشق و انتقام در روستایی بینام و نشان و قدیمی با مردمی ترسناک که همه چیزشان را به پول میفروشند و البته قهرمانی که برای خودش یک ضدقهرمان تمام عیار است!
نکته جالب درباره «بیهمه چیز» این است که نه تنها داستان این فیلم تحت تأثیر نمایشنامه است که حتی نماها، قاببندی و اتمسفر حاکم بر فیلم نیز مانند صحنه نمایش است و با کاتهای به جای عماد خدابخش یک ورژن سینمایی خوب و کلاسیک از آن بیرون آمده است.
فیلم شروعش را خوب کلید میزند. تقریباً در ۱۰ ـ ۱۵ دقیقه ابتدایی تمام بازیگرانش را رو میکند و از هرگوشه فیلم یک بازیگر شش دانگ بیرون میزند. همه روستا منتظر ورود «لی لی» با بازی هدیه تهرانی هستند، زنی که با خود داستانهای زیادی به همراه دارد و نگاههای گاه و بیگاه «امیرخان» با بازی پرویز پرستویی هم خبر از آغاز یک طوفان میدهد. هادی حجازیفر در نقش «جوالدوز» و دهدار با همان تسلط همیشگیاش روند قصه را به درستی سامان میدهد.
پرویز پرستویی در نقش قهرمانی که بین خوب و بد بودن مدام در حال تاب خوردن است، به خوبی خودش را پیدا کرده و نشان میدهد همانقدر که میتواند خوب باشد ممکن است کارهایی هم از پسش بربیاد که گذر سالها تشخیص آن را از پشت چهره خیرخواهش سخت و مشکل کرده است. هدیه تهرانی را همانطور با سکوت و سردی همیشگیاش خواهید یافت اما پختگی و سالها تجربه برای ارائه چنین نقشی در بازیاش به وضوح مشهود است.
یکی دیگر از بازیهای خوب «بیهمه چیز» متعلق به باران کوثری است که البته بخش عمدهای از این درخشش را مدیون گریم فوقالعادهاش است؛ گویی شخصیت نوری با اقتدار تمام باران کوثری را در اختیار خودش گرفته است و به احتمال قوی بازی در این نقش برایش نامزدی سیمرغ نقش مکمل را به همراه خواهد داشت. فرید سجادی حسینی، بابک کریمی، مهتاب نصیرپور، پدرام شریفی، زهیر یاری، لاله مرزبان و عیسی یوسفیپور نیز در نقشهای خود خوش درخشیدند و بار مهمی در پیشبرد داستان فیلم دارند.
فارغ از کارگردانی، فیلمبرداری، لوکیشنها، نماهای جذاب و بازیهای خوب بازیگران که این اثر را شبیه به خواندن رمانی جذاب کرده است اما داستان «بی همه چیز» مخاطب را در بهت عمیقی فرو خواهد برد. داستان چیزی بیش از انتقام است؛ فضایی که از ابتدا مبتنی بر دروغ و بیاعتمادی شکل گرفته است، از مردمی که تکلیفشان با خودشان روشن نیست و مناسبات آنها را منافع فردیشان تعیین میکند تا قهرمانش که رئیس خانه انصاف نیز هست و حتی نسبت به خانواده خود و آدمهای گذشتهاش هم انصاف ندارد، چه رسد به مردمی که هر روز یک رنگ میشوند.
قرایی فیلمهایش را متاثر از فضای جامعه میسازد و معتقد است فیلمساز نمیتواند مدعی شود فیلمش نسبتی با جامعه ندارد. «بیهمه چیز» یک تلنگر عمیق به اعتمادهای فروریخته، انصاف، دروغ و دورویی است. اگر موفق به دیدن این فیلم شدید به برخی صحنههای آن دقت کنید، به ویژه سکانس پایانی فیلم!
انتهای پیام/
نظر شما