از ایشان اجازه خواستم به مشهد مقدس مشرف شوم. مرحوم حائری فرمودند: به نظر میرسد در این صورت نیازمند شوی و آن استغنایی که برای شما در این مرحله لازم است از دست بدهی. به ایشان گفتم این طور نیست. دو قطعه فرش از پدرم ارث برده و آن را فروختهام و حدود ۲۵ تومان پول دارم.
بدین ترتیب عازم مشهد شدم. ابتدا به تهران رفتم و در مدرسه مروی سکونت پیدا کردم. در آن زمان دولت پهلوی عمامه را از سر طلاب برمیداشت و اجازه نمیداد کسی بدون مجوز عمامه داشته باشد مگر اینکه شخص از مدرسان حوزه علمیه میبود که در آن صورت، جواز عمامه گذاشتن به او داده میشد.
به تهران که رفتم جواز عمامهام را فراموش کرده بودم ببرم. رفتم خدمت حاج آقا روح الله (امام خمینی) و جواز عمامه ایشان را گرفتم و به مشهد مشرف شدم. در آن سفر توجهات و عنایات فراوانی از سوی حضرت علی بن موسی الرضا(ع) به من شد.
آیتالله سید محمدعلی روحانی میگوید: من مقید بودم هر سال ۲۳ ذیالقعده به زیارت امام رضا(ع) مشرف شوم؛ چرا که زیارت آن حضرت در این روز آثار شگفتانگیزی دارد. تا وقتی که اداره اوقاف و حج دایر شد و گفتند روحانیان را به حج میبرند و من تصمیم گرفتم سه سال پشت سر هم به حج مشرف شوم؛ چون اگر کسی سه مرتبه پشت سر هم به حج مشرف شود و سال چهارم نتواند به حج برود، نامش جزو حاجیها نوشته میشود.
قرار بود آن سال ۲۳ ذیالقعده به حج مشرف شویم. شب آیتالله گلپایگانی را در خواب دیدم که فرمود: آقا سید محمدعلی! چه میشود در یک سال دو مرتبه به زیارت امام رضا(ع) مشرف شوی؟ گفتم: آقا نمیتوانم چون امسال باید به حج مشرف شوم و به همان یک بار بسنده کنم. در این هنگام ایشان فرمود: پس حالا که قصد داری به حج مشرف شوی، در مدینه غسل میکنی و از طرف امام رضا(ع) به زیارت قبر پیامبر مشرف میشوی تا ثواب زیارت امام رضا(ع) را نیز برده باشی.
آیت الله روحانی نیز میافزاید: سال اول به همان کیفیت زیارت کردم. سال دوم که به حج مشرف شدم روز دوم باز آیتالله العظمی گلپایگانی(ره) را به خواب دیدم که فرمود: «دو شبانه روز است آمدهای و هنوز نائبالزیاره امام رضا(ع) نشدهای».
درباره آیتالله العظمی مرعشی نجفی نوشتهاند ارادت خالصانه و محبت شدید وی به خاندان ولایت، او را از نجف اشرف به ایران کشانید. ازاین رو، در همان سال به مشهد مقدس سفر کرد و آتش اشتیاقی که سالها درون وی شعله کشیده و سر برداشته بود، با دیدار مرقد مطهر آن حضرت بیشتر در جانش شرر افکند؛ چنانکه بی تابانه، ضریح مقدس را در آغوش کشید و ساعتها حدیث شور و اشتیاق زمزمه کرد.
نظر شما