زمانی که گاراژها پس از پیدایش اتومبیل شکل گرفتند.تا پیش از آن بیشتر کاروانسراها، گاریخانههایی بودند که در آنها گاریها و درشکهها و کالسکهها برای تعمیرات، بارگیری و یا مسافرگیری توقف داشتند.
کمکم که سرو کله اتل یا همان اتومبیل پیدا شد با زیاد شدنشان به تدریج گاریخانهها تبدیل به گاراژ و دکانهای جلو آنها هم که انبار بار و محل اجتماع مسافران گاریها و کالسکه دلیجانها و تقریباً بلیتفروشی آنها بود به صورت دفتر گاراژ درآمدند.البته گاراژ مرحوم اردکانیان به دلیل نزدیکی به حرم مطهر رونق زیادی داشت و موجب شده بود تاهر مسافر و دارنده باری به سهولت خود را به آنجا برساند.اینکه گاهی روزها و هفتهها کامیونها و اتوبوسها در گاراژها جا خوش کنند تا باری برای کامیون فراهم و یا تعداد مسافران اتوبوس تکمیل شود امری طبیعی بود.کم کم با زیاد شدن تعداد اتومبیل و کامیون و فراوانی بار و مسافر، گاراژ مسافربری از گاراژ باربری جدا شد و هر کدام وضع و کاری جداگانه گرفتند.
اگرچه آن زمان گاراژداری از مشاغلی نوظهور و ناشناخته بود و کسی با آن آشنایی نداشت اما سبک و سیاق کار در گاراژها همان گاریداری پیشین بود. به گونهای که تعداد زیادی از کارکنان این گاراژها با سرگرم کردن مسافران و سر دواندن و امروز و فردا کردنشان تا جمع شدن و تکمیل مسافر و کم و زیاد کردن قیمت بلیت امرار معاش میکردند.تفاوت این گاراژ با گاراژهایی که به تعداد انگشت شمار در سایر محلههای شهر فعال بودند مالک آن بود. مرحوم حاج حسن اردکانیان یکی از بزرگان پایین خیابان و بسیار مردمدار و سفرهدار بود.یکی از ریشسفیدان پیشکسوت این میدان تعریف میکند: قدیمها جایی به نام پایانه مسافربری یا ترمینال وجود نداشت و شرکتهای مسافربری با اسم تعاونی به فراخور نیاز مردم، گاهی در نزدیکی مبادی ورودی و خروجی شهرها و یا میادین اصلی شهر مردم را از همان گاراژها راهی سفر میکردند.
او میگوید: آن زمان خبری از تهیه بلیت اینترنتی و رزرو آنلاین بلیت نبود، مسافرها مجبور بودند ساعتها کنار همان گاراژها اتراق و بار و بنه سفر را حتی برای یک شب هم پهن کنند.به گفته وی خیلی از مردم هنوز از اتوبوسهای دهه ۳۰ با صندلیهای چوبی که دورشان کلاف آهنی کشیده شده بود خاطره دارند. خیلیها هم زمانی که بلیت اتوبوس خط تهران -مشهد کرایهاش ۱۲ تومان بود را به یاد دارند، ولی شمارشان اندک است کسانی که کرایه پنج تومانی و بینراهی یک تومانی را به یاد داشته باشند.در آن سالها تمام سفرهای شهر در قلمرو چند تعاونی مسافربری بود که شهرت نام برخی از آنها هنوز هم به عنوان آدرس آن محله باقی مانده است مثلاً هنوز بسیاری از مشهدیها یا مسافران قدیمی از واژه تیبیتی برای نشانی دادن استفاده میکنند.وی با بیان اینکه آن زمان بیشتر مردم فقط برای زیارت سفر میکردند، میگوید: بیشتر مسافران گاراژ که کولهباری از خوراکی و رختخواب و خلاصه همه چیز با خودشان همراه داشتند شبها در همین کاروانسرا میخوابیدند.
با تمام این اوصاف آنچه در ذهنم بیجواب میماند این است که چرا برخلاف برخی شهرها مانند یزد که هنوز بخشی از محلات قدیم و نشانههای تاریخی شهر را حفظ کردهاند، این اتفاق در مشهد رقم نخورده و همین گاراژ با اضافه کردن چند خودرو قدیمی و اندکی بازسازی محیطی محلی برای خاطرهبازی و البته هویتسازی شهری نشده است و مانند بناهای دیگری از این دست در حال تبدیل شدن به مخروبهای است که بیشک قرار است در آینده نه چندان دور بار کامیونهای نخالهبر شود و جایش را به یک برج دهد.
نظر شما