قدس آنلاین: آنچه می خوانید گزیده ای از مصاحبه تفصیلی ایلنا با سردار دهقان از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری 1400 است.
* من با نظرسنجیها کاری ندارم که چگونه است و هر جریانی مختص خودش چه بخشی از جامعه را نمایندگی میکند، آن را کنار میگذاریم. اما جالب است همواره یک بحثی را جریانات سیاسی مطرح میکنند که قشر خاکستری تعیین کننده است و به هر سمتی که بچرخد، همانجا برنده بودن را رقم میزند. خب این بخش اگر این حجم عظیم را دارد که میتواند تعیین کننده باشد چرا دیده نمیشود؟ چرا میخواهیم از آن استفاده کنیم و فریب یا یک جبهه فریبندهای را ایجاد کنیم که این قشر را به طرف خود بکشانیم در حالی که میدانیم قرار نیست آن کار را انجام دهیم.
دلیل؟ همین فاصلهای که امروز زیاد شده همین بیاعتمادی که امروز وجود دارد. چرا همه می گویند که جامعه اقبالی برای حضور ندارد؟ در حالی که من باورم بر این نیست. بلکه عملکرد ما منجر به فضایی شده که امروز جامعه احساس میکند که مطالبات و خواسته هایی دارد. علت هم این است که در گذشته کاندیداهایی بودند که تصور میشد او میتواند خواستهها و مطالباتش را نمایندگی کند اما بعد دیدند که اینگونه نشده است.
اگر ما مردم را خطاب قرار دهیم و مردم به عنوان عنصر تعیین کننده در امر حضور و تعیین کننده در سرنوشت خودشان قلمداد شوند، من فکر میکنم که بسیاری از این مسائل حل خواهند شد. لذا خیلی روشن بگویم که من پشتوانه خودم را مردم میدانم، مردمی که مطالبات دارند و برای آن مطالبات به دنبال پاسخ هستند.
ا
*معتقدم شما هر زمان که جامعه را ببندید و هر امری را به جامعه تحمیل کنید به یاد داشته باشد که یک پاسخ آنی دریافت میکنید و یک جریان دراز مدت. در آن طرف تنش متراکم خواهد شد و ظرفیت برای پاسخ خشونت آمیز ایجاد میشود، در این سمت هم فضای برخورد خشونت آمیز به وجود میآید. در مجموع اعتقاد دارم هیچگاه تحمیل جواب نمیدهد.
* اعتقاد من بر این است، برای منی که میخواهم سیستم من خوب کار کند، باید هزینه کنم تا یک فرد کارشناسی بیاید، بررسی کند و ایرادات را به من بگوید، خب یکی آمده و دارد بدون هزینه این ایراد را میگوید باید از او استقبال کنیم. من به هیچ عنوان با این مساله موافق نیستم که باید مانع گفتن شد یا افراد نگویند، نقد نکنند یا جریان ناظری نباشد. من اصلا چنین نگاهی ندارم بلکه به نقطه مقابل این نظر باور دارم.
*احزاب در ایران وجود خارجی ندارند، ما گرایشهای سیاسی داریم و بعد جبهههای سیاسی از میان آنها شکل میگیرند و شاهد شکلگیری احزاب قدرتمند با تعاریف روشن یک حزب نیستیم. احزاب ما معمولا فقط برای انتخاباتاند، دو ماه قبل از اینکه کلید انتخابات زده شود جلو میآیند و فعال میشوند، بعد از انتخابات هم میروند به خانه خود و فراموش میکنند که مردم را به یک سمت و سویی بردهاند و حداقل باید نسبت به آراء مردم پاسخگو باشند.
چرا بعد از هر انتخاباتی، پس از سپری شدن چند ماهی شاهد این هستیم که بحث عبور از رئیسجمهور منتخب توسط حامیان او مطرح میشود؟ یکی از مهمترین عوامل این اتفاق، مقطعی بودن فعالیت احزاب و معطوف بودن آن به انتخابات است.
من قائل به این هستم که ما باید در کشور به سمت داشتن دو یا سه حزب بزرگ فراگیر در سطح ملی حرکت کنیم، اگر این انجام شود تازه دموکراسی شروع به معنادار شدن میکنند.
*اکنون اهل تسنن مذهب رسمی مندرج در قانون اساسی هستند؛ همچنین هر فرد اهل سنت شهروند این کشور است. هیچ منعی جز شایستگی و عدم شایستگی وجود ندارد. چه دلیلی وجود دارد بخش عظیمی از جامعه ما که اهل تسنن هستند، نتوانند در فضای اداره امور جامعه حضور داشته باشند؟ تاکید دارم که حتما باید بتوانند حضور داشته باشند.
*اگر اسکلهای وجود دارد که از آنجا قاچاق میشود، یا دولت بر آن حاکم است یا نیست؟ اگر حاکم است باید محکم جلوی این کار را بگیرد. هیچ کس در این کشور شهامت این را ندارد و هم اینکه مردم اجازه نمیدهند که بخواهد مخالف قانون و مقررات عمل کند. غیراز اینکه کسی که میخواهد قانون را اجرا کند خودش قانون را زیر پا بگذارد.
مگر می شود ۴۰ میلیارد دلار از یک کانال یا دو کانالی که متهم میشود در اختیار فلانی است، کالا وارد کرد؟ حتی در این حجم اسکناس دلار هم بخواهید وارد کنید، نمیشود چه برسد به کالا. من این را قبول ندارم.
آقای نقدی در زمان آقای احمدی نژاد شد رئیس ستاد مبارزه با قاچاق کالا و موادمخدر، آقای قالیباف هم در زمان آقای خاتمی، خب یعنی اینها خودشان انجام میدادند؟ ما ناتوانی، بیعرضگی و مسئولیت ناشناسی خودمان را با فرافکنی حل میکنیم. راحتتر بگویم، یک آبکش درست کردهایم، اگر این را ببندیم، درست میشود. اکنون همه میخواهند استفاده کنند و در این میان اگر یکی را گفتی نکن، صدایش در میآید. میخواهم بگویم بده بستان تعریف شدهای وجود دارد که رعایت هم را میکنند، این کار را نکنیم و بگوییم قانون و رعایت حال مردم را بکنیم، حل میشود.
در عین حال این را هم بگویم که همواره در همه سیستمها تخلف، قانونشکنی، رانتخواری و رانتجویی وجود دارد، مهم این است که شما اجازه ندهید رانتخواری مبنا شود.
*آیا تاکنون مذاکرهای بدون تایید رهبری انجام شده است؟ آیا مذاکرهای بدون حمایت رهبری ادامه پیدا کرده است؟ آیا امروز در بدترین شرایطی که ترسیم میشود، رهبری مخالفتی با مذاکره دارند؟ پاسخ همه این سوالها خیر است.
اما بهنظر من رهبری برای مذاکرات اصولی را قائل هستند که اگر این اصول رعایت شود حتما مخالفتی با مذاکره ندارند و بلکه خودشان نیز آغاز کننده خواهند بود. اگر خاطرتان باشد یک بار رهبری فرمودند اگر من منفعتی در این ارتباط ببینم، خودم پیشگام مذاکره خواهم شد. ایشان تاکنون منع مذاکره نکردهاند. اما آنچه از نظر ایشان اصل است، شامل این موارد میشود؛ اول:موضوع مذاکره چیست؟، دوم: طرف مذاکره کیست؟ و سوم: هدف از مذاکره چه میخواهد باشد.
* در بحث FATF هم حتما باید تحفظ خاص خودمان را بر روی دو-سه تعریفی که آنجا هست، داشته باشیم، همان تعاریفی که این همه جنجال هم ایجاد کرده است.
در موضوع FATF من معتقدم که اولا اگر آن را فقط از منظر FATF میدیدیم و دوماً مضرات و منافع آن را میسنجیدیم، یعنی هزیه-فایده میکردیم که هزینهها و فواید آن برای ما چیست؛ به اینجایی که الان هستیم نمیرسیدیم که در اینکه با آن چه کار کنیم، بمانیم و به مجمع تشخیص مصلحت نظام هم برود و آنجا هم نتوانند تصمیم بگیرند، چون نگران هستند. ما نباید اجازه دهیم که جهل ما نسبت به یک موضوع، برای ما تصمیم و موضع ایجاد کند.
*مردم نسبت به زندگی خود ناامید نیستند، از مسئولین ناامید هستند و میگویند که اینها برای ما کاری انجام ندادهاند اما در مقابل خودشان برای زندگی شخصیشان امید ایجاد میکنند و زندگی را ادامه میدهند.
انتهای پیام/
نظر شما