احمدزاده در این گفتار نگاه رهبری به مقوله عقلانیت را مبتنی بر مؤلفههای مادی و معنوی استوار میداند و از آن به «محاسبات منطقی و معنوی نوگرایانه» تعبیر میکند. همچنین معتقد است در میان گزارههایی چون عدالت، معنویت و عقلانیت که مورد تأکید رهبر انقلاب هست، آنچه میتواند سنگ بنا و بستر دو مورد دیگر باشد، عنصر عقلانیت است. تفصیل آرای رئیس پژوهشکده اسلام تمدنی را در این خصوص در ادامه از نظر میگذرانید:
عقلانیت فقط روی قواعد مادی متمرکز نیست
در سخنرانیهای متعددی، رهبر معظم انقلاب، درباره عقلانیت بهویژه در باب جوان مؤمن انقلابی صحبت کردند و شاخصههای بسیاری بیان نمودند که یکی از شاخصها بحث عقلانیت است.اگر بخواهیم جمع سخنان رهبری را در قالب یک تعبیری تعریف کنیم، آن تعبیر «محاسبات منطقی و معنوی نوگرایانه» است. در بحث محاسبات منظور این است که ما از عقل کمک میگیریم که در تصمیمگیریها و تصمیمسازیها، اولویتها را مد نظر قرار دهیم. در تعریف تعبیر منطقی هم این مسئله مطرح است که مبتنی بر منطق و استدلال و خردورزی جلو میرویم. در توضیح تعبیر معنوی هم میخواهیم بگوییم عقلانیت فقط و فقط بر روی قواعد مادی متمرکز نیست و قواعد معنوی هم بر آن اثرگذار است. در قسمت نوگرایانه نیز باید گفت هدف و کارکرد اصلی عقلانیت این است که ما را از وضعیت موجود به طرف وضعیت مطلوب حرکت بدهد و نوگرایی، تحول و تغییر را در ما بهوجود آورد.
حل خودکار بخش قابل توجهی از مسائل جامعه
بنده حدود ۲۰ الی ۳۰ سال دغدغه ذهنیام این سؤال بوده که روی کدام مسئله در جامعه اگر متمرکز شویم به نحوی که تمام عِده و عُده خودمان را روی آن خرج کنیم، مسائل جامعه ما یک تحول بنیادین خواهند داشت؟ با چهرههای زیادی گفتوگو کردم. از مجموع دیدگاههایی که در طول این ۳۰ سال بدست آوردم، به این نتیجه رسیدم که اگر بتوانیم خرد ورزی را در جامعه جا بیندازیم، قسمت قابل توجهی از مسائل جامعه ما خود به خود حل میشود یا دست کم کاهش پیدا میکند. در بحث مؤلفههایی که در رأس تمام شاخصهای فرهنگی قرار دارد، ما سه شاخص اصلی عقلانیت، معنویت و عدالت را داریم که رهبری به آن اشاره کردهاند. در بین این سه مؤلفه، عقلانیت و معنویت جایگاه بالایی دارند و در بین این دو رتبه اول را مربوط به عقلانیت میدانم؛ چرا که معنویت روی عقلانیت سوار میشود و عدالت روی هردو آنها و به نوعی جلوه و ظهوری از جمع این دو مؤلفه است.
راهکارهای ترویج الگوی خرد ورزی
در بحث جامعه الگو و الگوسازی باید داشته باشیم. ما باید الگوهای عقلورزی جامعهمان را در رسانهها، مطبوعات، جشنوارهها و نکوداشتها برجسته کنیم. نباید اینطور باشد که استاد برجسته فلسفه کشور ما یک آپارتمان ۷۵ متری ندارد، اما فوتبالیست کشورمان یک پنت هاوس دارد که چندصد متر است. نمیگویم او نداشته باشد، اما معتقدم باید به آن افرادی که فیلسوف هستند و مبانی فلسفی و عقلی جامعه را برنامهریزی و طرحریزی میکنند، توجه زیادی داشته باشیم. به همین شکل باید گذشتگانمان را نیز معرفی کنیم.
فرهنگ مطالعه یکی از نکاتی محسوب میشود که از مهمترین زیرساختهای عقلانیت در جامعه ما است. متأسفانه مطالعه در جامعه ما بهویژه در دوران سیطره رسانهها که البته رسانه بخشی از مطالعه است که در جایگاه خودش ارزشمند است، منتها هیچ چیزی جای کتاب را نخواهد گرفت. متأسفانه دانش آموزان ما تا دیپلم که درگیر بحثهای درسی خودشان هستند و بعد هم درگیری مباحث دانشگاهی و کتاب چندانی فرصت نمیکنند مطالعه کنند و چون کتابی مطالعه نمیشود، جامعه احساسی جلو میرود و خردورزانه مدیریت نمیشود.
ما باید عقلانیت را در فناوریهای نرم فرهنگیمان برجسته کنیم. ما فناوریهای نرم فرهنگیای داریم که خیلی راحت از کنار آنها رد شدیم و توجه چندانی به آنها نداریم. مثلاً دفاع مقدس، راهیاننور، اربعین، زیارت، مسجد، نماز جمعه، جلسات قرآنخوانی، روضه و... که میتوانند در مقابل شبیخون فرهنگی تمامقد مقابله کنند و خیلی هم خوب جواب میدهد. یکی از عنصرهای مهم در فناوریهای فرهنگی بحث عقلانیت است. یعنی مثلاً ما تمام بحث اربعین و یا محرم و صفر را به احساسات پیوند نزنیم، بلکه دقت کنیم در آن عقلانیت هم باشد. در ادبیات جامعهشناسی درباره گروههای مرجع خیلی بحث شده است. امروزه در فضای جامعه گروههای مرجع متعددی داریم. در این فضا حزبالله هم میتواند بیاید خودش را تقویت کند و هم به نوعی الگودهی برای سایر افراد باشد. یعنی یک گروه مرجعی باشد که باوجود برخورداری از استانداردهای دینی و اسلامی از استانداردهای فضای اجتماعی، سیاسی و بینالملل نیز بهره مند باشد.
اگر این شاخصها را درون خودش پالایش کند و در حد استاندارد برساند، میتواند بهعنوان یک گروه مرجع بهویژه در میان جوانان خودش را عرضه کند. در بحث عقلانیت ما باید به سمت الگوسازی برویم.
الگوسازی فردی را توضیح دادم، اما الگوسازی گروهی را توضیح ندادم. حزبالله یک گروهی است که برای یک هدف در کنار هم جمع شدند و به راحتی اعضای آن نمیتوانند همدیگر را ترک کنند و از گروه فاصله بگیرند؛چراکه هدفشان یکی است و در درونشان اشراب شده و در ذهن و ضمیرشان ساری و جاری است. در گام بعدی فرد خودش را باید طبق شاخصهای حزبالله بر اساس قرآن و عقل استاندارد سازی کند و بعد این شاخصها را در سطح گروه توزیع کند و گروه را به آن شاخصها برساند. یعنی وقتی میگوییم حزبالله مشخص باشد که حزبالله یک گروهی است که عقلانیت، معنویت و عدالت و... دارد، نه اینکه در ادبیات عامیانه بیکله شناخته شود.
نکته بعدی این است که باید برویم به سمت و سوی بحثهای تفکر شورایی. اینکه من گفتم عقلانیت، عقلانیت فردی است. امکان دارد با عقل خودم به برخی نکات برسم، اما وقتی که دیدگاههای من با دیدگاههای دیگران در تضارب آرا و تبادل افکار باشد، این دیدگاهها قوت بیشتری پیدا میکند. در گروههایی مثل حزبالله باید پیوسته این حک و اصلاحِ دیدگاهها و نظریات اتفاق بیفتد. باید جمعهای نخبگانی در موضوعات مختلف در کنار هم قرار بگیرند و دیدگاههایشان را عرضه کنند. دیدگاههایشان را با هم مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار بدهند تا آن دیدگاههای فاخر و قابل دفاع از دل یک تفکر شورایی بیرون بیاید و قابلیت دفاعش بالا برود. اگر چنین اتفاقی در فضای جامعه بیفتد، آن وقت این دیدگاهها میتواند خودش را بر سایر دیدگاهها مسلط کند؛ چرا که از پشتوانه عقل جمعی تفکرات مختلف و تخصصهای مختلف بیرون آمده است.
نظر شما