قدس آنلاین: تعجب ندارد که مفسدان اصلی اقتصادی در چند دهه اخیر اغلب از مدعیان بنام کارآفرینی بودهاند. وجه مشترک ماجرای مفاسد اقتصادی و کارآفرینی مفسدان نیز اعتبارات کلان بانکی و نیز خرید و فروش املاک بوده است. فرمول سادهای اینها را بهم مرتبط میکند. افرادی در نقش کارآفرین با مدیران بانکی ارتباط نزدیک برقرار میکنند؛ وامهای کلان بانکی را در قالبی موجه با دادن سهمی از آن به مسئولان بانکی دریافت میکنند. این وامها را به کار خرید املاک خوش موقعیت میزنند؛ از پاداش تورمی استفاده کرده و بار خود را میبندند.
مساله اصلی دراین حلقه دو عنصر اصلی است. وام بانکی در مقادیر کلان که با واحد «میلیارد» شمارش میشود دریافت میشود، وامها به جای هزینه شدن برای پروژههای مورد ادعا، صرف ساخت و ساز و یا خرید و فروش املاکی که در معرض افزایش قیمتهای زیاد هستند میشوند. دراین حلقه مدیران بانکی از یک طرف گزارش فعالیت چشمگیری برای خود فراهم کردهاند و از طرف دیگر حق حسابی هم به جیب زدهاند. البته کارآفرین اصلی هم بار خود را بسته و برای پوشش زدوبندهای خود هم که شده واحدهایی تولیدی را هم راهاندازی میکند.
اگراین واحدها بتواند سود ویژه دیگری از طریق گرفتن مجوزهای تجاری مثلاً درکارواردات یا صادرات برای کارآفرینایجاد کند وضعیت بهتر هم میشود. دراین صورت حلقه وام – سود ویژه برای کارآفرین کامل شده است. خلق همه این سودهای ویژه هم از نظر کارآفرین «تولید ثروت» است. کارآفرین اگر بتواند آمار اشتغالایجاد شده در واحدهای تحت پوشش خود را هم به تولید ثروت اضافه کند دراین صورت انتظار دریافت نشان ملی را نیز از مسئولان مربوطه دارد و بودهاند ازاین قبیل کارآفرینانی که نشان ملی را هم گرفتهاند. امااین حلقه تا کجا کار میکند؟ تا جایی که یکی از دو اتفاق بیفتد. یااین که زیاده خواهی کارآفرین منجر به معوقات بانکی زیاد و خارج از توان لاپوشانی مدیران بانکی شود و یا این که نهادهای نظارتی در جایی به این حلقه زیبای «تولید ثروت» مشکوک شوند و پته کارآفرین را روی آباندازند. اما زیان اجتماعی چنین حلقه فساد آلودی یکی این است که وامهای بانکی هرز رفته و تولید واقعی که با فقر منابع مواجه شده ، تضعیف میشود، دوماین است که سودهای ویژه که خود منشأ فساد آلود دارند ، به دامن زدن به فساد هم کمک میکنند و فضای کلی فعالیت اقتصادی را مسموم میسازند.
در چنین فضای مسمومی همه تلاشهای درست با خطر شکست مواجه هستند و امکان رقابت با فعالیتهای برخوردار از فرصتهای ویژه را ندارند.
زمینه دیگری که حلقه رانت را میشود در آن کامل مشاهده کرد؛ واردات است. با وجود رانتهایی که دراین زمینه وجود دارد ، تعجب نباید کرد که روز به روز واردات در کشور رونق میگیرد و تولید به محاق میرود. کالبدشکافی واردات به آسانی نشان خواهد داد که ورود هر کالایی را یک «سلطان» در دست دارد، سلطان شکر، سلطان روغن خوراکی، سلطان سیگار، سلطان خودرو، سلطان گوشت و ازاین قبیل.
در صادرات کمتراین گونه است مگر در آنجایی که رانتی وجود دارد (مانند سلطان قیر). لذا،این سلاطین را رانت تولید کرده واینها نیز رانت را بازتولید میکنند.این هم برای خود چرخهای است که تداوم پیدا میکند.
در زیر داستان یک کارآفرین (از جنس آنهایی که در یادداشت بالا توصیف شد) را از روزنامه آفتاب یزد ۹ اسفند ۹۷ میآوریم. مروراین داستان که چرخه رانت را به خوبی به تصویر میکشد درس آموز است: چه کسی فکرش را میکرد آن بچه ۷ ساله دروازه دولاب که مانند کودکان کار در کنار پدرش سماور سازی میکرد، روزی تبدیل شود به سلطان میلیاردرایرانی با ۱۴کارخانه و ۹ هزار پرسنل.
حسین هدایتی همان کودک کار سماور ساز پایین شهر تهران است که شهره شده به مالک و مدیرعامل هلدینگ استیلآذینایرانیان. میگویند صاحب ۴۰ شرکت واقعی و شاید هم صوری دیگر نیز هست.
بااین حال بیش از آنکه فعالیتهایش در زمینه تولید و صنعت او را معروف کرده باشد، اقدامات ورزشی و باشگاهداری او چنین کرده. نام هدایتی به نام تیمهای فوتبالی مثل پرسپولیس گره خورده است و البته تاسیس باشگاهی با نام استیل آذین.
اگرچه آقای عابر بانک فوتبالایران را خیلیها با عناوینی مانند سرمایه دار و کار آفرین موفقی بر میشمرند که صاحب بکی از هلدینگهای بزرگ صنعتی کشور است و در ۱۴ استان کشور در زمینه فولاد، نیروگاه، پالایشگاه، مواد غذایی، کشاورزی، آبزیان و میگو فعالیت میکند. صنایع استیل آذین، شرکت خاورآذین، شرکت فجر گالوانیزه سپاهان کاشان، چندین کارخانه فولادسازی و ورق، شرکت نایبند بزرگترین شرکت پرورش میگویایران و نیز برجسازی در دبی، سهامداری یک بانک خصوصی، ریاست چندین شرکت تجاری درایران و کشورهای دیگر خاورمیانه و داشتن املاک کشاورزی و مسکونی متعدد درایران و کشورهای حاشیه خلیج فارس بخشی از داشتههای سابق و فعلی اوست.
هدایتی میگفت همه ذوق و شوقش در دو چیز خلاصه میشود؛ کارآفرینی و نان رساندن به مردم و دوم پرسپولیس!
داستان زندگی
عابر بانک پرسپولیسی اما داستان زندگی اش چطور از سماور سازی پدر به چنین جایی ختم شد؟ به جایی که هیچ بنی بشری به فکرش نیز خطور نمیکرد.
۱۴ ساله بود که همزمان با رفتن به دبیرستان در کارگاهی که بابا درست کرده بود در وسایل و تجهیزات یراق آلات چمدان و قطعه سازی شرکت کرد و طرحی نو درانداخت دیگر برای خود اوستایی شده بود. دیری نگذشت که بزرگترین تولید کننده تزئینات ساختمان را راهاندازی کرد.
وضع هدایتی آنقدرها خوب شده بود که در ۱۹سالگی بنز و بی ام و سوار میشد، یعنی درست همان سنی که خیلیها گرفتن گواهینامه رانندگی بزرگترین آرزویشان است. در میانههای دهه شصت و بعد از فوت پدر و البته رسیدن داراییهای بابا ؛ هم که دیگر نگو و نپرس…
هدایتی اما یک لقب دیگری نیز دارد.
خود او یک بار در گفتگویی با مجله کارخانه دار درباره بنز سواری و حضورش در یک نهاد میگوید: «نمیتوانستم ماشین بیکیفیت ساخت داخل را سوار شوم. در سال ۱۳۶۰ که وارد آنجا شدم با بنز ۲۸۰ مدل ۱۹۷۶ وارد شدم.»
هدایتی در مورد ثروتی که از آن روزها به دست آورده، گفته است: «گاهی زمینهایی را خریدم که بعدها میلیاردها تومان قیمتش شد؛ مثلا یک بار زمینی را خریدم دومیلیارد، اخیرا خریداری از من خرید ۳۰۰ میلیارد. من هر چی گیرم میآمد، ملک میخریدم و هرچه دارم از ملک دارم؛ مثلا سال ۱۳۷۵ یک قطعه زمین خریدم ۲۱میلیارد تومان، الان میخرند ۱۶۰میلیارد تومان. خب من چکار کنم زمین گران شده؟ مدیران حوزه اقتصاد باید پاسخ دهند که چرا.»
او به خبرگزاری مهر گفته بود تولید ثروت، یک نوع عبادت برای بچه مسلمان است که باید مورد احترام قرار بگیرد.
هدایتی بنا به اذعان خودش در دوران جنگ ۵باغ ویلا داشته است که وقتی از جنگ و جبهه برمیگشت پاتوقش با رفقا در یکی از آنها باغ ویلاها یعنی در باغ لواسان بود؛ همان ویلایی که امروز خودش میگوید ۱۰۰ میلیارد تومان میارزد.
نام حسین هدایتی اما از سال ۱۳۸۳ بود که در رسانهها شنیده شد؛ زمانی که درگیری میان «علی پروین» با «اکبر غمخوار»، مدیر وقت باشگاه «پرسپولیس» بالا گرفت و هدایتی گمنام (برای مردم ولی آشنا برای مسئولان)، باشگاه «استیل آذین» را بنا کرد. علی پروین هم شد نماینده تامالاختیاراین تیم. استیل آذین اگرچه به مرور از رمق افتاد اما بذل و بخششهای حسین هدایتی برای پرسپولیس، همچنان او را در صدر رسانهها قرار میداد و البته محبوب هم میکرد.
ثروت نهفته پدر و خوی بازار مسلکی هدایتی رفته رفته او را به مرور تبدیل به «رومن آبراموویچ»ایران کرد کسی که میتواند باشگاه فوتبال تاسیس کند و پرسپولیس را روی انگشتش بچرخاند. به هر صورت او را در سرتاسرایران اگر اولین و پولدارترین فرد ندانند جزو هشت ثروتمند برتر قطعا قلمداد خواهد شد.
پایان روزهای خوش
اما هدایتی هر بار با حاشیههای بیشتری در زندگیاش روبه رو میشد. چه زمانی که محمود صادقی لیست بدهکاران بانکی را در صفحات اجتماعی خود مشخص کرد و نام او به چشم خورد و چه در زمانی که عباس جعفری دولتآبادی از او گفت. اما این حاشیهها حتی به سالها قبل از افشای لیست بدهکاران بانکی برمیگردد… یعنی سال۹۱. تیرماه سال ۹۱ «غلامحسین محسنی اژهای» به عنوان سخنگوی قوه قضاییه در مورد شایعه بازداشت حسین هدایتی در جمع خبرنگاران گفت: «اینکه هدایتی تحت تعقیب قرار گرفته را میدانم امااینکه منجر به بازداشت وی شده یا خیر، اطلاعی ندارم. میدانم که پروندهای تشکیل شده است».
همان روز برخی سایتها نوشتند که «عدالت بالاخره یقه یکی از بزرگترین بدهکاران بانکی کشور را گرفت و حسین هدایتی که با تبلیغات رسانهای در ورزش تحت عنوان دسته چک شناخته میشد، بازداشت شد.»
از آن ماجرا سالها گذشت و کسی هم خیلی پیگیر داستان نبود تا اینکه هجدهم دی ۹۵ بود عباس جعفری دولتآبادی به طور رسمیخبر داد «ح ه» که در حوزه ورزشی فعالیت دارد به عنوان بدهکار کلان بازداشت شده است. بعد از مدتی هدایتی از بازداشت رها شد و باز هم داستانهای فوتبالی و حاشیهای مانند پرداخت پولهای کلان به (م.ط) را خلق کرد.
اما افشاگری محمود صادقی نماینده مردم تهران درباره لیست بدهکاران بانکی از یک سو و اظهارات کسانی مانند محمد حسن نژاد عضو کمیته اقتصادی مجلس که اظهار داشت هدایتی هزار میلیارد به بانک سرمایه بدهکار است و برایاین به پرسپولیس پول میدهد تا زندان نرود!
بیانگر آن بود که اوضاع او به مرور خیلی بدتر از قبل خواهد شد تا اینکه در خردادماه امسال خبر بازداشت دوباره او مطرح شد.
گفته میشود پرونده حسین هدایتی طبق کیفرخواست صادره شاملاین بوده که او با پرداخت رشوه موفق به اخذ صدها میلیارد تومان وام از بانک سرمایه شده است و اکنون از ادای دیون معوق خود استنکاف میکند.
گفته شده هدایتی در بانک سپرده گذاری میکرده و اقدام به گرفتن وام مینموده است و سپس با یک چک، سپرده را آزاد میکرده است حتی خبر از بدهیهای ۵ هزارمیلیاردی او بهاین بانک بود بااین حال روز گذشته معوقه بانکی او در جلسه دادگاهش ۱۵۰۰ میلیارد تومان اعلام شد.
و امروز آن کودک هفت ساله سماورساز و آن آبراموویچ ایرانی رخت زندانیان بر تن کرده و شده سوژه خبرگزاریها و پشت میلهها در انتظار حکمیاست که بابت اتهاماتش به او داده میشود. اکنون پرسشاینجاست که آیا بدهیهای او آنقدر هست که وی را از همه داشتههای یک عمر کارخانه داری و کارآفرینی محروم کند؟
انتهای پیام/
نظر شما