ثامنالحجج(ع) امام رئوف است، غریبالغرباست، ولینعمت ما، القاب برازنده فراوانی دارند که وقتی در مقابل بارگاه منوّرش میایستیم، از باب احترام و عرض ارادت، آنها را بر زبان میرانیم.
انگار عرض ارادت و دوستی، بدون بیان این القاب، چیزی کم دارد. در مشهد، از هر شهروندی که درباره القاب امام رضا(ع) بپرسید، نمونههایی از آنها را بازگو میکند و حتی درباره دلایل اطلاق این القاب نیز شواهدی تاریخی و اشاراتی معنوی میآورد.
جالب است هرکس به فراخور جایگاه علمی و دانستههایی که دارد، لقبی را برمیگزیند و درباره آن سخن میگوید. در میان همه این القاب زیبا و گوشنواز، لقبی که بیش از همه بین مردم کوچه و بازار رواج دارد «ضامن آهو» است؛ لقبی برخاسته از داستان دلانگیز ضمانت آهویی که در دام صیاد اسیر شده و فرزندانی داشت که باید به آنها سری میزد. داستان زیبایی است اما اسناد میگویند فقط باید آن را در حد داستان بدانیم و راز این لقب زیبا را در گوشههای دیگر تاریخ بجوییم. امروز و در صفحه نخست رواق، میخواهم برایتان از تاریخ لقب مشهور «ضامن آهو» و اسنادی که درباره آن وجود دارد، البته به صورت مختصر صحبت کنم. میدانم که مثل همیشه همراهیام میکنید.
نقل شیخ صدوق
داستان لقب ضامنآهو آنقدر مشهور است که کمتر کسی فکر میکند باید درباره صحت و سُقم روایت آن فکر کرد. البته این ضرورت تحقیق، به معنای آن نیست که لقب ضامنآهو صرفاً برخاسته از ذهنیت مردم باشد؛ نه! این لقب زیبا، پیشینهای دارد که با داستان مشهور و رایج، اندکی فرق میکند و باید در بررسی و شناخت آن، دقت بیشتری داشته باشیم. براساس مستندات تاریخی، گویا نخستین کسی که از داستان آهو و ضمانت وی از سوی امام رضا(ع) سخن به میان میآورد، محدث جلیل و نامدار شیعه، شیخ صدوق (درگذشته به سال ۳۵۰ق) است که در کتاب «عیون اخبارالرضا(ع)» روایتی خاص و متفاوت را در این باره روایت میکند. وی نقل کرده است حاکم وقت توس در زمان حکومت سامانیان بر این خطه، یعنی ابومنصور محمد بن عبدالرزاق طوسی (که مشهور است به دستور او، داستانهای قدیمی ایرانی با عنوان «شاهنامه ابومنصوری» جمعآوری و بعدها به یکی از منابع مهم فردوسی در نگارش شاهنامه تبدیل شد) چندان التفاتی به مضجع شریف رضوی نداشت و حتی برای زائران آن حضرت، دردسرهایی هم درست میکرد اما طولی نکشید آن بیتفاوتی، به ارادتی عجیب بدل شد و ابومنصور سعی و اهتمام فراوانی در ساختوساز حرم رضوی و خدمت به زائران امام هشتم(ع) از خود بروز داد. شیخ صدوق به استناد گواهی شهود عادل و مورد اعتماد، راز این ارادت را اتفاقی عجیب میداند. در آن زمان رسم بود اُمرا هنگام شکار، از یوز یا همان یوزپلنگ به جای سگ شکاری استفاده میکردند و اصولاً اصطلاح و لقب «یوزباشی» از همینجا ناشی شده است. روایت شیخ صدوق مربوط به دورانی است که هنوز شهر مشهد به وجود نیامده بود و حرم رضوی محدود به ساختمانی در حد و اندازه بقعه مطهر میشد و اطرافش را باغهای مصفایی در بر میگرفت. روزی ابومنصور به قصد شکار از توس خارج شد و در حوالی مشهد امروزی، به آهویی برخورد و او را با تیر و کمانش هدف گرفت. تیر به آهو اصابت کرد، اما حیوان از بند گریخت و به جانب حرم رضوی روان شد.
ابومنصور نقل کرده است یوزپلنگ را به دنبال آهو فرستاده و خودش نیز با اسب و به تاخت در پی آنها رفته است، اما در کمال تعجب میبیند آهو از مکانی که حد حرم رضوی محسوب میشد عبور کرد، ولی یوزپلنگ که فاصله کمی با وی داشت، متوقف شد و هر چه ابومنصور بر یوز نهیب میزد که در پی آهو برود، قدم از قدم بر نمیداشت؛ در حالی که آهو در داخل محدوده حرم ایستاده بود. این اتفاق در اندیشه ابومنصور تکانی ایجاد کرد و دریافت که این مکان، مکانی خاص و مقدس است و چنین بود که آن بیتفاوتی و حتی عداوت، به ارادتی راسخ بدل شد. این روایتی است که شیخ صدوق در جلد دوم «عیون اخبارالرضا(ع)» آورده است و به نظر میرسد پس از نقل این ماجرا از سوی آن عالم بزرگ، لقب «ضامن آهو» در میان دوستداران و ارادتمندان امام رضا(ع) و به خصوص اهالی توس رایج شده باشد.
روایتهای دیگر علما
به نظر میرسد این روایت از همان قرن چهارم هجری قمری در میان مردم مورد توجه قرار گرفت. داستان زیبا و پرمعنای ضمانت آهو، برای دلدادگان حریم رضوی جلوهای خاص داشت. دو قرن بعد، ابنشهرآشوب ساروی، عالم نامدار شیعه و رجالی بزرگ در کتاب ارجمند «مناقب آلابیطالب(ع)» روایتی نه چندان مستند را از پناهنده شدن آهویی به امام رضا(ع) در نزدیکی حمامی که به دستور ایشان در نیشابور بنا شد، نقل میکند که با توجه به دوران اقامت اندک امام(ع) در این شهر، نمیتواند چندان صحیح باشد، اما نشان میدهد طی ۲۰۰ سال پس از نقل آن گزارش در عیون اخبارالرضا(ع)، داستان ضمانت آهو، گسترش و معروفیت زیادی پیدا و نظر بسیاری از شیعیان و حتی علمای نامدار را به خود جلب کرده است.
با این حال، به داستان معروفِ مربوط به انتساب این لقب به امام رضا(ع)، یعنی همان روایتی که امروز در میان ما رایج شده، همواره با دیده تردید نگریسته شده است تا آنجا که فاضل بسطامی (درگذشته به سال ۱۳۰۷ق) عالم امامی مشهور و مدفون در مشهد، در کتاب «فردوس التواریخ» وجه اطلاق این لقب را به دوران سلطان سنجر سلجوقی(درگذشته به سال ۵۵۲ق) باز میگرداند و مینویسد که وی، فرزندی بیمار داشت؛ هنگام شکار، آهویی از دست وی گریخت و وارد حریم حرم شد، سنجر عهد کرد اگر فرزندش شفا پیدا کند آن آهو را نکشد و چنین نیز شد.
بسطامی معتقد است احتمالاً لقب ضامن آهو از همان زمان میان مردم رایج شد. با این حال، در نقل این بخش از روایت و اصالت آن، نمیتوان تردید روا داشت که امام هشتم(ع) با ضمانت آهویی که به حریم وی پناهنده شدهبود، در دل افرادی که نسبت به ایشان ارادتی نداشتند، محبت اهلبیت(ع) را برقرار کرد و این کرامت را به عنوان علامتی برای راهیان مسیر حقیقت و راهنمایی برای دوستداران شریعت قرار داد، ثامنالحجج(ع) به راستی ضامن آهو است.
نظر شما