نامداران بسیاری در عرصه سیاست و فرهنگ از این منطقه برخاستهاند. از دیرباز، آذربایجان و آذربایجانیها به عشق به اهلبیت(ع) و وطندوستی شهرهاند. ذهن هر کدام از ما، با شنیدن نام این ناحیه، اسامی بزرگی را مرور میکند؛ علامه طباطبایی، شهید آیتالله مدنی، ستارخان، باقرخان و... . اما در رواق امروز میخواهیم درباره عالمی صحبت کنیم که هرچند بسیاری او را میشناسند، اما کمتر درباره او و سوابقش اطلاع دارند؛ بزرگمردی از خطه آذربایجان که دهههای پایانی عمر را در مشهدالرضا(ع) به تهذیب نفس و تدریس اشتغال داشت و در پایان کار، پیکرش در حرم مطهر رضوی آرام گرفت؛ استاد اخلاق و فقیه مبارز، مرحوم آیتالله محمدباقر حکمتنیا.
شکوفایی با وجود همه محدودیتها
آیتالله حکمتنیا به دلیل مساعی گستردهاش برای ترویج علم و اخلاق در جامعه، مبارزه با انحرافات اعتقادی و تلاش برای ایستادگی در برابر طاغوت، در میان بسیاری از مردم مشهد و بلکه ایران شناخته شده است. او در
۱۴ جمادیالاول ۱۳۳۸، مطابق با ۱۸ بهمن ۱۲۹۸ در آذرشهر (دهخوارقان)، شهری در آذربایجان شرقی و در حاشیه خاوری دریاچه ارومیه، دیده به جهان گشود. دوران کودکیاش در خاندانی مؤمن و مبارز گذشت؛ پدرش، ابوالقاسمخان از مشروطهخواهان نامی و شناختهشده آذربایجان بود. ورود آیتالله حکمتنیا به عرصه علم و دانش، با دوران اختناق عصر پهلوی اول و تلاش او برای زدودن آثار مذهب از جامعه همزمان شد. با این حال، آیتالله حکمتنیا پس از طی کردن دوران تحصیلات ابتدایی، مصمم شد برای ادامه تحصیل، وارد مدارس علوم دینی شود؛ آن هم در دورهای که فشار رژیم بر این مدارس، فعالیت آنها را به حداقل رسانده بود و تنها معدودی از علما حق پوشیدن لباس روحانیت را داشتند. با این حال، مرحوم حکمتنیا عزم خود را جزم کرد؛ در سال ۱۳۱۴ش. در بحبوحه قیام مسجد گوهرشاد و حوادث غمانگیز پس از آن، خود را به قم رساند و توانست با سختی فراوان، افتخار شاگردی آیتالله شیخ عبدالکریم حائری، زعیم حوزه علمیه قم را پیدا کند و افزون بر آن، تا سال ۱۳۲۰ش. از درس بزرگانی همچون آیات حجت، خوانساری و فیض بهرهمند شود.
در کسوت عالم سیاسی
سقوط رضاشاه، برای آیتالله حکمتنیا فصل نویی را رقم زد. زمان آن فرا رسیده بود که گرد غربت از چهره مساجد زدوده شود و سازمان تبلیغ، دوباره نفس تازه کند. آیتالله حکمتنیای جوان، در حالی که تنها ۲۲ سال داشت به دهخوارقان بازگشت تا مساجد را دوباره دایر کند اما با ورود به زادگاهش، متوجه شد فعالیت فرقه ضاله بهائیت و دیگر فرق انحرافی در منطقه بهشدت افزایش یافته است. او طی مدت حضور در دهخوارقان، کمر به مقابله با انحرافات فکری بست و این نخستین رویارویی او با دشمنان دین، در این عرصه بود. یکی دو سال بعد، راهی تبریز شد و ضمن تدریس، تولیت مدرسه طالبیه را هم برعهده گرفت. این زمان مصادف با دوران اشغال آذربایجان توسط شوروی و تکاپوهای تجزیهطلبانه فرقه دموکرات بود، اما مرحوم حکمتنیا بیواهمه از دینستیزی کمونیستها در تبریز ماند و پس از خروج نیروهای شوروی از این خطه، همزمان با اوجگیری فعالیتهای سیاسی در تهران و دیگر نقاط کشور، عازم پایتخت شد. او به تمام معنا، عالمی سیاسی و اهل پولتیک بود. آیتالله حکمتنیا به دلیل خویشاوندی با شهید عبدالحسین واحدی، با فدائیان اسلام مرتبط شد و همزمان در مدرسه مجدالدوله و لُرزاده به تدریس پرداخت. او در حدود
۲۷ سالگی، وارد دانشگاه تهران شد و از نخستین روحانیونی بود که پس از طی مدارج دانشگاهی در رشته معقول و منقول، موفق به دریافت مدرک لیسانس شد. او در این دوره با آیتالله کاشانی روابط مستحکمی داشت و مورد اعتماد کامل او بود. فرستادن آیتالله حکمتنیا از طرف آیتالله کاشانی به خلخال، برای مقابله با اقدامهای فرقه ضاله بهائیت، نشان میدهد وی در آن دوره، به داشتن توانمندی در امر تبلیغ و مقابله مؤثر با فرق ضاله، در میان علما و حوزویان شهرت داشته است. آیتالله حکمتنیا همزمان با این فعالیتها، در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت نیز حضوری فعال داشت و در کنار آیتالله کاشانی باقی ماند. اما با رخ دادن کودتای ۲۸ مرداد، او نیز مانند دیگر طرفداران نهضت، از سوی رژیم تحت فشار قرار گرفت و ناچار به خانهنشینی شد.
تحت نظر ساواک
آیتالله حکمتنیا مردی نبود که در برابر طاغوت سر خم کند؛ اقدامهای تبلیغی او و احیاناً مخالفتهای آشکاری که با رژیم داشت، موجب شد تحت تعقیب قرار گیرد. ناچار در حدود سال ۱۳۳۴ش. به عتبات رفت و پس از سفری طولانی به سوریه، لبنان، اردن و عربستان، در نهایت به کشور بازگشت و توسط مأموران امنیتی رژیم بازداشت شد و مورد بازجویی قرار گرفت.
آیتالله حکمتنیا پس از مدتها تغییر مکان و تحمل محدودیت، در سال ۱۳۴۲ش. در حالی که طلیعه نهضت اسلامی به رهبری امامخمینی(ره) درخشیدن گرفته بود، راهی قم شد و همزمان ضمن بهرهمند شدن از درس فلسفه و عرفان علامه طباطبایی، با بیت حضرت امام(ره) ارتباط پیدا کرد. عمده فعالیتهای سیاسی آیتالله حکمتنیا از این زمان به بعد، بر تقویت نهضت اسلامی و حمایت از آن متمرکز است. وی در سال ۱۳۴۵ش. راهی تهران شد و به فعالیتهای گسترده تبلیغاتی در شمیران و اطراف آن پرداخت. این اقدامها البته توسط ساواک رصد میشد و گاه و بیگاه برای او دردسر درست میکردند.
مهاجرت به مشهد
آیتالله حکمتنیا در دهههای پایانی عمر به مشهد مهاجرت کرد و مجاور بارگاه منور ثامنالحجج(ع) شد. او از دیرباز با علمای مشهد ارتباط داشت و در اواخر دهه ۱۳۳۰ش. روابط وی با آیتالله العظمی میلانی، زیر ذرهبین ساواک قرار داشت. آیتالله حکمتنیا در مشهد به تدریس دروس حوزوی، اخلاق و عرفان پرداخت و چیزی نگذشت که به دلیل مشی و روش او در تدریس، عده زیادی از طلاب و عموم مردم مشهد در جلسههای درس وی حضور یافتند. آن مرحوم تا بهمن ۱۳۸۰ که چهره در نقاب خاک کشید، لحظهای از تدریس و تهذیب نفس فروگذار نکرد. از ویژگیهای این عالم ربانی مدفون در حرم رضوی، سعه صدر و اهتمام به آموزش روش صحیح امر به معروف و نهی از منکر بود. او اعتقاد داشت که «اگر ما [روش] امر به معروف و
نهی از منکر را بدانیم، میتوانیم تا اعماق وجود آدمها، خدا را سرایت دهیم.» پیکر آیتالله حکمتنیا پس از تشییع در کفشداری شماره ۱۰، صحن آزادی حرم مطهر به خاک سپرده شد.
نظر شما