تحولات لبنان و فلسطین

شاید رایج‌ترین کاری که اغلب ما با فرارسیدن یک مناسبت ملی و مذهبی انجام می‌دهیم، همین است که گوشی را برمی‌داریم، موضوع آن مناسبت را جست‌وجو می‌کنیم و پس از دانلود یک تصویر یا طرح مرتبط با آن، با یک پیام تبریک یا تسلیت، آن را در صفحه شخصی‌مان بارگذاری و یا برای دیگری ارسال می‌کنیم.

همان چای وخرمای خودمان

این روند برای خیلی از ما حتماً برای ماه مبارک رمضان نیز اتفاق افتاده است، یعنی مثلاً عبارت «تبریک فرارسیدن ماه رمضان» یا صرفاً «ماه رمضان» را در اینترنت جست‌وجو و پس از بالا و پایین کردن تصاویر، بالاخره یکی را انتخاب و آن را در فضای مجازی منتشر کرده‌ایم. حالا در این بین کافی است کمی وسواس نیز بخواهیم به خرج بدهیم و طرح و تصویری را انتخاب کنیم که تکراری نباشد، با زیست مسلمان ایران هم گره خورده باشد تا بتواند پیام ما را نسبت به دیگران متمایز کند. اینجاست که روندی که به ظاهر کوتاه به نظر می‌رسد، طولانی می‌شود و چه بسا آن‌قدر طولانی که آدم بالاخره به یک طرح یا تصویر تکراری رضایت بدهد یا کلاً بی‌خیالش شود.

در مورد ماه مبارک رمضان اگر از طراحان گرافیک هم سؤال نکنیم و خودمان در بستر اینترنت بچرخیم خیلی زود متوجه می‌شویم نمادها و المان‌های این ماه همه متعلق به کشورهای عربی است. از فانوس مصری‌ها که پایش به همه طرح‌ها و تصاویر باز است تا نماد توپ‌درکردن لبنانی‌ها و حتی شکل هلال ماه که هیچ کدام نسبتی با زیست مسلمان ایرانی در ماه مبارک رمضان ندارد. در این بین شاید بتوان تنها چای و خرما یا نماد هلال ماه را با کمی اغماض پذیرفت.

در گفت‌وگو با حمید قربانپور و سیدمهدی هاشمی که هر دو طراح و کارشناس گرافیک هستند، سعی کرده‌ایم به دنبال این دو سؤال عمده باشیم که نخست چرا نماد بومی برای ماه مبارک نداریم و دوم اینکه برای نمادپردازی چنین ماهی با آن مؤلفه‌هایی که به آن اشاره شد به چه چیزهایی نیاز داریم؟

قربانپور: شیعه نیامده برای خودش نمادسازی کند

از آنجایی که حمید قربانپور را بیشتر به‌واسطه کارهای تایپوگرافی‌اش می‌شناسند نظرش را در خصوص طرح و تبلیغات محیطی‌ای می‌پرسیم که معمولاً در ماه رمضان و در قالب بنرهایی با اسامی خداوند در شهر جلوه می‌کند. قربانپور در این زمینه می‌گوید: ببینید! درباره اسامی خداوند استنباط ما مثلاً از بصیر و سمیع چیست؟ ما همواره این عناوین را می‌شنویم ولی شاید نتوانیم آن‌ها را به تصویر بکشیم چرا که حاوی یک بارِ حسی است. این را حداقل برای فضای شهری می‌گویم که برای مخاطب عام، تصویر کردن این مفاهیم چه بسا بار معنایی آن‌ها را پایین بیاورد. بنابراین گاهی لازم است تصویرسازی از مفاهیم را به خود مخاطب واگذار کنیم تا آن‌ها را در ذهنش مجسم کند.

قربانپور در تکمیل گفته‌های قبلی، به موارد استثنا نیز اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد: البته برخی چیزها را هم می‌توان به تصویر کشید، مثلاً مفهوم ضیافت خدا را می‌توان با المان‌های مشخصی تصویر کرد. بالطبع برخی از موضوعات مثل صفات خدا را نمی‌شود تصویر کرد و شاید خود کلمه تأثیرگذاری بیشتری نیز داشته باشد.

این طراح گرافیک اذعان دارد در موضوعات دینی، طراحی‌ها و نمادپردازی‌های کمی صورت گرفته و در این باره این‌گونه توضیح می‌دهد:کلاً اهل سنت خیلی بهتر از ما کار کرده‌اند. آن‌ها هم خوب نمادشناسی کرده‌اند و هم توانسته‌اند نمادهایی را بیاورند و در جهان جا بیندازند. شیعه نیامده برای خودش نمادسازی کند که این یک نقطه ضعف بزرگ است. البته کارهایی این طرف و آن طرف دارد انجام می‌شود؛ مثلاً دوستان ما در کانون هنر شیعی این کار را کرده‌اند یعنی قصد دارند برای شیعه نمادسازی کنند و آن را ترویج دهند تا شیعه را با آن نمادها بشناسند.

قربانپور درباره علت نداشتن نمادی شیعی و بومی برای ماه رمضان هم می‌گوید: ما هنوز به اینکه باید برای یک ماه، نماد داشته باشیم، نرسیده‌ایم. حتماً بخشی از این موضوع کم‌کاری و بخشی نیز سهل‌انگاری است. چه خوب است طراحان به این سمت بروند که یک نمادسازی برای تشیع انجام بگیرد و ما را به آن نماد بشناسند.

این طراح گرافیک در خصوص لوازم چنین کاری نیز اضافه می‌کند: این کار مستلزم زمان، تحقیق و طراحی است و به نظرم یک تیم است که می‌تواند چنین کاری را انجام بدهد.

ضمن اینکه ما اگر بخواهیم به شهر هویت بدهیم باید برای چنین کاری کمپین راه بیندازیم و حتماً تیم محتوایی داشته باشیم. البته تشکیل چنین تیمی هزینه می‌برد و حمایت یک مدیر خوب را نیز می‌طلبد، ولی متأسفانه ارگان‌ها چنین کاری نمی‌کنند و مدیران نیز می‌خواهند با اندک هزینه‌ای سرو ته قضیه را جمع کنند و آن را خیلی زود برای رزومه خودشان به نتیجه برسانند.

مدل هزینه‌کرد مدیران در این زمینه نیز این‌گونه است که عمدتاً سراغ طرح‌های آماده می‌روند یا به طراحان ارزان‌قیمت سفارش کار می‌دهند. البته بدتر اینکه بعضاً سراغ کسانی می‌روند که در ‌رزومه شان یک کار مذهبی ندارند و صرفاً مشهور هستند.

هاشمی: باید دید مردم با چه چیزهایی ازماه مبارک خاطره دارند

سید مهدی هاشمی یکی دیگر از طراحانی است که وقتی دغدغه نماد ماه رمضان را برایش پیش کشیدیم، اعتراف می‌کند دغدغه‌ هر ساله خودش در ماه رمضان نیز چنین مسئله‌ای بوده است. او دیدگاهش را این‌گونه شروع می‌کند: ابتدا باید بگویم موضوع نماد یک بحث به شدت فرهنگی است و حالت دو سویه دارد؛ یعنی از یک طرف رسانه آینه جامعه است و برعکس. به همین خاطر منِ طراح گرافیک اگر بخواهم کارهای نمادین انجام دهم و دست به نمادپردازی بزنم باید ببینم مردم با چه چیزهایی در مورد ماه مبارک خاطره دارند و همذات‌پنداری می‌کنند. الآن یکی از نمادهای ماه رمضان فانوس رنگی است که متعلق به مصر است. ما در ماه رمضان خودمان هیچ نسبتی با فانوس رنگی نداریم و بالطبع اینکه آن را به عنوان نماد رمضان ببینیم کمی برایمان دور از ذهن است.

هاشمی ادامه می‌دهد: این‌طور نیست که شما بتوانید مثلاً فانوس‌های خودمان در ایران را با آن‌ها جایگزین کنید و بعد بگویید به نماد ماه رمضان رسیدید؛ چرا که فانوس در فرهنگ ما مثلاً شاید در حافظه بصری ما ایرانیان بیشتر با فضای جبهه و جنگ و شهادت گره خورده باشد.

یا در مورد طرح‌های وکتور ماه رمضان همواره طرح دو مسجد را می‌بینیم که یکی مسجد آبی ترکیه و دیگری مسجدی شبیه به آن در مالزی است. اینجا هم صرفاً با جایگزینی این مساجد با مثلاً مسجد جمکران یا مسجد شیخ لطف الله، ما به نماد رمضانی بومی نمی‌رسیم، چرا؟ چون جمکران برای ما با مسئله انتظار و مهدویت پیوند خورده و مسجد شیخ لطف الله با خودِ اصفهان. بنابراین نمادپردازی کار چندان راحتی نیست.

این طراح گرافیک در خصوص طرح‌های جایگزین پیشنهادی هم می‌گوید: آنچه اکنون در نمادگزینی ماه رمضان به ذهن خودم می‌رسد یکی مؤذن است، دیگری چای و خرما که تقریباً همه در ایران می‌دانند نماد رمضان است، دیگری نیز شاید زولبیا و بامیه باشد، ولی مفهوم ماه رمضان را محدود به خوردن و نخوردن می‌کند. نماد قرآن به سر را هم شاید بتوان در نظر گرفت که البته فضا را محدود به شب‌های قدر می‌کند. تسبیح و پنجره رنگی و این‌ها را نیز شاید بتوان بالقوه در نظر گرفت.

سید مهدی هاشمی در بیان علت ضعف طراحان ایرانی در نمادپردازی نیز این‌گونه توضیح می‌دهد: به طور کلی شاید بتوان گفت مرور تفکر و آثار ایرانی‌ها در ذهنشان بیشتر به شکل کلمات است در حالی که غربی‌ها بیشتر تصویر برایشان تداعی می‌شود. باید صادقانه اعتراف کنیم یک علت نیز تنبلی ماست. علاوه بر اینکه ما در خود گرافیک هم بیشتر سراغ خط و تایپ رفته‌ایم. امروز بزرگ‌ترین گرافیست‌های زنده ایران اساتید خط هستند که طبیعی است به جای نماد گزینی بصری سراغ طراحی با خط بروند.

هاشمی بحثش را به مردمی کردن هنر اختصاص می‌دهد و می‌گوید:ما خیلی تنبلیم. شاید یک دلیلش این است از همان ابتدا خواستیم همه چیز را دولتی کنیم و بعد مردم هم با خودشان گفتند پس دولت این کارها را انجام می‌دهد و پی‌اش را نگرفتند.

 اگر عرصه را برای مردم باز نگه داریم، قطعاً خود مردم احساس مسئولیت بیشتری خواهند کرد و با خلاقیت بیشتری وارد این عرصه خواهند شد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.