در تاریخ ادبیات فارسی ما چند شاعر بزرگ داریم که این بخت یا درستتر بگوییم این توانایی را داشتهاند که یک مکتب جدید در شعرسرایی ارائه کنند و بسیاری از شاعران و شعرخوانان پس از خود را تحت تأثیر قرار دهند. یکی از این شاعران، نظامی گنجوی است، کسی که او را میتوان صاحب مکتب منظومهسرایی در ادبیات فارسی دانست.
نظامی از شاعران قرن ششم است، متولد گنجه، شهری که اکنون در جمهوری آذربایجان واقع شده است. آذربایجان در آن زمان از کانونهای مهم شعر فارسی به حساب میآمد. در آن دورهای که خراسان بر اثر هجوم قبایل غُز ویران شد و حکومت سلجوقیان برچیده شد، شعر فارسی که پیش از آن در خراسان مرکزیت داشت، دو مرکز مهم دیگر یافت؛ یکی اصفهان بود که جمالالدین اصفهانی و سپس کمال اسماعیل فرزند او شاعران بزرگ آن به حساب میآمدند و دیگری آذربایجان که دو شاعر گرانقدر یعنی خاقانی شروانی و نظامی گنجهای از آنجا برخاستند و این دو خیلی هم با هم مراوده ادبی داشتند، چنان که وقتی خاقانی وفات میکند، نظامی میگوید که من با خود میگفتم روزگاری خاقانی مرثیه مرا خواهد سرود، ولی من اکنون برای او مرثیهسرایی میکنم.
همی گفتم که خاقانی دریغاگوی من باشد
دریغا من شدم آخر دریغاگوی خاقانی
خصوصیت مهم مکتب آذربایجان، قدرت تخیل و ترکیبسازی در شعر است. شعر فارسی که در مکتب خراسان تصویرهایی نسبتاً ساده و ملموس داشت، در دست نظامی و خاقانی و به خصوص این دومی، به سوی نوعی نکتهیابی و ظرافت در تصویرگری میرود و به این وسیله مقدمه مکتب عراقی فراهم میشود. در واقع این دو شاعر بر حافظ و سعدی و دیگر شاعران پس از خویش تأثیر گذاشتهاند.
اما بیشترین تأثیرگذاری نظامی بر منظومهسرایان است، یعنی کسانی که قصد به نظم درآوردن داستانها را دارند. البته که پیش از نظامی هم این روش در شعر فارسی سابقه داشته و شاعرانی همچون اسدی طوسی، فخرالدین اسعد گرگانی و به خصوص فردوسی، منظومههای باشکوهی سرودهاند، ولی نظامی این داستانسرایی را در شکل عاشقانه و غنایی آن به اوج میرساند و به این ترتیب یک الگوی مهم میشود برای همه کسانی که پس از او منظومههای غنایی میسرایند، همچون امیرخسرو دهلوی، خواجوی کرمانی، عبدالرحمان جامی و عبدالقادر بیدل.
منظومههای نظامی به خمسه یا پنج گنج معروف است: مخزنالاسرار، خسرو و شیرین، لیلی و مجنون، هفت پیکر و اسکندرنامه. از این میان مخزنالاسرار نظامی که منظومهای است در پند و حکمت، بیش از دیگر آثار او مورد تقلید و پیروی شاعران دیگر قرار گرفته و حدود ۸۰ منظومه به این سبک به وسیله دیگر شاعران پس از نظامی سروده شده است.
خصوصیت مهم نظامی در منظومههای داستانی، توجه ویژه او به شاعرانگی کلام است. شاعر البته داستان میسراید و در این مقام شاید به نظم کشیدن کلام هم کفایت کند، ولی او میکوشد که از بیشترین ظرفیتهای زبان برای شاعرانهتر شدن کلام استفاده کند و به همین جهت بسیاری از صحنههای داستانی در منظومههای او به واقع یک اثر تمام عیار هنری است. از این جمله است مناظره زیبای خسرو و فرهاد یا توصیف لحظه درگذشت لیلی. البته شاعر در همین مسیر برای جذابتر ساختن داستان، از تصرف در داستان و شاخ و برگ بخشیدن به آن هم خودداری نمیکند و از همین روی، آثار او بیشتر از اینکه جنبه تاریخی داشته باشد، جنبه داستانی دارد. این شاخ و برگ بخشیدن به داستانها، طبیعتاً سبب میشود که نظامی را علاوه بر شاعر، یک داستانسرا و یک صحنهپرداز بسیار قدرتمند هم بدانیم.
نظر شما