تحولات منطقه

جست‌وجوی فراوان ما نتیجه داد و توفیق مصاحبه با همبازی دوران کودکی و همسایه قدیمی آیت‌الله واعظ طبسی در مشهد مقدس را پیدا کردیم. سفر به سال‌های دور همراه این آشنای قدیمی جزئیاتی جالب توجه از زندگی و ویژگی‌های آن مرحوم را بر ما مکشوف می‌سازد.

زندگی زاهدانه، مدیریت شجاعانه
زمان مطالعه: ۵ دقیقه

آقای اعتضاد رضوی! در ابتدا کمی از خودتان بگویید.

محمدعلی اعتضاد رضوی هستم؛ اجداد من از زمان صفویه تا چندین نسل، خدمتگزار آستان قدس رضوی بودند. اجداد و نیاکان من از دوران شاه اسماعیل در مشهد ساکن شدند. بنده هم در سال ۱۳۳۱ پس از تحصیلات دانشسرایی به خدمت آموزش و پرورش درآمدم.

در ضمن تدریس، لیسانسم را هم گرفتم. در سال ۱۳۴۷ ابلاغ مدرسه نوین، به نام من صادر شد و از آن سال، این مدرسه یکی از مدارس مذهبی مشهد و در واقع پناهگاهی برای مذهبیون به حساب می‌آید. چهره‌های مختلفی در این مدرسه تحصیل کرده‌اند که یکی از آن‌ها آقای حسن رحیم‌پورازغدی است.

در خصوص ارتباطتان با آیت‌الله واعظ طبسی بگویید.

ارتباط من با آقای طبسی دو نوع بود؛ ارتباط شخصی و ارتباط اجتماعی. پشت دیوار مدرسه نوین، در خیابان بهجت خانه پدری آیت‌الله طبسی بود. منزل قدیمی‌ساز ۳۰۰-۲۰۰ متری داشتند.

من در کودکی همبازی ایشان بودم. ایشان برادری به نام حسین داشتند. ما در حیاط همین مدرسه که آن موقع منزل ما بود بازی می‌کردیم. اینجا ملک مادرم بود و بعدها برای آموزش و پرورش وقف شد. همیشه ارتباط خوبی بین مادرم و مادر ایشان برقرار بود؛ من و خود آقای طبسی هم دوستان خوبی برای هم بودیم و ایشان نماینده امام و تولیت شدند و اوج گرفتند.

از فعالیت‌های انقلابی ایشان اطلاعاتی دارید؟

بخش اجتماعی زندگی آیت‌الله طبسی که من در جریان آن هستم، زندگی زاهدانه ایشان بود. ایشان پیش از انقلاب، تبعید و زندان را تجربه کردند. گاهی برای هزینه‌های ضروری زندگی در مضیقه بودند؛ نه اجازه منبر داشتند و نه کتاب و درس و... . بیشتر علما در آن دوران این گونه بودند؛ نوعی امتحان برای زندگی علما بود. پیش از انقلاب شرایط سختی در زندگی داشتند.

گفته می‌شود ایشان باوجود شرایط قانونی و شرعی اختصاص حق‌التولیه، هیچ گاه از این حق استفاده نکرده‌اند؛ حق التولیه ایشان بیشتر صرف چه اموری می‌شد؟

ایشان تمام و کمال حق‌التولیه را دریافت می‌کردند و دوباره در راه آستان قدس رضوی برمی‌گرداندند. صحن، مسجد، حسینیه و اماکن زیادی از طریق همین حق‌التولیه شخصی ایشان که یک دهم تمام وقف‌های انجام شده بود، ساخته شد.

سیاست و امانتداری در کار ایشان به وضوح قابل درک بود. ایشان حتی حاضر نبودند کوچک‌ترین امکانات شخصی را از محل آستانه یا وقف‌نامه‌ها تأمین کنند. تنها منبع زندگی و گذران عمر ایشان، شهریه ناچیز حوزه علمیه بود.

باید همه به ویژه کسانی که میلیاردی اموال مملکت را به یغما می‌برند بدانند روحانیونی هستند که چندین هزار میلیارد موقوفه‌های گوناگون در اختیار دارند اما زندگی شخصی خود را به سختی می‌گذرانند و طلب رزق و روزی حلال از خداوند متعال دارند.

سال ۵۷، پول حق‌النظاره موقوفه‌های در اختیار را به فرموده ایشان داخل ضریح می‌ریختم. به مدت یک‌سال این روال ادامه داشت.

با خودم گفتم اگر سالیان سال، این روال ادامه داشت و بعدها از من درباره این مبالغ پرسیده شود چگونه پاسخگو باشم. بعدها متوجه شدم مبالغ جمع‌آوری شده از داخل ضریح مطهر حضرت رضا(ع) به شماره حساب ۸۸۸۸ در یکی از بانک‌ها منتقل می‎شود. نهضت سوادآموزی به دستور امام خمینی(ره) تشکیل شد. در خراسان بزرگ، آیت الله طبسی بنده را مأمور به انجام این مهم نمودند. فعالیت‌های ما در نهضت بسیار گسترده و طولانی بود.

در زمان همکاری شما با مرحوم، چه فعالیت‌ها و اقداماتی در آستان قدس رضوی انجام می‌دادید؟

به این فکر افتادیم گروهی درست کنیم و از کارخانه‌ها پارچه‌های اضافی را بگیریم و به خیاط بدهیم تا برای بچه‌های مناطق روستایی شیعه و سنی لباس بدوزیم. این کار در حال حاضر هم انجام می‌شود. بعضی از پول‌های آن را هم خیران می‌دهند. آنجا هم خدمت آقای طبسی رسیدیم.

 ایشان گفتند سعی کنید همه لباس بچه‌های مشهد را عوض کنید. همه یونیفرم شود. بنده تمام هزینه‌های آن را می‌دهم. فقط سعی کنید لباس‌ها ساده و یکسان باشد؛ چشم و همچشمی نباشد.

طرح درست بود. اما من خیلی مشغول بودم و نتوانستم طرح را انجام دهم.

از دیگر خدماتی که به فضل الهی انجام دادیم، خدمت‌رسانی به زائران پیاده بود. این گروه از زائران به حرم مطهر رضوی مشرف می‌شدند، اما برنامه‌ای برای آنان وجود نداشت. مجله‌ای به نام مجله زائر در چهار صفحه منتشر شد. آیت الله واعظ طبسی، در هزینه کردن از اموال آستانه امساک داشتند؛ کسی هم جرئت نمی‌کرد اعتراضی بکند.

ارتباط تولیت فقید آستان قدس رضوی با رهبر انقلاب چگونه بود؟

آقای طبسی و رهبر انقلاب از قدیم دارای ارتباطات خوبی با هم بودند و هر دو به هم اعتماد داشتند؛ هر دو تبعید شدند و به زندان رفتند.

به عنوان کسی که از قدیم خادم بارگاه بودید، تغییرات خدمات آستان قدس و خدمات آیت‌الله واعظ طبسی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

به نظر من ایشان مدیری قوی بودند. آقای الهی، مدیر پیشین مرکز پژوهش‌ها از جوانی به من لطف داشتند؛ می‌فرمودند مدیریت آقای طبسی شایسته نمره بسیار بالایی است. تا جایی که من اطلاع دارم خودشان کوچک‌ترین انتظاری از کسی نداشتند برای این کار و در نتیجه امتیازی هم به فردی نمی‌دادند؛ مگر برای کسی که برای انقلاب کاری کند.

 مثلاً به یک عده به صورت اجاره قطعه‌ای زمین دادند که به استمرار خدمت دلگرم باشند. طبع ایشان هم بلند بود؛ مثلاً در زمینه لباس معتقد بودند بهترین پارچه و دوخت باشد. بروید مرکز پژوهش‌ها ببینید چقدر سرمایه در آنجا هزینه شده؛ ساختمان را چطور ساختند.

ایشان دیدشان این بود؛ کاملاً منظم بودند. من یادم نمی‌آید قرار ملاقات با ایشان داشته باشم و سر وقت انجام نشده باشد.

گاه در برخی موقوفات به دلیل اختصاص شرط واقف ممکن است برای مردم سؤال ایجاد شود که چرا چنین خرجی اینجا شده است؛ نظر شما در این خصوص چیست؟

چند موقوفه در آستانه است. یکی مربوط به نیمه شعبان، دیگری سوم شعبان. یکی مربوط به انابد کاشمر و دیگری جای دیگر. در موقوفه نوشته شده هفت رقم خورشت هفت رقم شربت؛ اعیان شهر را هم دعوت کنید. ما را هم دعوت کردند. به آنجا رفتیم.

 آقای طبسی گفت من با امام تماس گرفتم گفتم این در وقف‌نامه نوشته شده الان مردم نان خالی ندارند، من هفت رقم غذا درست کنم؟ امام گفتند متن وقف‌نامه باید اجرا شود. این‌ها اصول است. این‌ها ریشه‌های مکتب است. آن روز سفره مفصلی بود. آقای رجایی(نخست وزیر) هم بودند؛ ناراحت شدند.

گفتیم امام این‌طور گفتند. ایشان قبول کردند. این مربوط به سوم شعبان بود.

اعیان خوردند؛ فقرا نبودند. همین موجب شد فرد دیگری برای نیمه شعبان هم جای دیگری وقف کند.

خب فقرا که برای وقف چیزی ندارند. کارهایی از فقرا برمی‌آید و کارهایی هم از اغنیا. آن واقف با خود گفته بود من قسمت اغنیا را انجام می‌دهم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.