به گزارش قدس آنلاین، حرم آقا که از روزها پیش با عطر و گل و نور به پیشواز مولود مبارک امروز آمده، از اول صبح، در همه صحن ها و رواق هایش پذیرای زائران است. شوق زیارت را میتوان در برق نگاه همه دید، هر کس ذکری بر لب دارد؛ یکی سلام میدهد، یکی تبریک میگوید، زائری مشغول دعا است و دیگری «رضا رضا(ع)» را زیر لب زمزمه می کند.
همه خادمان بسیج شدهاند؛ از خادمان امنیت و سلامت در مبادی ورودی تا خدام پیرامون مضجع مطهر، همگی آماده و مأمور به خدمت هستند. همّ و غمشان ارائه بهترین خدمت و زیارت مقبول به مریدان است و کسب رضایت مولا علی بن موسی الرضا(ع). آسمان صحنها با ریسههای رنگی، نورباران و قلب هر صحن به آویز و سبدهای گل، معطر است.
صبح عید و سجده شکرانه
با تماشای گنبد و گلدسته حرم، ولولهای در دل مشتاقان میافتد. با یک بغل دعا و نیاز و آرزو، قدم به صحن و سرای امام هشتم گذاشتهاند تا پشت و پناهشان شود. حرم جایی است که کسی آنجا پشت در بسته نمیماند، دستی خالی بر نمیگردد، عرض حاجتی بیجواب نمیماند. اینجا، ملجأ درماندگان و آرامِ دلهای بیقرار است...
شور و شوق زائران از همجواری با امامشان در این روز عید قابل وصف نیست. صحن ها، میزبان زائرانی است از اقصی نقاط ایران و مهمانانی از دیگر کشورها که همه به یک زبان «یا رضا» میگویند و به نگاه و پاسخ کریمانه آقا امیدوارند. در همهمه صحن انقلاب، زائری شتابان به سمت پنجره فولاد میرود. اشک شوق در چشمانش موج میزند، نزدیک پنجره به خاک افتاد و سجده شکر به جا می آورد، بغض راه کلامش را بسته است. دلیل این همه سرگشتگی را که می پرسم می گوید: بعد از ۲۰ سال، خدا پسری به من و همسرم عطا کرده و امروز به دنیا آمده است، اسمش را رضا گذاشتیم ...
آقا ضامنم باش
صحن آزادی با آن همه گل و ریسه و آویز، جای دنجی برای نشستن و خلوت کردن با حضرت است. زوج جوانی گوشه ای از صحن مشغول حرف زدن با یکدیگراند. از لبخند روی لبشان پیداست، حال دلشان خوب است. مرد جوان ماجرای زندگی شان را تعریف میکند: سال ۹۶ ورشکسته شدم، طلبکارها هر شب درِ خانه ما سر و صدا میکردند و برایم آبرویی نمانده بود. تا اینکه یک شب که از دست طلبکارها عاصی شده بودم، رو به مشهد کردم و گفتم: یا امام رضا(ع)، تو که میدانی در دلم چه خبر است، شما که ضامن آهو شدی، ضامن من هم باش. با همین جمله انگار صد نفر در گوشم گفتند «نگران نباش، همه چیز درست می شود» ... و بالاخره همین هفته قبل که در حال نوشتن چک آخرین طلبکار بودم، چشمم به تقویم افتاد و دیدم نزدیک ولادت امام رضا(ع) است. به همسرم گفتم باید حضوراً به مشهد بیاییم و از آقا تشکر کنیم؛ چون اگر ایشان ضامن ما نشده بود، الان باید گوشه زندان میبودم.
قسم به جان جوادش
هر بار سر بچرخانیم، با زائری و داستانی از ارادتش شگفت زده میشویم. جوانی سر زنده با لباسی آراسته روبروی گنبد طلایی آقا ایستاده و در حالی که همه مشغول فیلمبرداری از فضاآرایی حرم هستند، او در عالمی دیگر به سر می برد. سیمای پریشانش، حال و روز ناموخوشش را نشان میدهد. از دلیل این حال و روزش تعریف میکند و می گوید: پدرم به بیماری مبتلاست و پزشکان گفتهاند نهایتاً ۳ ماه دیگر زنده میماند. : من خیلی شنیدهام که اگر امام رضا(ع) را به جان جوادش قسم دهیم، حاجت روا میشویم. در این دهه کرامت، هر روز به پابوسی آقا آمده ام و امید کرم دارم. ان شاالله به حق این روزهای عزیز، خدا به آبروی آقا امام هشتم شفای پدرم را عنایت کند.
زیارت کنکوری ها
همان نزدیکیها، چند جوان دیگر در حال گفتوگو هستند. از تهران برای زیارت آمدهاند و تا چند روز دیگر باید کنکور بدهند. با اینکه فقط چند روز طلایی تا این آزمون دشوار زمان دارند به مشهد آمده اند تا به قول خودشان از امام رضا(ع) کمک بگیرند. یکی شان می گوید: امروز صبح رسیدیم و شب هم داریم برمیگردیم. شما که اینجایید، برای ما هم دعا کنید. دیگری ادامه می دهد: برای کنکور خیلی تلاش کردیم اما کمی مضطربی، اینجا آمده ایم تا استرس از وجودمان برود و همه چیز را به خود امام رضا(ع) بسپریم. إن شاءالله همه به خواستههایشان برسند و ما هم موفق شویم.
صحن بزرگ پیامبر اعظم(ص) با فرشهای رنگارنگ مفروش شده و هر جمع و گروهی از زائران با فاصله از دیگری نشستهاند. وسط صحن، کودکی کنار والدینش دارد با چند مهر مرمری بازی میکند، خانواده ای که اهل کرج اند و برای زیارت به مشهد مشرف شدهاند. پسرک میگوید: در قرعهکشی سفر به مشهد برنده شدیم و کلی خوشحال شدیم، سه روز است در مشهد هستیم و هر روز برای زیارت به حرم می آییم.
میلاد ولی نعمت ایران، شادی و سرور را به دل همه دلدادگان هدیده کرده تا کمی از خستگی ها و رنج های اقتصادی و بیماری، فاصله بگیرند. چه آنها که توفیق حضور در صحن و سرای امام رئوف را پیدا کرده اند و چه میلیون ها دلداده و عاشقی که امروز از راه دوز زائر آقا هستند.
منبع: آستان نیوز
انتهای پیام/
نظر شما