یکی از عواملی که سبک زندگی اسلامی را با چالش روبهرو کرده، الگوی معماری مدرن است که حتی حفظ برخی از ویژگیهای سبک زندگی دینی مثل حیا را نیز با مشکل روبهرو کرده است. به این بهانه با دکتر مسعود ناری قمی، عضو هیئت علمی دانشگاه فنی قم و پژوهشگر حوزه معماری گفتوگو کردهایم تا تأثیر و تأثرهای سبک زندگی و معماری را واکاوی کنیم.
آقای دکتر، چگونه سبک زندگی در جامعهای با معماری آن جامعه گره میخورد؟
سبک زندگی جنبهای از فرهنگ است که مربوط به رفتارهای روزمره مردم است و فضایی که این رفتارهای روزمره را احاطه کرده، معماری است. معماری از آن جهت که هر روز و هر لحظه، رفتارهای روزمره در قالب آن انجام میشود با سبک زندگی پیوند محکمی دارد.معماری یک مفهوم دوگانه است؛ یک مفهوم آن، بنای معماری است که روی زمین واقع شده و الزاماً با سبک زندگی پیوند میخورد. ولی آن چیزی که معمارها میخواهند طراحی کنند و از سبک زندگی الگو بگیرند را لزوماً معمارها توجه نمیکنند. این اتفاق هم در دوران معاصر افتاده است یعنی سازهای ساختهاند بدون توجه به سبک زندگی.
در مقالهای از شما خواندم که عناصر محیطی انسان ساخت (مسجد، بیت و...) را مؤثر در تعالیم اسلامی و سبک زندگی میدانید. در این خصوص توضیح میدهید؟
هر اتفاق و موضوعی در معماری از دو طریق مطرح میشود؛ یکی مفهوم سکونت در خانه و یکی مفهوم سکونت در جمع انسانی است. این را برخی نظریهپردازان دیگر معماری هم میگویند.
در اسلام این دو مقوله را با چهار اصطلاح بیان کردهاند؛ فضای خصوصی با بیت بیان شده، فضای عمومی با مسجد و مابین این دو فضا را با دو عبارت سوق(بازار) و سبیل(راه) تبیین کردهاند. با این چهار اصطلاح میتوان همه فضاهای سبک زندگی را درست تعریف کرد.
مثلاً اگر بخواهیم یک مدرسه را با این چهار فضای معماری طراحی کنیم، چگونه میشود؟
مدرسه به شکل مدرنش در صدر اسلام نبوده است. در تعریف مدرسه کسانی که در روانشناسی محیط کار میکنند، میگویند یک مقداری خانه است و یک مقداری فضای جمعی. بخواهد تطبیق با فضای اسلامی پیدا کند، یک مقداری کیفیت بیت را دارد و یک مقداری کیفیتهای مسجد و چون مسئله حرکت بین اینها هم هست باید کیفیتهای سوق را هم داشته باشد. با این سه مفهوم باید طراحی شود و الزامهای این سه فضا که در ادبیات دینی آمده به کار گرفته شود. اما اینکه مقدار هر کدام چقدر باشد را باید تحقیق میدانی کرد.
اینکه مدرسهها را به تازگی شبیه فضای خانه میسازند از منظر اسلامی چه جایگاهی دارد؟
از اول قرن بیستم که به سمت بهسازی مدارس رفتند، شبیه خانه شدن یک امتیاز شد. این را با ادبیات دینی هم میشود تعریف کرد مثلاً مدارس حوزه علمیه هم یک مقداری خانه است و یک مقداری بازار. منظور از مدارس اسلامی این نیست که مفاهیم فرمی مثل گنبد و قوس مسجد را در معماری مدرسه نشان بدهیم بلکه آنجایی که سبک زندگی در رفتار افراد تأثیر میگذارد را تعریف کنیم: مثلاً در مسجد، همه انسانها فضای خلوت دارند، فضای شخصی و اجتماعی دارند و... . این را باید در فضای مدرسه ایجاد کنیم تا اینکه دانشآموز هویت خود را در فضای اجتماعی پیدا کند. مدرسه نباید مثل یک پادگان باشد که مدیران و ناظمان مدام بالای سر دانشآموز باشند. پیشنماز در مسجد جایگاهش از لحاظ فضایی متفاوت تعریف نشده همین را میشود در مدرسه از این جنبهاش به کار برد و چه در فضای عمومی و چه در فضای کلاس در نظر گرفت. حتی روی اندازه فضا هم میتوان تأثیر گذاشت، مثلاً طول دیوارههایی که باید شکستگی پیدا کند، چقدر باشد تا به آن مسجد اول شباهت پیدا کند.
تأمین حیا در دو معماری درونگرای اسلامی و معماری برونگرای مدرن چگونه اتفاق میافتد؟
در معماری برونگرا ارتباط زیادی با فضای بیرون وجود دارد، فضای زیادی برای شیشه و بالکن است. معماری غربی با شهرنشینی و باز شدن فضای بناها اتفاق افتاد. موضوع بعدی یعنی رفتن حیا، پیامد این نوع معماری بود. چون انسانها عادت به دیده شدن در همه جا پیدا کردند، دیگر این برایشان عادی شده بود. وقتی همه جا دیده میشوید، دیگر پس از مدتی آن کنترل اولیه را نمیکنید. اثر وضعی معماری این گونه تأثیرش را روی سبک زندگی میگذارد، پس اولین بار وقتی دوره شهرنشینی جدید اتفاق افتاد حیا محو شد و بعد هم که ایدههای مربوط به بیحیایی در هنر شکل گرفت. از آنجا که معمارها هم خود را جزو هنرمندان در نظر میگرفتند، روی این ایدهها کار کردند. اما این دفعه به عنوان یک اتفاق ضمنی نبود بلکه به عنوان هدف بود، یعنی دیگر اینجا تصمیم گرفتند به ایدههای بدویت انسان برگردند و در این میان یکی از ابزارهای بازگشت به بدویت، باز گذاشتن فضا بود.
معماری چگونه منتهی به حیا میشود؟
باید بین فضای خصوصی و عمومی تفاوت قابل تشخیص باشد. آلتمن در کتاب (محیط و رفتار اجتماعی: خلوت، فضای شخصی، قلمرو و ازدحام) در مقایسه بین یک جزیره مسلماننشین و هندونشین اندونزی میگوید: آنجا که مسلماننشین نیستند در و پنجرهها به خاطر هوای مرطوب کاملاً باز است. در و دیواری ندارد، قلمرو خانهها مشخص نیست و... ولی مسلمانها یک دیوار کشیدهاند و درون خانه راحتترند؛ هر دو اینها متناسب با شرایط بومی است، در هر دو حداقلی از حیا حفظ میشود ولی در اسلام نسبت به بومیهای غیرمسلمان هم حیا بیشتر حفظ میشود و هم افراد درون خانه آزادی بیشتری دارند. پس معماری درونگرا حیا را با کمک آزادی بیشتر در فضای خصوصی تأمین میکند.در معماری درونگرا عرصه زنان گسترش بیشتری دارد، در مجموع حیاط داخلی، عرصه زنان است ولی در محیط اروپایی به صورت نقطهای و محدود مثلاً آشپزخانه این امکان را دارد. بنابراین معماری درونگرا با آزادی بیشتری که میدهد، حیا را امری مطلوب نشان میدهد.
برخی قائل به این هستند در گذشته در شهری مانند مشهد به خاطر معماری خاص آن مفهوم حرمشهری داشتیم که همه مقولات از جمله سبک زندگی ذیل آن بوده است اما معماری امروزه و مالسازیها گویی مشهد را دو قبله کرده است و سبک زندگی جدیدی با خود آورده این را چگونه توضیح میدهید؟
این موضوع اقدامی قرن بیستمی بود که به نام موضوع گردشگر انجام شد و به همه جا سرایت پیدا کرد. در جهان اسلام هم با عربستان شروع شد، در ایران هم همین اتفاق افتاد و از ایران هم به عراق دارد میرود. در گذشته برخورد با شهر زیارتی این گونه بود که خدمات زیارتی، خدمات مردمی بود که از طریق بافت اطراف حرم اتفاق میافتاد.درست است در شهر مشهد شاهعباس صفوی، بالاخیابان و پایینخیابان کشید ولی مابقی بافت پیرامون حرم شامل خانهها و بازارها باقی ماند که خدمات زیارتی بیشتر به عنوان یک امر فرهنگی انجام میگرفت. با این نگاه که ثوابی دارد و نه به عنوان یک امر صرفاً اقتصادی. کربلا همچنان همین است؛ یعنی وقتی به شما خدمات میدهند با این عنوان که ما زائر امام حسین(ع) را پذیرایی کردیم، کاری میکنند که همیشه پیوست فرهنگیاش در ذهن مردم میماند. همان طور که معصومین(ع) میفرمایند خدا کعبه را در جای دور گذاشت که به میزان سختی شما برای زیارت، پاداش دهد. ولی امروز گردشگر میآید، انواع تفریحات لوکس مثل شهرهای غربی انجام میدهد و زیارت هم جزو تنوعات تفریحش میشود. مثلاً در یک شهری باغ وحش به عنوان ویژگی خاص آن شهر است، در اینجا نیز برخی برنامهریزان متاسفانه همین نگاه را دارند که باید یک مکان زیارتی را با مدل گردشگری جهانی تطبیق داد. یعنی هر طور دبی هست قم و مشهد هم همین طور باید باشد!
نظر شما