مردی که بهخاطر مواضع ضد امپریالیستیاش مشهور شده، خودش را جناح چپی میداند و عکس گرفتن با تصویر چهگوارا را دوست دارد. او حتی تصویر این رهبر آمریکای لاتین را در دفتر کارش نصب کرده است. منتقد جدی اتحادیه در برخورد با روسیه و چین است و در موضوع سوریه مواضع ضدغربی میگیرد. توییترش مملو از تصاویر و متون ضد داعش است و معتقد است اسرائیل با حمایت اروپا و آمریکا در فلسطین نسلکشی میکند. نقض حقوق بشر را کمترین عبارت در توصیف نقش عربستان و امارات در یمن میخواند و اقدام اروپا مبنیبر فروش سلاح به این دو کشور را غیرقانونی میداند.
پس از چندماه مکاتبه ایمیلی و پیغام و پسغام گذاشتن روی دیوار فیسبوکش توانستیم از او وقت گفتوگو بگیریم. گفتوگویی که در حین آن هیجان والاس را از نمای نزدیکتر احساس کردیم. آنچه در ادامه میآید مشروح گفتوگوی قدس با نماینده ایرلند جنوبی در شورای اروپاست.
میدانیم احزاب سبز در سراسر اروپا به نوعی احزاب منتقد هستند. آیا این انتقاد به ساختار لیبرال حاکم بر اروپا هم هست یا فقط به عملکرد احزابی که قدرت را در دست دارند انتقاد دارند؟ بهطور کلی نسبت احزاب سبز با نظامهای سیاسی برخاسته از مدرنیته چیست؟
احزاب سبزی که در اروپا میشناسم و همینطور اعضای این حزب که با آنها در پارلمان اروپا در ارتباط هستم توانایی بسیار خوبی در مباحث مربوط به محیط زیست دارند، اما میتوان ضعف آنها را در جنبههای دیگر به خوبی مشاهده کرد. آنها در دیپلماسی عمومی و حوزه اجتماعی قوی نیستند، در روابط خارجی تمایلات راستگرایانه زیادی دارند که سبب شده در این زمینه نیز خوب عمل نکنند. مثلاً در سیاست خارجی نه همه آنها اما بیشترشان سیاستهای امپریالیستی آمریکا را تحسین میکنند. در ایرلند اعضای این حزب را داریم که میگویند نه جناح راستی و نه جناح چپی هستیم، بلکه سبز هستیم و بعضی وقتها به آنها گفته میشود شما دیگر بیش از حد سبز هستید! بهاین معنا که آنچنان سیاسی نیستند. اعضای این حزب معمولاً ایدئولوژی دیگری بهجز حفاظت از محیط زیست ندارند. البته این بسیار خوب است اما همانطور که گفتم در جنبههای دیگر مانند سیاست خارجی بسیار ضعیف عمل میکنند.
مهمترین تفاوتهای اصولی بین احزاب سبز و احزاب حاکم کدام است؟
من بین این دو تفاوت زیادی نمیبینم. تقریباً هر جایی که احزاب جناح راستی حاکم باشند ما شاهد در قدرت بودن حزب سبز نیز هستیم. نمونهاش در کشور من یعنی ایرلند به شکلی کاملاً واضح نمایان است. آنها همچنین تمایلات کاملاً نئولیبرالیستی دارند که ما بهشدت مخالف آن هستیم. ما انتخابات آلمان را هم در آیندهای نهچندان دور، در اواخر امسال خواهیم داشت که بهاحتمال زیاد حزب سبزیها قدرت را بهدست میگیرند. حزب آنگلا مرکل قطعاً حمایت زیادی را به خاطر رفتن مرکل از دست خواهد داد. من فکر میکنم در این کشور هم انتخاب آنها تفاوتی با دولت حاکم نخواهد داشت چون همان اندیشههای نئولیبرالیستی حاکم خواهد بود.
در سالهای اخیر احزاب اپوزیسیون در اروپا توانستهاند بدنه اجتماعی قابل توجهی را جذب کنند، چه دلایلی برای این اقبال عمومی وجود دارد؟
یکی از دلایل مورد حمایت قرار گرفتن احزابی مانند حزب سبز در اروپا در چند وقت اخیر این است بسیاری از مردم جوامع اروپایی از احزاب بزرگ این قاره ناامید شدهاند و میخواهند به سمت دیگری بروند. در چنین شرایطی احزابی مانند حزب سبز گزینه امنی محسوب میشود، چون اندیشههای جناح راستی را نیز اعمال میکند. در حال حاضر هم اروپا و پارلمان این قاره کاملاً تحت سلطه احزاب دست راستی است. بهنظر من در پارلمان اروپا حدود ۹۵ درصد اعضا، جناح راستی هستند که این شامل سبزها هم میشود.
آیا بین احزاب اپوزیسیون از جمله احزاب سبز، ائتلاف پایداری شکل خواهد گرفت تا امیدی به کسب قدرت بیشتر آنها در آینده باشد؟
احزابی مانند حزب سبز اگر در کشور جدیدی به قدرت برسند بهخاطر همکاری با جناح راستیها خواهد بود نه جناح چپیها. سبزها هیچوقت با جناح چپ همکاری نخواهند کرد. جناح چپیها متأسفانه نتوانستهاند قدرت را نگهدارند. از طرفی بهشکل معمول در انتخاباتی که در قاره اروپا برگزار میشود تنها نیمی از مردم رأی میدهند و معمولاً آن نیمهای که رأی نمیدهند متمایلبهجناح چپ هستند که اکنون ناامید شدهاند. آنهایی که رأی میدهند بیشتر طرفدار جناح راست و حزب سبز هستند. بسیاری از آنها نیز تحت تأثیر رسانههایی قرار دارند که آنچنان دل خوشی از احزاب جناح چپ ندارند. رسانهها معمولاً تحت نفوذ دولتهای در قدرت و سازمانهای خصوصی هستند که در این برهه منافع خود را در موفقیت جناح راست میبینند.
اجازه دهید به سیاست خارجی اتحادیه بپردازیم. در حال حاضر میدانیم اتحادیه اروپا بر سر یک دوراهی تاریخی قرار دارد که یکی از راهها بهسمت ارتباط بیشتر با شرق میرود و راه دیگر تعمیق ارتباطات با غرب است. به نظر شما در این زمینه اتحادیه اروپا باید چه تصمیمی بگیرد؟
با شما موافقم که اتحادیه در یک دوراهی تاریخی قرار دارد. اتحادیه اروپا در حال حاضر مشکلات فراوانی دارد. نباید فراموش کنیم در بسیاری از حوزهها چه در زمینه تفکر، چه قانونگذاری و چه مناسبات اصلی، اندیشههای نئولیبرالیستی بر اتحادیه اروپا حاکم است. یکی از نتایج جو حاکم این است منافع مراکز تجاری بزرگ نسبت به منافع مردم در اولویت قرار میگیرد؛ این مشکل بزرگی برای اروپاست. بسیاری از اعضای حاکم در کشورهای اروپایی متمایل به آمریکا هستند. بهنظر من این تمایل اشتباه است؛ چون آمریکا این روزها به قوانین بینالمللی احترام نمیگذارد. از طرف دیگر نمیگویم اروپا الزاماً به یکطرف (شرق مثلاً چین یا غرب یعنی آمریکا) متمایل شود، بلکه اروپا باید مستقل باشد. در حال حاضر چنین گزارهای موجود نیست و به شکل کاملاً واضحی تحت تسلط تفکرات ایالات متحده قرار دارد. به عنوان مثال اکنون نگاههای ضد چینی و ضد روسی شدیدی در پارلمان اروپا وجود دارد که کاملاً هدایت شده از طرف آمریکا برای رسیدن به مقاصد خود است. نباید چنین چیزی مد نظر اروپا باشد چون سودی از درگیری با چین و روسیه نصیب این قاره نمیشود؛ این آمریکاست که از این اتفاق سود میبرد. چین برای آمریکا تهدید امنیتی خاصی محسوب نمیشود و تنها نگرانی آمریکا این است چین به تسلط اقتصادی ایالات متحده پایان دهد. بههمین دلیل آمریکا میخواهد از طریق اروپا به چین ضربه بزند تا هم از پیشرفت آنها جلوگیری کند و هم وابستگی اروپا به خود را حفظ نماید.
اگرچه ایالات متحده از نظر فرهنگی به اروپا وابسته است و این یک وابستگی تاریخی است اما از آن طرف اروپا هم وابستگیهای زیادی بهویژه در حوزه اقتصاد و امنیت به آمریکا دارد. دور شدن اتحادیه اروپا از آمریکا در زمان دونالد ترامپ اتفاق افتاد و هنوز هم ادامه دارد؛ این مسئله آینده اتحادیه را به خطر نمیاندازد؟
به نظر من نه تنها خطری ندارد بلکه قاره اروپا بدون وابستگی به آمریکا جای بهتری خواهد بود. اروپا هیچ سودی از شرکت در جنگها و منازعات آمریکا نمیبرد. بسیاری از جنگهای آمریکا غیرقانونی است و از حمایت سازمان ملل برخوردار نیست؛ اروپا نباید در آنها شرکت کند. بسیاری از تحریمهایی هم که ایالات متحده علیه کشورها اعمال میکند غیرقانونی و خلاف توافقنامههای بینالمللی و سازمان ملل است، اما آمریکا، اروپا را بهسمت انجام کارهای غیرقانونی سوق میدهد. یکی از بهترین مثالها در این زمینه، رفتار آمریکا در قبال ونزوئلا و تحریمهایی است که علیه این کشور برقرار کرده و اروپا نیز دنبالهرو آمریکا شده است. اروپا باید از آمریکا مستقل شود، بهسمت صلح حرکت کرده و از این همه تمرکز بر جنبههای نظامی که در سالهای اخیر در این قاره شاهد هستیم دست بکشد. ما فقط پولهایمان را هدر میدهیم. باید بدانیم هیچکس قصد ندارد به اروپا حمله کند و ما را مورد تعرض قرار دهد؛ پس چرا هزینهای افزون بر سه برابر هزینه نظامی روسیه در اروپا تصویب و اعمال میشود؟ بسیاری از این هزینهها تحت تأثیر شرکتهای اسلحهسازی است که در اختیار آمریکا هستند. آنها از اینکه ما نگران بوده و چنین خرجهایی داشته باشیم سود اقتصادی میبرند.
بهطور ویژه درباره موضوع روسیه عملکرد اتحادیه را تا چهاندازه مورد قبول میدانید؟
دو کمیته در خصوص مسئله روسیه در پارلمان اروپا تشکیل شده که من عضو هر دو آنها هستم و در یکی از آنها سخنرانی داشتهام. درگیری اروپا با روسیه کاملاً غیرمنطقی است. آنها نمیخواهند با ما درگیر شوند چون به اندازه کافی در کشورشان مشکل دارند. افراد روسستیزی در پارلمان هستند که بهدنبال راه انداختن درگیری میان اتحادیه اروپا و این کشورند. ما باید با روسیه مذاکره کنیم تا اختلافاتمان را حلوفصل نماییم. اروپا به این دلیل بر روسیه تحریم اعمال کرد که ناوالنی را به زندان انداخته بودند. این در حالی است که اسرائیلیها کودکان فلسطینی را فقط به زندان نینداختند، بلکه آنها را به قتل رساندند و اتحادیه اروپا هیچ حرفی در این مورد نمیزند. فقط میگوید دو طرف باید به درگیریها پایان دهند! این حرف مسخره است چون اسرائیل مشغول نسلکشی در فلسطین است.
اروپا در موضوع چین توانسته تا اندازهای از آمریکا فاصله بگیرد و بهسمت اتخاذ مواضع مستقل حرکت کند؛ آیا این تجربه درباره دیگر موضوعات هم اتفاق خواهد افتاد؟
در حال حاضر بسیاری از سرمایهگذاریهای چین در اروپا و برعکس به خاطر اختلافات پیش آمده میان دو طرف به حالت تعلیق در آمده است. علت اصلی هم اعمال تحریمها از سوی اتحادیه اروپاست. این درگیریها میان اروپا و چین توسط آمریکا هدایت میشود. اروپا به یک رابطه خوب و صلحآمیز با چین نیاز دارد و چنین رابطهای نه فقط به نفع بخش اقتصادی بلکه به نفع عموم مردم اروپا و چین خواهد بود. اما آمریکا نمیخواهد اروپا با چین ارتباط خوبی داشته باشد چون به دنبال آن است چین را بیش از پیش منزوی کند و این اتفاق در حال رخ دادن است. چنین چیزی به نفع اروپاییها نیست. به عنوان مثال اگر همین فردا چین اعلام کند دیگر خودرو آلمانی نخواهد خرید چه بر سر صنعت خودروسازی آلمان میآید؟ چون هم اکنون آلمان خودروهایش را بیش از هر کشور دیگری به چین میفروشد.
همانطور که در اخبار دیدهایم چند کشور اصلی اتحادیه اروپا (اجازه بدهید انگلیس را هم جزو این کشورها بدانیم، چرا که در بخش اعظم جنگ یمن عضو اتحادیه بوده است) ضمن همراهی با آمریکا تاکنون چندین میلیارد یورو سلاح به امارات و عربستان فروختهاند؛ آیا اروپا از این بازار وسوسهانگیز دست خواهد کشید؟
همانطور که گفتید کشورهایی مثل بریتانیا، فرانسه و چند کشور اروپایی دیگر میلیاردها یورو به عربستان سعودی و امارات سلاح میفروشند. این کاری غیرقانونی است. براساس قانون اتحادیه اروپا، اعضای این قاره نمیتوانند به کشورهایی که حقوق بشر را زیر پا میگذارند ادوات نظامی بفروشند. استفاده از لفظ زیر پا گذاشتن حقوق بشر در مورد کاری که عربستان و امارات در یمن مشغول آن هستند، حق مطلب را به هیچوجه ادا نمیکند، بلکه این دو کشور علیه مردم یمن در حال نسلکشی هستند. این یک جنگ وحشتناک است که عربستان و امارات قطعاً با اجازه غرب در حال انجام آن هستند. عربستانیها بدون اجازه آمریکاییها نمیتوانند حتی مخازن هواپیماهایشان را پر کنند! این جنگ بهخوبی برخورد دوگانه اتحادیه اروپا نسبت به موضوعات حقوق بشری را نشان میدهد؛ چون با وجود حرفهای زیادی که در مورد حفظ حقوق بشر میزنند کاری در مورد جنگ یمن و قحطی میلیونها یمنی انجام نمیدهند؛ همانگونه که حرفی در مورد فلسطینیانی که توسط اسرائیل کشته میشوند نمیزنند.
چند روز پیش یک ویدئو در فیسبوک بارگذاری و درباره جنگ در سوریه و امنیت غذایی مردم این کشور صحبت کرده بودید. به نظر شما اتحادیه اروپا تاکنون موضع خوبی در برابر حوادث سوریه گرفته است؟
موضع اروپا در قبال سوریه بسیار ضعیف بوده است. غرب تجهیزات نظامی داعش را فراهم کرد تا بشار اسد را کنار بزند، این کار برای غربیها جواب نداد و منجر به فاجعه شد. من از اسد دفاع نمیکنم اما این غربیها بودند که منجر به افزایش جنگ و خشونت در سوریه شدند که نتیجهای فاجعهبار داشت. در حال حاضر نیز اروپا برنامههای بدی را علیه سوریه پیاده میکند و نمیگذارد بسیاری از پناهجویان سوری به کشورشان برگردند. اتحادیه اروپا سالیانه ۳ میلیارد یورو به ترکیه میدهد تا ۳ میلیون پناهجوی مستقر در این کشور را نگهداری کند. درست است عده کمی از این پناهجویان به خاطر نگرانی از بهخطر افتادن جانشان توسط اسد نمیخواهند به سوریه برگردند اما بسیاری از پناهجویان بازگشت به کشورشان را میخواهند. اروپا و آمریکا نمیگذارند این اتفاق بیفتد چون میدانند اگر این افراد به سوریه برگردند میتوانند چرخ اقتصادی این کشور را به حرکت در بیاورند و غربیها نمیخواهند دولت اسد از چنین موهبتی برخوردار شود. جنگ سوریه و اشتباههایی که اروپاییها در مورد آن مرتکب شدهاند دقیقاً بهسمتی رفت که در جنگ عراق و دروغهایی که این جنگ بر پایه آن شکل گرفت شاهد آن بودیم.
یکی دیگر از پروندههایی که اکنون در اتحادیه اروپا باز است برجام و توافق با ایران است. همانطور که میدانید نگرانی اصلی غرب دستیابی ایران به سلاح هستهای است ولی از آن طرف ایران همواره اعلام کرده ساخت و استفاده از هر نوع سلاح کشتار جمعی را ممنوع (حرام مذهبی) میداند. از طرف دیگر ایران اعلام میکند تا کنون همه آنچه غرب در زمان امضای برجام خواسته است را انجام داده ولی غرب به تعهد خود عمل نکرده، بنابراین تصمیم گرفته است تعهدات خودش را لغو کند... به نظر شما راهحل چنین مسئلهای چیست؟
برجام برای اتحادیه اروپا توافقی مناسب بود تا نگرانیهای این قاره در خصوص دستیابی احتمالی ایران به سلاح هستهای از بین برود. اما اگر از جنبه هستهای به این قضیه نگاه کنیم باتوجه بهاینکه در منطقهای که ایران در آن حضور دارد، کشورهایی مثل پاکستان، هند و از همه نگرانکنندهتر اسرائیل دارای بمب اتم هستند، این کاملاً قابل درک است که ایران به خاطر تهدیدهای اسرائیل، نیاز به داشتن قدرت هستهای برای جنبههای دفاعی حس کند. اروپا و آمریکا نمیخواهند ایران قدرت هستهای داشته باشد و به هر حال برجام برای همه طرفها رضایتبخش بود؛ اما این آمریکا بود که آن را زیر پا گذاشت. جو بایدن زمانی که برای انتخابات ریاستجمهوری تلاش میکرد گفت میخواهد برجام را زنده کند. او البته حرفهای زیادی زد. بهعنوان مثال گفت میخواهد جنگ یمن را پایان دهد اما این کار را نکرده و دیدیم دروغ گفته است. حالا نیز او شروع به بهانه آوردن در مورد موضوعات مختلف ازجمله بازگشت به توافق برجام میکند و دائم به ایران میگوید شما باید این را کار بکنید و این کار را نکنید! آنها از ایران میخواهند ارتباطاتش را با سوریه و حزبالله قطع کند و موشکهایی را که برد آنها تا اسرائیل میرسد، کنار بگذارد. اما اینگونه، برجام بازگردانده نمیشود. اگر غرب برای بازگشت به برجام جدی است باید با همان شرایط قبلی آن را بپذیرد نه اینکه برای آن شرایط جدید تعیین کند.
نظر شما