تحولات منطقه

۲۸ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۰:۲۳
کد خبر: ۷۴۴۵۰۶
زمان مطالعه: ۱ دقیقه

بهار، امسال، طبق همان قرار همیشگی می‌آید، بدون آنکه زیر قولش بزند. فقط تقویم روی میز و تمام شدن برگه‌های سال، خبر از آمدن بهار نمی‌دهد، زمین و زمان می‌گوید، بهار می‌آید.

بهار به خستگی‌ها، دلشکستگی‌ها، امیدها و آرزوهای ما کاری ندارد و بی‌پروا می‌آید، این را قالی‌های شسته و پهن شده روی دیوارها، بنفشه‌ها و شب‌بوهای کاشته شده توی باغچه‌ها و میدان‌های شهر می‌گوید.  

بهار می‌آید، این را ماهی‌های قرمز توی آکواریوم پسرک همسایه می‌گوید که چند روز مانده به عید با تنگ‌های کوچکش گوشه خیابان می‌نشیند و به امید آمدن مشتری یک یک آن‌ها و روزهای مانده به سال نو را می‌شمارد.

بهار می‌آید این را دانه‌های سبز شده و هفت‌سین‌های رنگارنگ گوشه خیابان می‌گوید که بالاخره روی سفره پهن شده گوشه خانه من و تو جا خوش می‌کنند!

بهار می‌آید، این را دست‌های پیر و لرزان پدر می‌گوید وقتی می‌خواهد اسکناس تا نشده را از لای قرآن درآورد و به رسم هر ساله در دست من بگذارد.

گود شدن خط‌های چهره مادر وقتی می‌خواهد لحظه تحویل سال بر پیشانی‌ام بوسه بزند، می‌گوید یک سال گذشته و بهاری در راه است.

بهار می‌آید این را جای خالی آدم‌هایی می‌گوید که کنار ما نیستند و زیر خاک‌ها جا خوش کرده‌اند و امسال را به نوع دیگری تحویل می‌کنند، شاید نوعی بهتر!

بهار می‌آید، بی برو برگرد. روزهای آخر سال و آن حس عجیب، خبر از یک شروع می‌دهد؛ آغازی دلهره‌آور و دوست‌داشتنی.  ما مردمانی هستیم که قرار گذاشته‌ایم تا روزی که باید صبح‌ها و شب‌ها را بشماریم، هر سال طبق همان سنت همیشگی دور سفره هفت‌سین بنشینیم و دعا کنیم تا بهار، زیباتر و باشکوه‌تر از همیشه بیاید.  امسال باید بیشتر برای هم دعا کنیم و از خدا بخواهیم بیش از گذشته ما را نگاه کند و دست‌های برآمده ما را رها نکند.

از خدا بخواهیم قلب ما را نسبت به یکدیگر، به طبیعت و به آب و خاک، مهربان‌تر کند که مهربانی حلقه مفقوده این روز و ماه‌های ماست. مگر نتیجه خلوت‌ها، خواندن‌ها، دیدن‌ها و ذکرهای ما چه می‌تواند باشد جز بخشش و مهربانی؟! 

«بهار آمده،

از سیم خاردار گذشته.

حریق شعله گوگردی بنفشه چه زیباست!

هزار آینه جاریست

هزار آینه

اینک

به همسرایی قلب تو می‌تپد با شوق

زمین تهی است ز رندان؛

همین تویی تنها!

که عاشقانه‌ترین نغمه را دوباره بخوانی.

بخوان به نام گل سرخ و عاشقانه بخوان!

حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی» 

 دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha