در سالروز پذیرش ولایتعهدی حضرت(ع) با حجت الاسلام دکتر سید حسن وحدتی شبیری، رئیس دانشگاه علوم اسلامی رضوی گفتوگو کردیم. او توضیح میدهد که بر اساس مستندات تاریخی امام رضا(ع) به اجبار ولایتعهدی را پذیرفت و با شروطی که گذاشت به همه نشان داد که در حکومت هیچ دخالتی ندارد.
حجتالاسلام وحدتی شبیری در ابتدا با بیان توضیحی درباره دلیل پذیرش ولایتعهدی حضرت(ع) میگوید: ولایتعهدی امام هشتم(ع) را زمانی بهتر درک میکنیم که اطلاعات ما در ارتباط با مبنای مشروعیت حکومتها و قدرتهای سیاسی به اندازه کافی باشد. از نظر دین مبین اسلام و ادیان الهی حاکمیت از آنِ خداست و اوست که به قدرت سیاسی و حاکمیت مشروعیت میبخشد. اگر حاکمیت مشروعیت خود را از پروردگار گرفت در آن صورت فرمانبرداری از آن قدرت سیاسی و حاکم لازم است. ولی اگر مشروعیت خود را از پروردگار نگرفت آن حکومت مشروعیت ندارد هر چند مردم آن را انتخاب کرده باشند. در حقیقت رای مردم لازم است ولی زمینه را برای اجرای حاکمیت الهی فراهم میکند نه این رای مردم مشروعیتبخش باشد.
او اضافه میکند: با نگاه به به سیره اهل بیت(ع) که جانشینان پیغمبر(ص) بودند متوجه میشویم که آنها نسبت به حاکمیت سیاسی بسیار حساس بودند. یعنی با رفتار خود نشان دادند که دین نسبت به حاکمیت بی تفاوت نیست. هر حکومت و هر نوع فرمانبرداری دارای مشروعیت، باید سرمنشا الهی داشته باشد. توحید در عبادت و ذات خداوندی است. اینکه خدا یکی است و شریکی ندارد اما مسئله مهم فقط این نیست. توحید منحصر به توحید در ذات و توحید در عبادت نیست. تمام پیشوایان دین تا جایی که میتوانستند و زمینه فراهم بود، متصدی حکومت شدند چنانچه پیغمبر خدا(ص) وقتی زمینه را فراهم دید و مردم یثرب از او دعوت کردند، به مدینه مشرف شده و در آنجا دولت و حکومت تشکیل داد. رای و دعوت مردم، زمینه سازی برای به فعلیت رساندن حاکمیت الهی بود. امیرالمؤمنین(ع) وقتی مردم از او خواستند که حکومت را بپذیرند در راس حاکمیت سیاسی قرار گرفتند. اما امامان پس از آن حضرت دیگر به دلیل دسیسه افراد منحرف از حکومت کنار گذاشته شدند و صلاحیت حاکمیت فقط برای آنان بود.
این استاد حوزه و دانشگاه اضافه میکند: در مواردی مانند زمان حضرت رضا(ع) شرایطی پیش آمد که حاکمیت زمان به دلیل مصلحتهایی که در نظر میگرفت به امامان معصوم(ع) نزدیک میشد. زمان امام رضا(ع) با زمان سایر ائمه(ع) متفاوت بود. در آن زمان مامون در جنگ برادرش محمد امین را شکست داده بود و میخواست از راه سیاست و حیله سادات و مردم شیعه را که انقلابی بودند ساکت کند. با بررسی اوضاع و شرایط سیاسی زمان مأمون میتوان به این نتیجه رسید که مأمون از این اقدام خود دنبال اهداف خاصی بود و با این عمل می خواست بر برخی از مشکلات حکومتش فائق آید و لذا وقتی که عباسیان به اقدام مأمون اعتراض میکردند در جواب آنها گوشهای از اهداف خود را فاش و به آنها اشاره میکرد.
دانشیار گروه حقوق خصوصی دانشگاه قم توضیح میدهد: برخی از رجال سیاسی آن زمان مانند فضل بن سهل ذوالریاستین به مامون پیشنهاد دادند که امام رضا(ع) را از مدینه به پایتخت خلافت آن زمان یعنی شهر مرو و خراسان دعوت کند. با این دعوت اگر امام پذیرفت به مردم عنوان میشود که آنها دنبال حکومت هستند و اگر نپذیرفت به او تحمیل میکردند که تحت نظر دولت باشد و با تحمیل ولایتعهدی به سادات و تشیع گفته میشد که امام شما خود تسلیم حاکمیت سیاسی شد و ولایتعدی را پذیرفت و دیگر شما قیام نکنید، در زمان مامون گوشه و کنار سرزمین اسلامی سادات قیام کرده و مردم مسلمان دور آنها جمع شده بودند. دعوت از امام رضا(ع) بهترین راه برای تحت یوغ قرار دادن سرزمین اسلام توسط مامون بود. به همین دلیل نامهای به امام رضا(ع) نوشت و از او خواست.
او به آنچه در بحارالانوار علامه مجلسی، جلد 49، صفحه 133 آمده نیز اشاره کرده و میگوید: حضرت رضا(ع) دعوت مامون را نپذیرفت و دلایل زیادی برای آن ذکر کرد. اما مامون مداوم مکاتبه میکرد و از حضرت تقاضا میکرد تا جایی که حضرت(ع) از مدینه بیرون آمد. مامون از امام رضا(ع) خواست که از طریق کوفه و قم نیاید. دلیل او هم این بود که مردم این دو شهر ولایی بودند و اگر حضرت(ع) از آن مسیر میآمد با امام همراهی میکردند. به همین دلیل راه سفر حضرت را تغییر داد و از طریق بصره، اهواز، فارس و... امام را حرکت داد تا به مرو رسید.
دکتر وحدتی شبیری بیان میکند: مأمون رسما خلافت را به امام عرضه کرد و از حضرت درخواست کرد که آن را به عهده بگیرد و گفت: «ای فرزند رسول خدا من برتری تو را شناختم و علم و زهد و تقوا و عبادت تو را درک کردم و میبینم که تو شایستهتری به خلافت تا من» اما امام از قصد مأمون آگاهی داشت و میدانست او برای رسیدن به مقاصد سیاسی خود از هیچ کوششی فروگذار نکرده و برای رسیدن به خلافت برادرش را کشته و بغداد را ویران کرده بود. در روایت آمده که بین حضرت(ع) و مامون عباسی گفتوگوهای طولانی انجام گرفت و حدود دو ماه حضرت نمیپذیرفت. پس از آنکه امام(ع) پیشنهاد خلافت از سوی مأمون را رد کرد، مأمون به حضرت پیشنهاد ولایتعهدی را داد و در این پیشنهادش بسیار مصر بود اما تمام راههای سیاستمدارانهای که برای قانع کردن امام رضا(ع) در پذیرفتن ولایتعهدی دنبال کرد به بن بست رسید. به همین دلیل حضرت(ع) را تهدید به مرگ کرد.
رئیس دانشگاه علوم اسلامی رضوی به شرایط پذیرش ولایتعهدی نیز اشاره کرده و تشریح میکند: امام(ع) به ناچار پیشنهاد مأمون را پذیرفت و فرمود «من به این شرط ولایتعهدی تو را میپذیرم که هرگز در امور مملکت مصدر امری نباشم، و در هیچ یک از امور دستگاه خلافت همچون عزل و نصب حکام و قضا و فتوا، دخالتی نداشته باشم». این شروط نشان میداد که امام(ع) نمیخواست مسئولیت وضع موجود و کارهایی را که از طرف حکومت اعمال میشود را به عهده بگیرد و افرادی گمان کنند که آن حضرت نظارت و یا دخالتی در امور دارد. در این صورت کسی او را متهم نمیکرد زیرا مسائلی که در کشور مطرح شده و دستوراتی که به مرحله اجرا در می آمد، به پای خود مأمون گذاشته میشد. مأمون نیز با وجود این که این شرایط با اهدافش مغایر بود و نیت او را بر ملا میساخت با آن موافقت کرد.
این کارشناس دینی اظهار میکند: امام رضا(ع) برای بیان عدم مشروعیت حکومت و دولت وقت تمام تلاش خود را به کار گرفت. یکی از این اقدامات برپایی نماز عید است. بعد از پذیرش ولایتعهدی مأمون در روز عید فطر از امام درخواست کرد نماز عید را برای مردم اقامه کند. امام فرمود من شرط کرده بودم که در امور مملکتی دخالت نکنم و نماز عید و نماز جمعه از امور مهم مملکتی است. در نهایت کار به جایی رسید که مامون خود از برپایی نماز توسط حضرت جلوگیری کرد. عمده دلیل این کار احساس خطری بود که پس از پیشنهاد برگزاری نماز متوجه دستگاه حکومتی او شد. زیرا مردم مرو با شنیدن این خبر که حضرت رضا(ع) برای نماز عید به مصلا میروند، از منازل خود خارج شده در کنار راه ها نشستند و منتظر آمدن آن حضرت شدند. زنان و کودکان پشت بامها در انتظار مقدم او بودند، تمام فرماندهان لشگر و رجال کشور از هر صنف و طبقه درب منزل امام(ع) اجتماع کردند و نسبت به آن حضرت اظهار علاقه و محبت کردند. این جا بود که مأمون و مشاورانش احساس کردند اقامه این نماز و ایراد خطبه به وسیله امام ممکن است حکومت را به خطر اندازد زیرا آنان هرگز فکر نمیکردند، امام این گونه در میان مردم حتی رجال کشور و فرماندهان لشگر دارای محبوبیت ویژه باشد. به همین دلیل دستور داد تا امام از اقامه نماز منصرف شود تا بدین وسیله خود و حکومتش را از خطرات احتمالی حفظ نماید.
دکتر وحدتی شبیری در پایان تاکید میکند: امام رضا(ع) راه سایر ائمه معصوم(ع) را در ارتباط با طاغوت و حاکمیت نامشروع طی کرد. راه امام رضا(ع) با راه امام حسین(ع) هیچ تفاوتی ندارد و تنها شکل و تاکتیک مبارزه متفاوت است. امام رضا(ع) با رد پذیرش خلافت که از سوی مامون پیشنهاد شده بود و امتناع از پذیرش هر گونه مسئولیت اعلام کرد که حکومت مامون نامشروع است. امام(ع) در دوران ولایتعهدی پایههای مذهب شیعه را استوار کرد و در مناظرهها معجزات علمی خود را آشکار کرد. رفتار سیاسی حضرت(ع) به گونهای بود که در نهایت موجب شهادت امام رضا(ع) شد.
نظر شما