تحولات لبنان و فلسطین

ضرغامی گفت: گاهی آخوندها بالای منبر به ما می‌گویند که اگر از دری فقر بیاید از در دیگر ایمان می‌رود، والله درست می‌گویند. شما زندگی مردم را درست کنید، مردم دین دارند، بهتر از ما دارند. مردم فرهنگ دارند و هزار خصلت دینی و انسانی دارند.

ضرغامی: من زیر میز میزنم /به حضرت عباس مردم می خواهند زندگی کنند/اصلاً من خودم خاکستری هستم/تیم خاتمی به حزب‌اللهی‌ها «پول خون» می‌داد

قدس آنلاین: سیّد عزّت‌الله ضرغامی، عضو  شورای‌عالی فضای مجازی و کاندیدای احتمالی ریاست جمهوری سیزدهم در گفتگویی تفصیلی به بیان نکاتی درباره گفتمان های رقیب در عرصه سیاست، انتخابات 1400، کا تشکیلاتی اصلاح طلبان و ... پرداخته است که در ادامه بخشی از آن را می خوانید. 

اگر الان همه نامزدهای احتمالی با شعار تحول بیایند بالاخره رسیدن به این تحول، رویکرد خاصی نیاز دارد که ممکن است اصول‌گرایانه یا اصلاح‌طلبانه باشد و این‌ها تعارضاتی دارند که بالاخره رقیب نام می‌گیرند...

 نه! لزوماً اینطور نیست. تصور من این است که واقعاً مردم از اصلاح‌طلب و اصول‌گرا عبور کرده‌اند. اصلاً مردم از این تقسیم‌بندی‌های دولتی، حاکمیتی هم عبور کرده‌اند. ما تصور می‌کنیم مثلاً اگر یک امام جمعه علیه آقای روحانی صحبت کند و بگوید «مردم! شما اگر به اصول‌گراها رأی بدهید کشور گل و بلبل می‌شود»، مردم قبول می کنند؟ عمده مردم همه را یکی می‌دانند. یعنی دولت و حاکمیت و اصلاح‌طلب و اصول‌گرا و... مردم می‌گویند شما چکار کرده‌اید؟ هفت هشت درصد مردم، اینطرفی فکر می‌کنند و هفت هشت درصد آن طرفی. بیش از ۸۰ درصد اصلاً چنین تمایلاتی ندارند...

همان قشر خاکستری؟

آفرین. به همین دلیل من معتقدم اینکه حالا ما خودمان را قُبّه نور بدانیم یا بدانند و دنبال جذب قشر خاکستری هم باشیم مسیر نادرستی است. اصلاً یکی از شعارهای من که هشتگش را هم زده‌ام این است که «من خاکستری‌ام». اصلاً من خودم خاکستری هستم.

من چرا باید به خودم اجازه بدهم که خودم را قُبّه نور بدانم و خیال کنم که باید بروم مردم را جذب کنم؟ توده‌های مردم، جریان مردم فهمیده با همه وجود نظام را قبول دارند. شما در شهادت حاج قاسم سلیمانی یک چهره از این مردم را دیدید. بنابراین کسی که مردم را خاکستری می‌داند و خود را نورانی، اشکال از همین جا شروع می‌شود. ما باید کاری کنیم که جزء چهره‌های سیاه قرار نگیریم. یعنی همان خاکستری که فکر می‌کنیم و با مسامحه می‌گوییم.

شما در مقابل قشر خاکستری، اصطلاح نورانیت و قبه نور را قرار دادید. آیا اساساً در مقابل قشر خاکستری، نورانیت قرار می‌گیرد؟ اصطلاح قشر خاکستری را ناظر به طیفی مطرح می‌کنند که خیلی کنش سیاسی ندارند. به نظر می‌رسد این دوگانه‌ای که شما ایجاد کردید نیاز به تأمل دارد...

من دارم زیر میز تفکر خاکستری می‌زنم. وقتی می‌گویم ضرغامی خودش خاکستری است، دارم زیر این میز می‌زنم. من می‌گویم آیا جامعه ما مشکلات فرهنگی دارد؟ من خودم سال‌ها سابقه فرهنگی دارم. شما امروز اگر از ضرغامی بپرسید که چنانچه رئیس‌جمهور بشوید جدی‌ترین کار فرهنگی که انجام می‌دهید چیست من می‌گویم اولین کارهایی که باید بکنیم معیشت حداقلی مردم، امنیت غذایی و اجاره بها برای جوانان است. اصلاً بحث خرید مسکن منتفی شده؛ اجاره‌بها، مسئله جوانان شده است. هرچه شما بگویید می‌بینید طرف توی حداقل زندگی مانده است. شما اگر این را حل کنید، من به‌عنوان مسئول فرهنگی فکر می‌کنم بخش زیادی از مسائل فرهنگی حل می‌شود. اینکه گاهی آخوندها بالای منبر به ما می‌گویند که اگر از دری فقر بیاید از در دیگر ایمان می‌رود، والله درست می‌گویند. شما زندگی مردم را درست کنید، مردم دین دارند، بهتر از ما دارند. مردم فرهنگ دارند و هزار خصلت دینی و انسانی دارند.

رهبری همیشه توصیه می‌کردند که «وقتی فلان سریال دینی را می‌خواهید بسازید حتماً قرار نیست درباره شخصیت دینی یا تاریخی باشد. ممکن است شما فیلمی بسازید که درباره عدالت یا جوانمردی است و اصلاً هم ممکن است ظواهر دینی در آن نباشد، امّا عین دین است». من معتقدم لفظ خاکستری مسامحه است. این مشکلات باعث شده مردم زده شده‌اند. می‌بینید در حرف‌های مردم به چیزهایی تعرض می‌کنند. تعرضی که به نظر ضد دین می‌آید. این به خاطر مشکلاتی است که دارند. آن‌ مشکلات برطرف شود خیلی از این مشکلات حل می‌شود.

ضرغامی: من زیر میز میزنم /به حضرت عباس مردم می خواهند زندگی کنند/اصلاً من خودم خاکستری هستم/تیم خاتمی به حزب‌اللهی‌ها «پول خون» می‌داد

بعد از دوران وزارت ارشادی خاتمی، من در سینما مسئولیت داشتم. تیم سینمایی زمان خاتمی یک اصطلاح خاصی داشت که من متعرض آن‌ها نمی‌شوم و دوستان ما هستند، فکر می‌کردند باید اینطور برخورد کنند. 

ابتدا داخل پرانتز این را درباره دوران مسئولیتم در سینما بگویم؛ یک بار از من پرسیدند چرا ناصر ملک مطیعی و چند هنرپیشه دیگر که آدم‌های بدی نبودند نتوانستند کار کنند؟ گفتم من کاری به ناصر ملک‌مطیعی فعلی ندارم. ایشان از لحاظ فیلم‌فارسی وضعیتش بدتر از کسانی که بعداً آمدند نبوده‌. نیروی فکری هم که نبوده‌اند، بازیگر بوده‌اند. گفتم آقای بهشتی که این‌ها را ممنوع کرد...

آقای بهشتی معاونت سینمایی؟

آقای بهشتی وزارت ارشاد با سیاست آقای خاتمی. گفتم او حرفی داشت که بعد هم مصاحبه کرد و صریح گفت. من از شجاعت ایشان خوشم آمد. گاهی افراد شرایط را نگاه می‌کنند و ده تا معلّق می‌زنند. ولی من این را در دفاع از آقای بهشتی می‌گویم. ایشان گفت بله من ملک‌مطیعی را ممنوع کردم. دلیلش این بود که وقتی انقلاب شد ما گفتیم خیلی خب ما سینمای انقلاب می‌خواهیم. پنج شش نفر بودند که اگر این‌ها می‌بودند سینمای انقلاب پا نمی‌گرفت و دوباره می‌رفت سمت فیلم‌فارسی قبل از انقلاب. اسم هم برد؛ مرحوم فردین، ملک‌مطیعی، بهروز وثوقی و...

من کاری ندارم آن نگاه درست بوده یا غلط. پاسخ من به آن کسی که این سؤال را پرسید این بود که یک ریلی گذاشته بودند، ضرغامی که آمد نتوانست آن ریل را عوض کند. یعنی من هزار کار در سازمان سینمایی داشتم، می‌گفتم اگر خلاف این ریل عمل کنم می‌گویند «بیا! بچه‌ حزب‌اللهی‌ها آمده‌اند کار کنند اولین برنامه‌شان این است که ناصر ملک مطیعی را از ممنوع‌الکاری خارج کنند». حالا تا خبرگزاری فارس و  فلان امام جمعه را قانع کنیم که بابا من استدلال دارم و آقای ملک‌مطیعی می‌تواند بازی کند و همراه است، کلی زمان می‌برد. اصلاً کارهای دیگر هم زمین می‌ماند. پس من مجبور بودم بر همان ریل حرکت کنم.

تیم سینمایی خاتمی به حزب‌اللهی‌ها «پول خون» می‌داد

داشتم این را می‌گفتم که تیم سینمایی خاتمی یک اصطلاحی داشتند با عنوان «پول خون». این پول خون چه بود؟ اصلاً شما می‌توانید برخی جاها که نمی‌خواهید حرف‌تان مفصل شود، از هشتگ پول خون استفاده کنید. قضیه از این قرار بود که مثلاً‌ بچه‌ حزب‌اللهی‌ها می‌آمدند اعتراض می‌کردند که «اجازه نمی‌دهند ما فیلم بسازیم، سینما همه‌اش روشنفکری و جشنواره‌ای و ویترینی شده است». این‌ها می‌گفتند «خیلی خب، بیا بگو ببینم چه می‌خواهی بسازی». می‌رفتند فیلمی که از اول معلوم بود یک چیز بیخودی از آب درمی‌آید را می‌گفتند بسازید. مثال هم دارم امّا نمی‌خواهم صحبت من کلاً به حاشیه آن فیلم برود. می‌آمدند پول و امکانات به او می‌دادند و همه‌جور شارژش می‌کردند و همه جا هم می‌گفتند از حزب‌اللهی‌ها کمک کردیم. راهنمایی فکری‌اش نمی‌کردند. آخر راهنمایی فکری هم مهم است. وقتی یک جوان حزب‌اللهی‌ با یک ایده خوب می‌خواهد کار کنم، چهارتا بزرگ‌تر هم باید کمکش کنند دیگر. کمک فکری نمی‌کردند، ای بسا عکسش عمل می‌کردند. البته من یک مقدار دارم غلو می‌کنم در این تعبیر. طرف می‌رفت با عنوان بچه حزب‌اللهی این فیلم را می‌ساخت و خراب می‌کرد. بعد آن مدیرانی که به او پول داده بودند می‌گفتند «دیدید؟ ما می‌گفتیم نمی‌توانید فیلم بسازید.»

بعد اسم این پولی که به آن جوان می‌دادند را پول خون می‌گذاشتند! یعنی ما این پول را دادیم و نابودش کردیم و حواسش نیست که این پول، پول خونش است و دیگر نابود می‌شود. دیگر آن جوان هرجا حرف بزند می‌گویند «تو همانی هستی که آن پول را گرفتی و خراب کردی، ‌برو اصلاً پیدایت نشود.»

دیر نباید پول خون به جوانان بدهد. اتفاقاً آن مدیر اگر خدا و پیغمبر را ناظر می‌داند باید به آن جوانی که نیاز به کمک دارد پول بدهد حتی به قیمت اینکه آن جوان کاری کند که مدیریت آن ژنرال زیر سوال برود. لذا من هشتگی راه انداختم با عنوان اشتباهات من. می‌گویم در فلان مقطع اشتباه کرده‌ام. واقعاً‌ اشتباه کرده‌ام. برخی می‌گویند بنویس تجربیات من. می‌گویم آقاجان! تجربیات یعنی چه، اشتباهات من، واقعاً غلط بوده برخی تصمیمات. برخی هم می‌گویند اتفاقاً آن زمان خوب تصمیم گرفتی و الان اشتباه می‌کنی.

من مثلاً می‌گویم در قضیه فیلم «آدم برفی» خوب بود به روح نصیحت آقا گوش می‌کردم و به دنبال مسائل ساختاری و نظارتی نمی‌رفتم. هرچند آقای زم هم اصلاً حاضر نبود اصلاحات کوچک را انجام دهد، با این حال، حالا که قرار بود به قیمت توقف این فیلم تمام شود من که رئیس سینما بودم می‌توانستم مجوز بدهم این فیلم اکران بشود، ‌چون بسیار فیلم خوبی بود.

نسبت دقیق آقای ضرغامی با انتخابات ۱۴۰۰ بویژه در بازه ثبت‌نام چه خواهد بود؟

 قبلاً این را گفته‌ام که من خودم را روی نیمکت جمهوری اسلامی می‌بینم و هر زمان که لازم باشد از روی نیمکت بلند می‌شوم و وارد زمین می‌شوم. به شوخی هم گفته‌ام که با کت و شلوار روی نیمکت نمی‌نشینند. باید شما لباس گرمکن داشته باشی، سالم باشی و آماده.

من الان خودم را گرم می‌کنم و هرچه هم جلوتر می‌رویم و فضای انتخابات و معادلات را که می‌بینم، می‌بینم که حضور من در رقابت‌های انتخاباتی ضروری‌تر است. 

یعنی اگر در انتخابات یکی با تابلوی توافق، دیگری با عدالت و... جلو بیایند، تابلوی آقای ضرغامی طوری که ما می‌فهمیم...

 تابلوی من «زیر میز زدن» است. زدن زیر میز ساختارها و روابط ناکارآمد. ببینید؛ من چندتا شعار دارم؛ یکی فرصت زندگی است. هرچه هم جلو می‌رویم دارم این را تئوریزه می‌کنم. آقا! به حضرت عباس مردم می‌خواهند مقداری زندگی کنند. می‌خواهند مزه این انقلاب را یک خرده بچشند. پا را باید از گردن برخی برداشت، بگذاریم نفس بکشند.

درواقع پای عده‌ای را باید برداشت؛ انقلاب که پایش را بر گردن کسی نگذاشته...

 خیر.‌ به اسم انقلاب، ‌ضرغامیِ نادان پایش را بر گردن مردم می‌گذارد. شما مشکلات مردم را حل کن از من و شما بیشتر خدا و اسلام و پیمغبر و رهبری و ولایت فقیه را قبول دارند. دوم خرداد که شد جریان سنگینی علیه نیروهای انقلاب راه افتاد که تا ۷۸ خیلی سنگین بود. من به‌عنوان یک جوان به شدت زیر تهاجمات و حملات اصلاح‌طلبان بودم. آن زمان معاون سینمایی بودم. بعد از دوم خرداد یکی از جاهایی که خیلی با این جریان تندروی سیاسی دوم خرداد درگیر بود ضرغامی بود، دلایل آن هم مفصل است. سال ۷۸ بعد از شهادت شهید صیاد شیرازی، فضا عوض شد. شهید صیاد خیلی به من لطف داشت، شخصاً به ایشان ارادت داشتم. من و صیاد تقاطع زیادی با هم داشتیم. معتقدم شهادت صیاد شیرازی مثل عملیات ثامن‌الائمه بود. یعنی نقطه عطفی بود برای اینکه خط عوض شد، جریان عوض شد و باعث دلگرمی و روحیه‌بخشی شد.

دیدگاه کدام یک از کاندیداهای احتمالی را به خود نزدیک می‌دانید؟ 

 من در زدنِ زیر میز، خودم را به هیچ کسی نزدیک نمی‌بینم، به همین خاطر است که می‌خواهم بیایم. شاید اگر کسی را به خودم نزدیک بدانم بروم بگویم حاضر هستی زیر میز این چیزها بزنی؟ ولی چون پیدا نمی‌کنم انگیزه‌ام دارد بیشتر می‌شود برای آمدن...

به نظر شما جریان اصلاحات در موقعیت فعلی چقدر این ظرفیت را دارد که با تاکتیک‌هایی از قبیل رقیب‌هراسی، دوقطبی و شگردهای رسانه‌ای نتیجه انتخابات را باز به نفع خودشان تغییر بدهند؟ 

اصلاحات همیشه در کشور جریان سیاسی پرقدرتی بوده و اینکه این دوره هم جریان اصلاحات موفق شود رئیس جمهور تعیین کند احتمال کمی نیست. اصلاح‌طلبان مهندسی خوبی برای انتخابات انجام می‌دهند. ما بلد نیستیم.

ضرغامی: من زیر میز میزنم /به حضرت عباس مردم می خواهند زندگی کنند/اصلاً من خودم خاکستری هستم/تیم خاتمی به حزب‌اللهی‌ها «پول خون» می‌داد

خب شاید برخی در پاسخ به شما بگویند که اصلاح‌طلبان کار تشکیلاتی انجام می‌دهند اما در جریان اصول‌گرایی فردی مثل آقای ضرغامی می‌گوید من تا آخر هستنم و تشکیلاتی کار نمی‌کنم و نگرانی هم بابت نتیجه انتخابات ندارم...

این‌ها دو مطلب است. شما یک سؤال دارید و آن اینکه می‌گویید آیا امکان دارد اصلاح‌طلب‌ها برنده شوند؟ می‌گویم بله، خیلی. برخی، اصلاح‌طلب‌ها را دست کم می‌گیرند. برخی اصول‌گراها فکر می‌کنند دیگر راه هموار شد و تمام است؛ بنشینند یکی بیاید رأی را ببرد و برود. اینطور نیست. به همین دلیل من می‌گویم اصلاح‌طلبان را دست کم نگیرید. آن‌ها در هر شرایطی قدرت مهندسی خوبی دارند. یک کار آن‌ها این است که می‌نشینند و دعواهای اصول‌گراها را نگاه می‌کنند. ببینید؛ یک موقع هست شما چند کاندیدای انقلابی دارید- چون من عنوان اصول‌گرا را قبول ندارم- که این‌ها همدیگر را تخریب می‌کنند. بارها هم به این‌ها گفته‌ام، سایت‌ها و هواداران‌شان شروع می‌کنند به تخریب همدیگر. آن را باید مراقبت کنیم.

من شخصاً شاید تنها نامزد جریان انقلاب هستم که هرجا صحبت کردم از سایر نامزدها تعریف و تحسین فراوان کردم. بقیه هم این کار را بکنند. وقتی که خبرنگار از من راجع به آقای جلیلی می‌پرسد، من آنچه شایسته آقای جلیلی هست می‌گویم و می‌گویم اگر آقای جلیلی رأی بیاورد، در این کشور این اتفاقات می‌افتد. خود آقای جلیلی از من تشکر کرد. لازم هم نبود، من برای تشکر او، این کار را نکردم. وقتی از من راجع به آقای قالیباف، رئیسی و رضایی سؤال می‌کنند شما ببینید حرف‌های من را. امّا گاهی برخی دوستان هستند که خودشان خوب هستند امّا جریان رسانه‌ای‌شان کارهایی می‌کنند. این‌ها باید جریان رسانه‌ای‌شان را مدیریت کنند تا با هم درگیر نشوند. الان کسی با من درگیر نیست، امّا در حوزه‌های مختلف دارید این درگیری را می‌بینید. این را باید در وهله اول حل کنند.

اصلاح‌طلبان مهندسان خوبی هستند. می‌گویند دعواهای این‌ها تمامی ندارد. من اینطور می‌گویم که برخی آنقدر توی این دعوا جدی‌ هستند که حاضر هستند اصلاح‌طلبان رأی بیاورد امّا رقیب‌شان در جناح اصول‌گرایی رأی نیاورد. قبول ندارید این را؟ من خیلی‌هایشان را می‌شناسم. حالا اگر اصلاح‌طلب رأی نیاورد و رقیب این‌ها رأی بیاورد می‌گویند حال ما گرفته شد. برخی‌هایشان اینطوری است.

با توجه به تحریم‌ها و دشواری‌هایی که در نقل و انتقالات مالی وجود دارد چه تدابیری برای حل این موضوع اندیشه‌اید؟

علی رغم همه شعارهایی که درباره تحریم داده شد، متأسفانه اولیه‌ترین و بدیهی‌ترین انتظارات و مطالباتی که داشتیم که یکی از آن‌ها موضوع سوئیفت بود هرگز انجام نشد. راه آن را هم پیدا کرده بودند.

یعنی حتی در همان دوره اوباما می‌گفتند از نظر ما مشکلی ندارد امّا فلان شرکت بزرگ نمی‌خواهد با شما معامله کند، مشکل خودش است. می‌گفتند ما مشکلی نداریم. یا مثلاً عکسی که آخوندی با هواپیما گرفت واقعاً افتضاح بود. خیلی بد بود. آبرویمان رفت. وقتی وزیر ما چنین کاری می‌کند آن‌ها می‌گویند «خیلی خوش‌تان آمده؟ آن هواپیما را ندهید مثل اینکه خیلی خوششان آمده». ما این‌ها را هم رعایت نکردیم. بنابراین زمانی که دموکرات‌ها بودند که مدعی مذاکره بودند هیچ اقدامی نکردند. راهش چیست؟ ضرغامی حرفش این است که باید تحریم داخلی را برداریم. در دعواهای سیاسی و مذاکرات نگاه می‌کنند به قدرت فرد و نگاه می‌کنند که ارزش افزوده دارد یا نه. این‌هایی که راجع به موشک حرف می‌زنند، عقل‌شان نمی‌رسد برخی هم خیانت‌کار هستند. همان موشک است که باعث می‌شود ما مذاکره کنیم. موشکی نباشد مذاکره معنا ندارد. مردم این‌ها را بدانند. من اگر در مناظره‌ها باشم این دوقطعبی موشکی یا مذاکره را توضیح می‌دهم برای مردم. ما نتوانسته‌ایم این‌ها را توضیح بدهیم. بلد نبوده‌ایم این‌ها را توضیح بدهیم. مردم! به حضرت عباس راهِ یک مذاکره‌ی درست، موشکی است. شما یک استدلال انجام بده، همه می‌پذیرند. شما وقتی قدرت داشتی، می‌گویی حالا قدرت دارم بیا بنشین مذاکره کنیم. قدرت نداشته باشی نابودت می‌کنند.

پس مذاکره ارزش افزوده و اقتدار می‌خواهد. همه‌اش هم موشک و حاج قاسم است؟ نه، مشکل داخلی هم هست. شما وقتی تحریم داخلی را برداشتی و زندگی چرخید، وقتی مسکن که می‌تواند چندصد شغل راه بندازد ... ‌مسکن چهار پایه دارد. زمین، مصالح، توان مهندسی و نیروی اشتغال. هر چهار داخلی است. اصلاً ما صادرکننده‌ایم. شما وقتی توانستید چرخ داخلی را راه بیاندازید و چندصد شغل هم راه بیاندازید می‌بینند که کشور دارد اداره می‌شود و اصلاً کاری با ما ندارند. می‌بینند که این‌ها دارد اداره می‌شود و جوان‌ها سر کار هستند، مسکن و اشتغال و میوه و گوشت حل است. این‌ها می‌گویند یک جور دیگر کلک بزنیم. یکدفعه یک چیز درشت بدهیم بگوییم دادیم.خدا بر درجات شهید سلیمانی بیافزاید. من در یکی از سخنرانی‌هایم درباره ایشان گفتم که شهید سلیمانی اولاً هم مرد جنگ بود و هم دیپلماسی، چون من جلسات متعدد با ایشان داشتم. عملیات می‌کرد، بعد بلافاصله می‌آمد نتیجه‌گیری‌های دیپلماتیک می‌کرد. همان‌جا پوئن‌ها را می‌گرفت. اصلاً این دو از هم جدا نیستند. حاج قاسم سلیمانی نه‌تنها خودش سردار دیپلماسی بود، بزرگ‌ترین ارزش افزوده‌ها را برای دولت آقای روحانی و ظریف ایجاد کرد که بتوانند یک گفت‌وگوی خوب انجام دهند. اگر کسی نتواند خوب این‌ها را مطرح کند ضایع است. برخی از دوستان اصول‌گرا و انقلابی شما بلد نیستند این حرف‌ها را بزنند. یعنی بلد نیستند حرف ملّت و رهبری و نیروهای انقلاب را بزنند. بابا! اقلاً بلد باشید این حرف‌ها را بزنید.

همان کاری که راجع به تلگرام طلایی کردند. زمانی که پیام‌رسان‌های داخلی در حال اوج گرفتن بودند، باید کمک‌شان می‌کردیم. یک دفعه دیدند که این‌ها دارند از خط عبور می‌کنند و اگر از ده میلیون کاربر عبور کنند دیگر کسی کاری به تلگرام ندارد و کارشان راه می‌افتد. یکدفعه آمدند داخلی‌ها را گول زدند و گفتند چیزی به نام تلگرام طلایی راه انداخته‌ایم. به حضرت عباس تلگرام طلایی همان تلگرام بود و فقط پوسته آن را عوض کرده بودند. وزیر اطلاعات هم اعلام کرد که یک خبر خوش داریم و ۲۵ میلیون عضو این پیام‌رسان داخلی شده‌اند. من گفتم شوخی نکنید این داخلی نیست، این مال همان‌هاست. منتها خارجی‌ها چیزی نگفتند. تلگرام چیزی نگفت. یکسال صبر کرد. بعد از یکسال از داخل گوشی‌های من و شما اپلیکیشنش را برداشت. من فکر نمی‌کردم این قدرت را داشته باشند. گفتند بیخود کردید تلگرام ما را برداشته‌اید دارید به‌نام خودتان استفاده می‌کنید. بعد از یکسال این کار را کرد. چرا؟ جایی به شوخی گفتم آن‌ها خر نبودند که یکسال دیر متوجه شوند. چون دیدند که باید انگیزه‌ای ایجاد شود که تمام بنیه داخلی نابود شود.

وقتی تلگرام طلایی آمد دیگر کسی حاضر نبود کار با سروشی که یک مقدار گیر داشت و هنگ می‌کرد را ادامه دهد. این توطئه و خیانت بود؛ این‌ها را دست کم نگیرید. یک دفعه ضرغامی هم که در گوشی‌اش سروش داشت و داشت عادت می‌کرد، به خودش گفت این موبوگرام آمده، همین را نصب می‌کنم. الان سروش از اکثر گوشی‌های ما حذف شده. من البته هنوز دارم و پست می‌گذارم، آن هم برای خالی نبودن عریضه و برای اینکه همه ببینند که ضرغامی به داخلی‌ها توجه می‌کند. ولی ارتباطاتم با واتس‌آپ می‌گردد. این را رو راست دارم می‌گویم. کانال خمیازه من در تلگرام ۸۰ هزار عضو داشت که تک تک اضافه شده بودند. کانال را بستم. بعد به مرور تمام نهادهای انقلابی برگشتند؛ صداوسیما، فارس و... همه برگشتند. من می‌گویم آن موقع که تلگرام این کار را کرد، درباره همه چیز صادق است. آن‌ها ببینید که ما چشم امید به آن‌ها نداریم و جامعه را شرطی نکرده‌ایم موتورشان پایین می‌آید. پس اگر راجع به تحریم صحبت می‌کنید ابتدا باید تحریم داخلی را از بین ببریم.

من اتفاقاً تجریه این کار را دارم. چون شما دارید با ضرغامی صحبت می‌کنید نه یک آدم تحلیلگر سیاسی، توقع‌تان از من این است که چهارتا مستند اجرایی هم بگویم و فقط تحلیلگر نباشم. عین این کار را در صداوسیما کردیم. اوباما بعد از ۸۸ ما را تحریم کرد و همه ماهواره‌ها را به روی ما بست. ما با ۲۶ ماهواره رسماً قرارداد داشتیم، شبکه‌های داخلی استانی و برون‌مرزی روی ماهواره‌های مختلف بود و کلی هم پول داده‌ بودیم قرارداد بسته بودیم. به دستور اوباما همه را حذف کردند. ۲۵ ماهواره را حذف کردند و یک ماهواره ماند. من نگران سیگنال رسانی داخلی شدم. چون عمدتاً از طریق ماهواره است.

بلافاصله دست به‌کار شدیم، دولت هم کمک کرد، سریع یک بودجه‌ای گرفتیم. یک مقدار باید تجهیزات می‌خریدیم و یک مقدار هم باید تولید می‌کردیم. سریع انجام دادیم، لینک‌های داخلی مان را سریع راه انداختیم. تا ۷۰ درصد پوشش انجام شد. معنایش این بود که اگر ماهواره ۲۶ هم خاموش می‌شد ما دیگر سیگنال‌رسانی ماهواره‌ای نداشتیم. امّا آن‌ها دیدند که رفتیم راه انداخته‌ایم و دیدند دیگر ارزش ندارد و اگر آن را هم خاموش کنند کلی هم فحش به دموکرات‌ها خواهند داد و مشکلی هم برای کشور پیش نمی‌آید، منصرف شدند. اگر ما نمی‌توانستیم در داخل تولید کنیم حتماً بیست و ششمین ماهواره را هم خاموش می‌کردند.

الان حرفم با دولت این است؛ تنها من نمی‌گویم، رهبری معظم دائم می‌گویند. این باید تبیین بشود برای آحاد مردم، کارشناسان و مدیران ما. باورشان بشود که ما کشور بزرگی هستیم. چند وقت پیش با یکی از اصلاح‌طلبان مشهور جلسه داشتم. می‌گفت «آقای ضرغامی! انقدر بخشی خصوصی‌مان در اقتصاد قوی است که اصلاً نمی‌توانند ما را نابود کنند. ما کشور کمونیستی نیستیم که همه چیز را نابود کرده باشیم و چندتا کار سوسیالیستی انجام داده باشیم که با یک حمله همه چیز بخوابد». این را او می‌گفت. او می‌گفت آنقدر بخش خصوصی ما توانمند است که جلوی هرچیز را بگیرند از هرکجای دنیا لازم باشد می‌آوریم و کار ما زمین نمی‌ماند. بابا این‌ها را خودتان می‌گویید. بعد می‌روید آنجا دریوزگی می‌کنید که چکار کنیم؟ که حالا FATF را بپذیریم یا نه؟ بابا! این‌ها را رها کنید و کار خودتان را بکنید. من اصلاً مسئله کشور را این‌ها نمی‌دانم. مسئله کشور این است که اگر داخل قوی باشد و ظرفیت‌ها را استفاده کنیم و مردم باور کنند شما را، دشمنان هم می‌آیند سر تعظیم فرود می‌آورند.

منبع: خبرگزاری فارس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.