تحولات منطقه

آیت الله العظمی صافی گلپایگانی در یادداشتی اختصاصی به قدس آنلاین عرض ارادات خود نسبت به امام مهربانی را ارسال نموده اند که در ادامه می خوانید.

زمان مطالعه: ۶ دقیقه

بسم الله الرحمن الرحیم

بزرگداشت و تجلیل و تعظیم ایام الله و روزهای ولایت و امامت، بزرگداشت کرامت، عزت و عظمت مقام انسانیت و اوج قرب بشر به درگاه اقدس ربوبیت و الوهیت است.

این روزهای بزرگ و با عظمت، برای همگان فرصت ارزنده ای است تا معرفت دینی خود را بیشتر و ارتباط روحی و معنوی خود با اولیای دین را کاملتر سازند و با تجلیل از این ایام پر برکت، علاقه و ارادت خود را به خاندان وحی و نبوت ابراز کنند.

* عجز همگان از توصیف حضرت

یکی از این روزهای الهی و ایام نیکو، روز ولادت مسعود و مبارک عالم آل محمد حضرت امام علی بن موسی الرضا(ع) است. چه عرض کنم در وصف و مدح آن کسی که بزرگان علم و دانش از فریقین، او را با بالاترین عبارات و الفاظ ستوده اند، و بیان مثل حقیر، الکن و نارسا از وصف حتی قطره ای از اقیانوس بیکران عظمت شخصیت آن حضرت است؛ اما از باب شکرگزاری نسبت به ولایت آن پیشوای علم و معرفت، چند کلمه ای را عرض می کنم؛

مرا بس است همین افتخار و عزّت و شأن‏

که از ازل ز ولایش به گردنم رسن است‏

هزار سال سراید مدیحش ار «لطفی»

هنوز حرف نخستین و مطلع سخن است‏

* سفری جاودان

یکی از مهمترین وقایع زندگی حضرت علی بن موسی الرضا علیهماالسلام، سفر ایشان از مدینه النبی به خراسان بود که پیامدهای مفیدی به دنبال داشت.

حرکت آن حضرت به طور رسمی و ظاهراً آزادانه بود؛ به طوری که در طی این مسافت طولانی که از شهرهای بزرگ و کوچک و بخش ها ودهستان ها و دهکده های بسیار، عبور می کردند، شور و هیجان عجیبی در کشورهای اسلامی پدید می آورد و موجب شد مسلمانانی که تا آن موقع نمی توانستند، احساسات ارادتمندانه خود را به اهل بیت(ع) اظهار کنند، علایق ناگسستنی و پیوند خود را با دودمان پیامبر (ص) و ذریّه آن حضرت آشکار سازند و در بین همه مردم از خواص و عوام، سخن از اهل بیت(ع) و فضایل و مقامات آنان و ظلم هایی که به آنها شده بود، مطرح شد.

جماعت بسیاری از مردم از تشرف به دیدار امام، غرق وجد و نشاط و سرور شده بودند؛ زیرا شرفیابی به حضورش را برای خود، شرفیابی به حضور جدش پیامبر اکرم(ص) می دانستند.

مردم در معابر، میادین، مساجد و هر جا که مسیر آن حضرت بود، اجتماع می کردند و با حضورشان صفحه نوینی را در تاریخ اسلام می گشودند و روش و نظام عصر نبوّت رسول خدا و خلافت علی مرتضی(ع) را احیا می کردند.

همه به هم می گفتند: چه خوب شد؛ حق به مرکزش بازگشت. مأمون خودش می خواهد، زمینه انتقال خلافت را به امام فراهم کند.

امام در هر مکانی که قدم می گذاشت، ارادت و محبت مردم آنجا اوج می گرفت و در کالبد ایمان و اخلاصشان، جان تازه می دمید. امام را زیارت می کردند؛ در سیمایش، سیمای رسول خدا را تماشا کرده و گریه می کردند؛ ناله و ضجّه می زدند؛ شعر می خواندند؛ شادی می کردند و صلوات می فرستادند. به راستی، چه حادثه ای مهمتر از این می توانست مذهب تشیع را زنده بسازد و مردم را به سوی حقیقت رهبری کند؟ و چه منظره ای زیباتر و نافذتر و جذابتر از جمال دل آرا و چهره ملکوتی امام است؟

* ولایتمداری مردم نیشابور

نیشابور یکی از شهرهای بین راه امام بود. امام(ع) با آن جلال ملکوتی و ابهت و عظمت معنوی، شهر نیشابور را مزین فرمود.

نقل شده است: در حالی که امام (ع) در عماری(کجاوه) نشسته، و روی زیبای دل‌آرا و جمال او از مردم پنهان بود؛ آن خلق بی‌شمار که آرزوی زیارت سیمای دلربای امام را داشتند، از هر طرف هجوم آورده، و شعار و تکبیر و صلوات سر می‌دادند. از آن میان، دو نفر از پیشوایان و حافظان احادیث رسول اکرم(ص) پیش آمدند، و به امام (ع) چنین خطاب کرده و درخواست و تقاضا کردند: أیُّهَا السُّلالَةُ الطَّاهِرَةُ الرَّضِیَّة، أَیُّها الخُلاصَةُ الزَّاکِیةُ النَّبَویَّة بِحَقِّ آبَائِکَ الأطهَرینَ وَأسلَافِکَ الأکرَمینَ إلّا أَرَیتَنا وَجهَکَ المُبَارَکَ المیمُونَ، وَرَوَیتَ لَنَا حَدیثاً عَن آبائِکَ عَن جَدِّکَ نَذکُرکَ بِهِ.

ما هر چه بیندیشیم، سؤالی از این جامع‌تر و پرمعنی‌تر در این فرصت طلائی که برای خلق نیشابور فراهم شده بود نبود؛ سؤال از حدیثی نمودند که در طول زمان ها و اعصار و تا دنیا هست، افتخار نقل آن برای مردم باقی باشد، و زبان به زبان، و قرن به قرن، و قلم به قلم، آن را بگویند و بشنوند، و بنویسند و بخوانند.

به دنبال این سؤال معرفت‌جویانه بود که امام(ع) در مقام پاسخ برآمده و مرکبی را که بر آن سوار بود متوقف کرده، و پرده از جمال مبارک برداشت، و چشم مسلمانان را به دیدار طلعت مبارک و با میمنت روشن فرمود، باز هم به عبارت «فَاستَوقَفَ البَغلَةَ وَ رَفَعَ المظَلَّةَ وَ أقَرَّ عُیُونَ المُسلِمینَ بِطَلعَتِهِ المُبَارَکةِ المیمُونَةِ».

خلایق که چشمشان به جمال جهان‌آرای امام افتاد، همه از خود بی‌خود شده، همان حالی که برای بانوان مصری به هنگام دیدار جمال حضرت یوسف دست داد. خود را فراموش و زبان حالشان «مَا هَذَا بَشَرًا إِنْ هَذَا إِلَّا مَلَکٌ کَرِیمٌ» بود.

از این رو، صدای شوق و وجد و شادی آنها بلند، و فریاد تکبیر و تهلیلشان فضا را پر کرده، گروهی از شوق گریه می‌کردند، گروهی رکاب امام یا مرکب او را می‌بوسیدند، گروهی محو تماشای جمال آقا بودند، و صدای شوق و فریاد شور و نشاط آنها مانع بود که امام (ع) آنها را به روایت حدیث سرافراز فرماید.

آن گاه آن امام همام و پیشوای دانشمندان و حقیقت جویان، لب به سخن گشود و در آن مشهد عظیم که در نیشابور برپا شد، کلامی فرمود که بلیغ‌تر و سخنی رساتر و حدیثی پر فائده‌تر، و جامع‌تر از آن نبود؛سمعت أبی موسی بن جعفر یقول: سمعت أبی جعفر بن محمد یقول: سمعت أبی محمد بن علی یقول: سمعت أبی علی بن الحسین یقول: سمعت أبی الحسین بن علی یقول: سمعت أبی أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیهم السلام یقول: سمعت رسول الله صلی الله علیه وآله یقول: سمعت جبرئیل علیه السلام یقول: سمعت الله عز وجل یقول: لا إله إلا الله حصنی، فمن دخل حصنی أمن من عذابی، فلما مرت الراحلة نادانا: بشروطها وأنا من شروطها.

امام (ع) در یک عبارت، هم توحید و یکتاشناسی و یکتاپرستی را به مردم درس داد و هم آنها را به آنچه بِدان توحید، اکمال و اتمام و مبیّن و تفسیر تعریف می‌شود، یعنی ولایت خودش و سائر ائمّه طاهرین (ع) هدایت فرمود. آری، قبول ولایت اهل بیت(ع) و ولایت امام رضا(ع) شرط قبولی توحید و در امان خدا بودن است.

هر چند این حدیث شریف، از لحاظ سند به سلسله‌الذهب معروف شده، ولی اهل معرفت می‌دانند که چیزی از مواد گرانبهای دنیا اگرچه هزاران برابر طلا و جواهرات ارزش داشته باشد با آن برابر نمی‌شود تا بتوان این سند را به آن تشبیه کرد. اگر همه دنیا را در یک کفه ترازو بگذارند، و سند این حدیث یا لفظ آن را در کفه دیگر بگذارند، در جنب سنگینی این حدیث، پر کاهی هم محسوب نمی‌شود، و اصلا تشبیه یعنی صورت و حقیقت به مجاز، و معقول به محسوس، اگر هم کسی یا در موردی شود از تنگی قافیه است، و الا به گفته مرحوم آیه الله والد معظم؛

لعل و مرجان را چه کس گفته است بهتر از خزف

 جـان علــوی را چه کــس سنجید با نقش جدار

باید همه ما قدردان نعمت ولایت باشیم و تبلیغ و ترویج معارف اهل بیت و معارف رضوی علیهم السلام را از مهمترین وظایف خویش بدانیم تا تشنگان حقیقت و علم و بینش، از این سرچشمه ناب و زلال سیراب گردند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.