تحولات لبنان و فلسطین

در کشور ما و در طی پستی و بلندی های روزگار و گذر تاریخ، به خصوص در یک قرن اخیر، هجمه های نرم و سخت فراوانی - عمدتا از سوی دست اندرکاران تمدن مادی غرب و توسط ایادی و پیاده نظام خارجی و داخلی شان - علیه حکم اسلامی حجاب صورت گرفته، اما با مقاومت مردم متدین و شریعتمدار مسلمان ایرانی مواجه شده و عمق باور آنها به تعالیم اسلامی و عجین شدن روح و سرشت شان را با سنت های دینی نشان داده است.

روز عفاف و حجاب؛ روز حمله رضا شاه به مسجد گوهرشاد


به گزارش قدس آنلاین و به نقل از معاونت پژوهش پایگاه اینترنتی حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی حادثه «مسجد گوهرشاد» و به زمین ریخته شدن خون پاک بیش از هزار نفر از مردم مؤمن مشهد در راه حفظ ارزش های دینی و پاسداری از فرهنگ اسلامی در روز 21 تیرماه سال 1314هـ ش، تا همیشه تاریخ به عنوان نقطه عطفی در تاریخ مبارزات امت مسلمان ایرانی و فداکاری های شان در راه دیانت و اعتقادات مقدس شان باقی خواهند ماند. روزی که در تقویم مناسبات، به «روز عفاف و حجاب» شناخته می شود.

به قدرت رسیدن رضا شاه با حمایت انگلیسی ها
در آخرین سال های قرن سیزدهم و آغازین سال های قرن چهاردهم هـ ش، موقعیت خاص ایران در خاورمیانه و در بین اروپا، روسیه و هند، اهمیت فراوانی از لحاظ ژئوپولیتیکی به این کشور بخشیده بود. هند، مستعمره انگلستان شده بود و این کشور استعماری، در حال چپاول همه ثروت های این سرزمین به نفع خود بود. لاجرم، ثروت های سرشار هندوستان و رقابت دیگر کشورها هم چون فرانسه و روسیه با انگلستان باعث اهمیت یافتن ایران به عنوان دروازه ورود به هندوستان شد. به خصوص که سلسله حکومت قاجار در بدترین و منحط ترین دوره خود گرفتار آمده بود و عملا هر گوشه از ایران را حکومتی محلی به سرکردگی یک خان و متنفذ منطقه ای اداره می کرد که به حکومت مرکزی نیز آن چنان وفاداری ای نداشت.

در چنین وضعیتی انگلیسی ها به فکر حاکم کردن عنصری وابسته به خود در ایران افتادند که سد راه روسیه در تهدید هند باشد. آنها در صدد این بودند که در ایران حکومتی به ظاهر متجدد و قدرتمند به وجود بیاورند تا حافظ منافع شان باشد. از این رو مطالعات فراوانی روی افراد مختلف انجام دادند و سرانجام به «رضا خان میرپنج» افسری از دسته قزاق ها رسیدند که به لحاظ فردی، انسانی قدرتمند و جاه طلب بود و می توانست نظرات شان را تأمین کند. او پیش از این، تحت نظارت کارشناسان نظامی انگلستان، نقش مهمی در سرکوبی نهضت جنگل ایفا کرده بود و به نظر انگلیسی ها عنصر مناسبی رسید که با تسلط بر دولت مرکزی و آرام کردن شورش های محلی، ایران را از دست درازی روسیه ایمن نگه دارد و علاوه بر آن، حرکت های سیاسی اصیل را نیز - هم چون سیدحسن مدرس و اعوان مجلسی و غیرمجلسی اش - منزوی کند. چنین شد که انگلستان سرمایه های فراوانی را صرف به قدرت رسیدن رضا خان و تبدیل کردنش به «رضا شاه» با اعلام انقراض سلسله قاجاریه نمودند و سرانجام به این هدف شان نیز رسیدند.(1)

زمینه های شکل گیری قیام گوهرشاد
رضا شاه از اولین روز به قدرت رسیدنش، مقاصد و برنامه های ضد دینی اش را به صورت علنی آغاز نکرد چرا که در ابتدای حکومتش نیاز به حمایت قشرهای مختلف مردم و از جمله علماء و مراجع به عنوان یکی از مهم ترین پایگاه های مورد رجوع توده های مردمی داشت. اما به تدریج و به نام ایجاد پیشرفت و توسعه تکنولوژی در کشور، در کنار برنامه های عمرانی ای که در ظاهر برای آبادانی کشور آغاز کرده بود، دخالتش را در امور فرهنگی و تحدید مناسک دینی و برنامه های مذهبی علنی کرد. به گفته «دکتر مهدی حائری یزدی»، فرزند «آیت الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی»، مؤسس حوزه علمیه قم، «تا پیش از کشف حجاب، روابط بین شاه و روحانیت بر اساس احترام متقابل بود... ولی رفته رفته این روابط مبدل به تیرگی شد و پس از [موضوع کشف حجاب] روابط به کلی قطع گردید و از آن پس تمام زندگی و رفت و آمدهای مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، سخت زیر کنترل شدید مقامات امنیتی قرار گرفت».(2)

یکی از سیاست‌های دخالت آمیز رضاخان در امور فرهنگی، تغییر لباس بود که بعد از تثبیت قدرت او به مرور و در طول چند سال دنبال شد. قانون اتحاد شکل لباس اتباع ایرانی به تاریخ ۱۰ دی ۱۳۰۷هـ ش در مجلس شورای ملّی وقت تصویب شد. براساس این مصوبه، به جز برخی از روحانیان، کلیه اتباع ذکور ایران در داخل مملکت مکلّف بودند که ملبّس به لباس متحدالشکل شوند.(3) رضا شاه مدعی بود وقتی مردم لباس متحدالشکل بپوشند، کلاه پهلوی بر سرگذارند و نسبت به تقیدات دینی سست شوند متمدن خواهند شد!

اما اولین اتفاق حساسیت برانگیز رضاشاه در زمینه حجاب، در لحظه تحویل سال 1307هـ ش و زمانی بود که ملکه ایران، همسر رضا شاه در حالی که حجاب بر سر نداشت در حرم حضرت معصومه(سلام الله علیها) در قم حاضر شد. این حرکت به شدت از سوی علمای قم محکوم شد. برای مثال می بنیم که «شیخ محمدتقی بافقی» ضمن یک سخنرانی بسیار تند و حماسی، این رفتار را مورد انتقاد قرار داد.(4)

بعداز آن تا چند سال به صورت علنی، صحبتی از موضوع کشف حجاب وتغییر پوشش بانوان به میان نیامد تا اینکه در جشنی که در سال 1313هـ ش با حضور «علی اصغر حکمت»(5) وزیر معارف وقت در مدرسه شاهپور شیراز منعقد شده بود «عده ای از دختران جوان بر روی سن ظاهر گشته به ناگاه برقع از روی برگرفتند و با چهره ای باز و گیسوانی نمایان پایکوبی را آغاز کردند».(6)

همزمان با جشن شیراز در دبیرستان فردوسی مشهد نیز جشنی با حضور رضا شاه برگزار شد که در مراسم استقبال از شاه، دختران بی حجاب شرکت داشتند، اما پس از اظهار نگرانی علما و مردم به ویژه اظهار انزجار «آیت الله قمی»، رضا شاه خود را بی اطلاع از برنامه قلمداد کرد.(7)

یک روز پس از اقدامات انجام شده در شیراز، در مسجد وکیل آباد این شهر اجتماعی توسط روحانی مبارز «سید حسام الدین فال اسیری» برپا شد. وی در این سخنرانی به انتقاد از عملکرد رژیم پرداخته و مردم را هشدار داد که مواظب توطئه ها باشند. به دنبال این سخنرانی او را بلافاصله دستگیر و محبوس کردند. پس از دستگیری فال اسیری، روحانیون و حوزه علمیه مشهد، به اعتراض برخاستند و در منزل «آیت الله شیخ یونس اردبیلی» جلسه ای برگزار کردند تا علیه طرح قریب الوقوع رضاشاه یعنی حجاب زدایی، اعتراض کنند. تکرار این گونه کشف حجاب ها و مخالفت حکومت با منتقدین آنها، همگان را به این جمع بندی رساند که شاه با برنامه های بی حجابی موافق است. «آیت الله سیدحسین قمی»، از برجسته ترین علمای وقت مشهد، ضمن نطقی گریست و گفت: اسلام فدایی می خواهد و بر مردم است که قیام کنند و من حاضرم که فدا بشوم.(8) ایشان ادامه داد: «من می روم تا با این شاه صحبت کنم شاید که او را از تصمیمش منصرف گردانم. شما مردم را باید آگاه کنید و هوشیار نمایید که توطئه عظیمی در کار است». بعداز آن حاج آقا حسین به همراه دو فرزندش به تهران رفتند. معظم له قبلا هم تلگراف تندی را برای رضاشاه فرستاده بود. وی را در شهر ری گرفتند و در باغ سراج الملک بازداشت و ممنوع الملاقات کردند.(9)

اجمالی از حوادث مسجد گوهرشاد
در چنین فضایی و با چنین زمینه ای که موجب حساسیت اقشار دغدغه مند به احکام اسلامی به تحولات روز و تصمیم های حکومتی شده بود، درست چند روز قبل از عزیمت آیت الله قمی به تهران و دستگیری اش در آنجا، در روز 28 خرداد سال 1314هـ ش و پس از بازگشت رضا شاه از سفر ترکیه، دولت وقت به نخست وزیری «محمدعلی فروغی»، در بخشنامه ای مضحک، مردم ایران را ملزم کرد که دیگر از کلاه لبه دار (موسوم به کلاه پهلوی) دست برداشته و کلاهی تمام لبه را به عنوان کلاهی بین المللی و با عنوان کلاه شاپو، بر سر بگذارند. طبق این بخشنامه، تمامی کارمندانی که از اجرای این دستور سرباز می زدند باید از کارهای خود اخراج می شدند. تنها دو روز بعد، در بخشنامه عجیب دیگری، به مردم ابلاغ شد که حق ندارد مراسم ختم و فاتحه خوانی متوفیان خود را خارج از مساجد معدودی که شهرداری هر شهر معین می کرد برگزار کنند و علاوه بر آن استعمال چای و قهوه و قلیان و سیگار نیز در این مجالس ممنوع است!(10)

هنگامی که این دستورات به «فتح الله پاکروان»، استاندار وقت خراسان ابلاغ شد، او بدون هیچ گونه معطلی و تأمل درباره عواقب آن، تصمیم به تطبیق آنها در این استان گرفت و دستورهای مؤکدی را برای اجرای شان به شهربانی و سایر ادارات صادر نمود. به گزارش محمدعلی شوشتری، نماینده وقت رضا شاه در آستان قدس رضوی و یکی از شاهدان وقایع گوهرشاد، در پی صدور این احکام، متدینین مشهد به جنب و جوش افتادند. زیرا هشدار پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) را درباره شبیه شدن به بیگانگان یعنی «مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ فَهُوَ مِنْهُم‏»(11)؛ (هر کس خود را شبیه جماعتی کند، یکی از آنها خواهد بود)، مدنظر داشتند و به همین دلیل، به صورت مخفیانه و حتی علنی، مخالفت شان را با این دستورات حکومتی آغاز کردند.(12)

چند روز گذشت و با انتشار خبر دستگیری آیت الله قمی در تهران، وضعیت مشهد ملتهب تر شد. روحانیون و طلاب و فضلای این شهر با حمایت از اعتراض مردمی، آنها را به مخالفت با تصمیمات ضدمذهبی رضاشاه فراخواندند و از آحاد مردم خواستند که در اعتراض های شان به حکومت، آزادی آیت الله قمی را نیز از بند محدودیت های عمال رضاشاه به عنوان یک مطالبه عمومی مطرح کنند و در اصرار به این اعتراض ها و مطالبات، اعتصاب کرده، در مسجد گوهرشاد به تحصن بنشینند. روحانیت مشهد خود نیز به مردم متحصن پیوست و مقرر نمود، هر روز یک نفر را برای سخنرانی میان مردم و روشنگری راجع به اوضاع کشور، بالای منبر وعظ و خطابه بفرستد.(13)

دعوت روحانیون مشهد از مردم برای اعتراض به توقیف آیت الله قمی، منجر به نوشته شدن نامه ای اعتراضی به رضا شاه با امضای 150 نفر از روحانیون و متنفذین مشهد شد. اما این نامه هیچ وقت به تهران مخابره نشد. زیرا پیش از ارسال به تهران، با گزارشی که از تلگراف خانه به استانداری خراسان رسید، فتح الله پاکروان، استاندار وقت از آن مطلع شد و دستور تعقیب تمامی امضاکنندگان را صادر کرد. در پی صدور این دستور و دستگیری عده ای از امضاکنندگان نامه، وضعیت شهر ملتهب تر از پیش شد.(14)

«شیخ محمدتقی بهلول»، از روحانیون مبارز ضد رضاشاه که در آن زمان جوان بود و به خاطر سخنرانی های اعتراضی و روشنگرانه اش علیه تصمیمات ضددینی دستگاه حاکمه، از شهری به شهر دیگر تحت تعقیب بود، از توقیف آیت الله قمی در تهران مطلع شد و در 18 تیر خودش را به مشهد، به عنوان کانون فعالیت های ضدحکومتی وقت رساند. ولی در حرم رضوی از سوی مأمورین حکومتی دستگیر و در یکی از حجره های حرم بازداشت شد. ولی ساعتی نگذشته بود که با اطلاع مردم متحصن در حرم و تجمع شان در برابر محلی که او در آن بازداشت شده بود، از بند رهایی یافت و بلافاصله به سخنرانی و تهییج مردم علیه دستگاه حاکمه پرداخت. او خود در این زمینه می گوید: «من قصد ایجاد وحشت در هیأت حاکمه را داشتم و این برنامه ای بود که در تهران و سایر شهرها اجرا کرده بودم و در موارد مختلف دولت مجبور به عقب نشینی شده بود... در مشهد هم می خواستم که چنین بشود ولی نشد. وقتی این منظره پیش آمد و رییس شهربانی و پلیس‌ها را [در ماجرای فراری دادنش از آن حجره] زدند، من گیج شده بودم و نمی دانستم چه باید بکنم... در تمام محوطه مسجد و صحن ها صدای «مرگ بر شاه» و «لعنت بر شاه» و «مرده باد شاه» و «زنده باد اسلام» و «لعنت بر دشمن علما» بلند بود... [آنجا بود که به مردم گفتم:] کاری که نباید می شد، شد و ما نباید نرمی نشان دهیم. باید پایمردی کرده و مقاومت کنیم تا حاج آقا حسین قمی را از زندان آزاد کرده و احکام اسلام را جاری کنیم».(15)

بعداز رسیدن اخبار این اتفاقات به تهران، رضاشاه دستور سرکوب تحصن مردم را صادر می کند. به دنبال ابلاغ این دستور به مشهد، نظامیان و مأموران حکومتی در اطراف حرم موضع می گیرند و مانع ورود مردم به آن مکان مقدس می شوند. نیز به متحصنین داخل مسجد گوهر شاد اعلام می کنند که بعد از اعلام شکایت ها و مطالب شان به استاندار، باید از داخل مسجد متفرق شوند. شیخ بهلول به نمایندگی از متحصنین این درخواست را شدیدا رد می کند و بین سربازان و مردمی که از خارج از حرم قصد ورود به آنجا را داشتند، درگیری پدید می آید و عده ای - به گفته مرحوم بهلول 22 نفر - کشته می شوند.(16)

این درگیری ها و زد و خوردها باعث شد که به تعبیر محمدعلی شوشتری «دوایر مسئول از ترس مرکز و شاه قوای فکری را از دست داده و خود را باخته بودند و در گزارش‌ها به قدری مبالغه می کردند و موضوع را بزرگ می دانستند که بالطبع شاه بی اندازه نگران می شد، به طوری که در آن دو روز اغلب، شخصا تلگراف حضوری می نمود و اوامر صادر می کرد».(17)

از سوی دیگر با فرا رسیدن روز بعد و تعطیلی بازار از سوی بازاریان، هر لحظه بر تعداد متحصنین داخل مسجد گوهرشاد افزوده شد. عده ای نیز از روستاهای اطراف مشهد به معترضین داخل حرم پیوستند و صحن های آن مکان مقدس مالامال از مردم معترض شد. در آن روز سخنرانی های مختلفی در میان مردم درباره وضعیت آیت الله قمی، تغییر لباس و کشف حجاب، از سوی طلاب و روحانیونی که در این زمینه روشنگری می کردند، ایراد شد. فضای شهر مشهد بسیار شکننده و حساس شده بود چرا که در مقابل معترضین، نیروهای ارتش و شهربانی، آخرین هماهنگی ها را برای سرکوب فراگیر مردم با نیروهای خود می کردند. به گفته شوشتری شاه به قوای حکومتی مستقر در مشهد هشدار داده بود که: «اگر بیش از این مسامحه کنید و تعلل ورزید، نه کلاه بر سر شما و نه تاج بر سر من باقی خواهند گذارد. امر می کنم و فرمان می دهم امشب [نیمه شب شنبه] باید غائله خاتمه یابد. هر قدر قشون لازم است، باید آن‌ها را محاصره کرده، محرکین را دستگیر، مردم متفرقه را آزاد سازید».(18)

بر اساس این دستور رضا شاه، شهربانی کل به شهربانی مشهد دستور می دهد که نیمه شب که تعداد متحصنین در مقایسه با روز کمتر می شود، به صورت سری و مخفیانه، سربازان و نیروهای خود را با لباس های شخصی در مسجد گوهرشاد و صحن های حرم روانه کرده و سران معترضین و متحصنین را دستگیر و بدون درنگ از مسجد خارج کنند. صدور این دستور از سوی شهربانی کل با این تصور صورت گرفت که گمان می رفت بیشتر متحصنین مثل روز قبل با فرا رسیدن شب و تاریک شدن هوا، مسجد را ترک می کنند اما در آن شب حادثه چنین نشد و بلکه برعکس با هر ساعتی که می گذشت بر تعداد مردم تحصن کرده در مسجد افزوده می گشت به گونه ای که تعداد آنها بین 15 تا 20 هزار نفر تخمین زده می شد. با فرا رسیدن نیمه شب، تمامی درب های حرم و راه های ورود و خروج مردم از مسجد گوهر شاد بسته شد. مردم بی دفاع و بی سلاح مشهد، تلاش کردند با شکستن درها، راهی برای خروج از آن محاصره بیایند، اما با صدور دستور شلیک گلوله از سوی فرماندهان نظامی، این خون پاک شان بود که بر زمین ریخته شد. این کشتار چند ساعت به طول انجامید و داخل و بیرون مسجد مملو از اجساد شهدا شد. علاوه بر آن آسیب هایی نیز به ساختمان مسجد گوهرشاد وارد شد و حرمت حرم رضوی نیز هتک شد. آفتاب روز یکشنبه 22 تیر در حالی در آسمان مشهد دمید که مقاومت متحصنین در مسجد گوهر شاد، با سرکوب خونین شان شکسته شده و اجساد طاهر بسیاری از کشته شدگان و حتی مجروحین حادثه در حال انتقال به گودالی بود که از پیش برای پنهان ساختن ابعاد این جنایت آماده شده بود.(19)

محمدعلی شوشتری، که در واقعه حاضر بود، بر اساس شنیده های خود از کسانی که برای حمل جنازه ها مأمور شده بودند، تعداد شهدای این حادثه را 1670 نفر برمی شمارد.(20) علاوه بر این تعداد از شاهدان واقعه نیز گزارش شده که «حدود ۷۰ نفر افراد زخمی که در گوشه و کنار خود را مخفی کرده بودند و به دنبال فرصت برای فرار می گشتند، به دست مامورین افتاده، جزو کشته شدگان در کامیون ریخته و در گودال هایی ریخته و به داد و فریاد و التماس آنها که ما زنده هستیم، وقعی نگذارده و آن مردم بی چاره را زنده به گور کردند».(21)

پس از این واقعه خون بار، تعدادی از شناخته شده ترین روحانیون مشهد دستگیر شدند که از جمله آنها، فرزند آخوند خراسانی یعنی «میرزا محمد کفایی» بود. این عالم مجاهد مدتی بعد به طرز مشکوکی در یکی از زندان های تهران درگذشت.(22) از دیگر افراد دستگیر شده می توان به این نام ها اشاره کرد: آیت الله سید عبدالله شیرازی، آیت الله سید یونس اردبیلی، محمدولی نجات، بحرالعلوم، محقق، هاشم قزوینی، آقابزرگ شاهرودی و نواب احتشام رضوی.(23)

در واکنش به این اتفاقات «آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی»، مؤسس حوزه علمیه، اعتراض خود را به شاه اعلام کرد. به گفته دکتر مهدی حائری یزدی، فرزند ایشان « پدرم تلگراف خیلی تندی به رضاشاه کرد از قم که این مسائلی که دارد واقع می شود بر خلاف مذهب است و خلاف مصالح خود ایران است و من دیگر سکوت را جایز نمی دانم. یدم هست که آن [تلگراف] را رضا شاه خودش جواب نداد. فروغی جواب داد به جای رضا شاه. چهار پنج صفحه بود جواب فروغی. مسائل عجیبی در آنجا تذکر داده بود و گفته بود این یک سلسله جریاناتی است که پس از بازگشت شاه از ترکیه، به اراده ملوکانه تعلق گرفته که این کارها بشود. هرچه هم ما می گوییم و هر قدر هم بر خلاف مذهب یا خلاف مصلحت کشور باشد، بالاخره چون اراده ملوکانه به این امر تعلق گرفته، باید بشود. یک یا دو هفته بعد از این تلگراف، فروغی از کار برکنار شد».(24)

پیامدهای اقتصادی و اجتماعی کشف حجاب
دخالت رضا شاه در تصمیم گیری های کلان فرهنگی و از جمله کشف حجاب، علاوه بر اینکه موجب کشته شدن بی گناهان فراوانی در جریان مقاومت علیه این تصمیم غلط شد و جامعه را دچار سرخوردگی کرد و باعث بوجود آمدن آسیب های اخلاقی و اختلال فرهنگی شد، آسیب های اقتصادی و اجتماعی فراوانی را نیز بر جا گذاشت.

یکی از مفاد اصلی قانون متحدالشکل کردن لباس ها در آن زمان، ماده مربوط به ممنوعیت استفاده از عبا و عمامه از سوی روحانیون بود. از جمله پیامدهای این قانون کاهش کمی روحانیون و از رونق افتادن زی طلبگی بود؛ به گونه ای که بنا بر گزارشی در پایان این دوره، تعداد روحانیون از 5984 نفر به 784 نفر کاهش یافت.(25) ناگفته پیداست که این امر، تهدیدی جدی برای شاغلان صنایع تهیه و تولید عبابافی بود. اسناد تاریخی گواهی می دهند که صنف عبافان اصفهان در تقاضانامه ای به رضا شاه، از این موضوع اظهار گله و به آن اعتراض می کنند.(26)

این اعتراض ها و گله ها نشان از پدید آمدن بحرانی گسترده در بازار کار برخی مشاغل مرتبط با تولید پوشاک داخلی بود. این مشکل از آنجا ابعاد مضاعفی به خود گرفت که می بینیم برخی از این مشاغل طی صدها سال و به تدریج در برخی مناطق کشور شکل گرفته و به تکامل رسیده و تبدیل به ممر درآمد چندین نسل از اعضای یک خانواده شده بود، اما به یک باره و با یک تصمیم غلط، در معرض نابودی کامل قرار گرفت. در گزارشات متعددی که در خصوص مقاومت اهالی قائنات در قبال کشف حجاب آمده، به این نکته درخور توجه اشاره شده است که: «در شهرهای عمده این منطقه از قبیل: قائن، گناباد و بیرجند، شغل اصلی زنان و مردان کرباس بافی بوده که از این راه نه تنها البسه موردنیاز خود را تهیه می کنند بلکه به مناطق اطراف نیز صادر می نمایند. از این رو در پی کشف حجاب در این منطقه و ورود هزاران لباس و پارچه های خارجی، آنان رونق شغلی خود را از دست داده و حتی بعدها به کلی این شغل را کنار گذاشتند».(27)

آسیب اقتصادی دیگری که از قانون کشف حجاب پدید آمد، از رونق افتادن برخی مشاغل به واسطه عدم خروج زنان از منازل بود. می دانیم که در پی مقاومت علیه قانون کشف حجاب، بسیاری از بانوان، ترجیح دادند برای ایمن بودن از خطر مأمورانی که چادر از سر زنان محجبه می کشیدند، ماه ها و بلکه سال ها در خانه بمانند و بیرون نروند. این موضوع حتی در اسناد دولتی وقت نیز ثبت شده و گفته شده که حتی برخی از مأمورین دولتی نیز از بیرون آوردن همسران شان خودداری می کنند.(28) بدیهی است این امر به اندازه خود، موجب کسادی بازار پارچه فروشان و بزازان شد. چرا که مشتری اصلی این گونه کسب و کارها را زنان تشکیل می داند.

یکی دیگر از پیامدهای اقتصادی کشف حجاب، افزایش قیمت کالاها و البسه مربوطه بود. این اصل در علم اقتصاد پذیرفته شده است که هرگاه تقاضا برای کالایی زیاد و عرضه آن کم باشد، بلافاصله نرخ آن افزایش می یابد. این عدم تعادل زمانی حل می شود که میزان عرضه و تقاضا یکسان باشد. در ماجرای کشف حجاب نیز که قرار شد در فاصله زمانی اندکی لباس و نوع پوشش زنان و مردان تغییر کند، با چنین بحرانی مواجه شد. البته برخی صاحبان این مشاغل نیز که بازار را پررونق دیدند، از عرضه کالاهای خود اجتناب کرده و با احتکار آنها، درصدد برآمدند تا در آینده آن کالاها را با سود بیشتری به فروش برسانند.(29)

آسیب های تحمیل این قانون نادرست بر جامعه، منحصر در این معضلات و کمبودهای اقتصادی نماند و ابعادی اجتماعی فرهنگی نیز پیدا کرد. متعاقب ورود لباس های خارجی و استفاده از آن به جای پوشاک داخلی، می بایست بسیاری از ملزومات متناسب با آن پوشش از جمله زیورآلات و لوازم آرایش نیز وارد می شد که منجر شد این کار را به تغییر خلق و خوی زنانه و مدپرستی های معمول آن اضافه کنیم، می توان زوایای پنهان دیگری از رواج بازار مصنوعات رنگارنگ خارجی در کشور را مورد اشاره قرار داد.(30)

از مظاهر زننده دیگری که در پی قانون کشف حجاب پدید آمد، می توان به ترفند بسیار زشت و ضددینی ای اشاره کرد که از سوی برخی کارگزاران نظام اجرا شد. آنها برای اینکه زنان چادری را در محذورات اخلاقی و اجتماعی قرار دهند، بخش نامه ای تنظیم کردند که بر اساس آن تنها زنان بدکاره و فاحشه حق استفاده از چادر را داشته باشند تا در جامعه عامل تمیز زنان فاحشه از دیگران، «چادری بودن» آنان باشد.(31) اقدامی که خواهی نخواهی اثر خود را در بدنامی و وهن حجاب و چادر - لو برای مقطعی کوتاه - در جامعه باقی گذاشت.

اما شاید بتوان یکی از شدیدترین آسیب های اجتماعی قانونی شدن کشف حجاب را مهاجرت بسیاری از مردم ساکن در مناطق مرزی در واکنش به آن دانست. به گواهی اسناد تاریخی گروهی از مردم ساکن در مناطق هم مرز با افغانستان یا عراق مانند عشایر ایالت خراسان(32) یا خانواده هایی از ساکنین خرمشهر(33) و اهواز(34) و سردشت(35) از ترس کشف حجاب، برای همیشه به این کشورها مهاجرت کردند.

نکته پایانی
در جمع بندی حوادث مربوط به قیام گوهر داشت می توان گفت که رضا شاه بعد از بازگشت از سفر ترکیه و دیدن زنان غیرمحجبه در آن آنجا، در صدد این بود که به هر نحود با الگوبرداری از فرهنگ غربی و بدون توجه به زمینه های فرهنگ بومی ایران، با قانونی کردن بی حجابی و غیرقانونی کردن استفاده از پوشش شرعی باوان، کشور را به زور سرنیزه به طرف کلبه آبادی که در ذهن خود از آینده کشور ساخته بود، روانه کند. اما چون حدس می زد که در این میان با مخالفت و انتقاد روحانیت مواجه می شود، در صدد دستگیری و ساکت کردن علمایی همچون آیت الله قمی برآمد. با این حال مجاهدت های دیگر علما چون شیخ محمدتقی بهلول و فداکاری مردم مشهد در قیام گوهرشاد نشان داد که محاسبات رضا شاه تا چه اندازه اشتباه بوده است و فرهنگ عمیق دینی ریشه دار در نهاد توده های مردمی تا چه اندازه می تواند مانع نقشه های خام اندیشانه او شود. از این رو بود که بعداز واقعه گوهرشاد، رضا شاه تمام تلاشش را برای تضعیف حوزه های علمیه به کار برد.

رضا شاه با تصورات ساده خود از مملکت داری، هیچ وقت متوجه این نکته نشد که لباس مردمان هر کشور معرف هویت و فرهنگ آن کشور است. در کشوری مثل ایران که دین در تمام ابعاد زندگی مردم حضور و نمود دارد و جانمایه فرهنگ را نیز تشکیل می دهد، لباس و نوع پوشش نیز از این مؤلفه تأثیر عمیقی می پذیرد. از این رو صیانت از این ارزش و هنجار اجتماعی دارای بعد ملی و دینی است. مقاومت توده ها در قبال تغییر پوشش در دوره رضا شاه بیان گر تعمیق این هنجار در جامعه و تقیدات مردم به سنن ملی و مذهبی می باشد. رضا شاه تصور می کرد که با تغییر پوشش می تواند گامی اساسی در راه تجددگرایی مردم ایران بردارد و در همین راستا به موازات برخی اقدامات دیگر نظیر تأسیس نهادها و مراکز نوین و مقابله با سنت ها، دستور داد که تغییراتی نیز در پوشش مردم صورت گیرد(36) اما در این راه ناکام ماند و نهایتا کار به اینجا رسید که بعداز اشغال ایران توسط قوای متفقین در شهریور 1320 هـ ش با اینکه مردم از این پیشامد جنگی متأثر و ناراحت بودند اما به خاطر خلع رضا شاه از قدرت و تبعید او از ایران، اظهار خوشحالی و شادکامی می کردند!
پی نوشت:

(1). ن.ک: مقاله «تأملی درباره رضاشاه و نحوه به سلطنت رسیدن او (شرایط تاریخی - اقلیمی و تأثیر آن در پیدایش سلطنت پهلوی)»، یاد (فصلنامه بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ایران)، شماره 35 و 36، پاییز و زمستان 1373 هـ ش.

(2). خاطرات دکتر مهدی حائری یزدی، به اهتمام: لاجوردی، حبیب، نشر بازتاب نگار، تهران، 1387هـ ش، چاپ سوم، ص ۶۵.

(3). تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران، ۱۳۷۸هـ ش، چاپ اول، صص 10 - 11.

(4). مجاهد شهید آیت الله شیخ محمدتقی بافقی، رازی، محمد، انتشارات پیام اسلام، قم، بی تا، ص 92.

(5). سی خاطره از عصر فرخنده پهلوی، حکمت، علی اصغر، نشر وحید، تهران، 1355هـ ش، ص 1.

(6). قیام گوهرشاد، واحد، سینا، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1359هـ ش، چاپ اول، ص 39.

(7). چهره ای پرفروغ از مشعل داران اسلام و فقاهت و انقلاب، یادآوره آیت الله العظمی شیرازی، مؤسسه تحقیقاتی و انتشاراتی امیرالمؤمنین، تهران، 1364هـ ش، ص 72.

(8). همان، ص 77.

(9). قیام گوهرشاد، همان، ص 49.

(10). ن.ک: روزشمار تاریخ ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی، عاقلی، باقر، نشر نامک، تهران، 1387هـ ش، چاپ هشتم، ج ۱، ص ۲۸۶.

(11). عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، ابن أبی جمهور، محمد بن زین الدین‏، محقق / مصحح: عراقی، مجتبی‏، دار سید الشهداء للنشر، قم‏، 1405 هـ ق، چاپ اول، ج 1، ص 165.

(12). خاطرات سیاسی سید محمدعلی شوشتری(خفیه نویس رضا شاه پهلوی)، به اهتمام: میرزا صالح، غلامحسین، نشر کویر، تهران، 1379هـ ش، ص ۳۹.

(13). مقاله «سیاست مذهبی حکومت رضا شاه»، بصیرت منش، حمید، مجله علمی تخصصی تاریخ معاصر ایران، کتاب دهم، تابستان 1375هـ ش، ص ۴۵۹.

(14). ن.ک: واقعه گوهرشاد به روایت دیگر، رایین، اسماعیل و سیما، نشر رایین، تهران، ۱۳۷۹هـ ش، صص 73 - 75.

(15). اعجوبه عصر بهلول قرن چهاردهم: شرح حال عالم مجاهد شیخ السالکین حاج شیخ محمدتقی بهلول، موسوی مطلق، سید عباس، نشر پیام جلال، قم، 1385هـ ش، صص 57 - 59.

(16). ن.ک: خاطرات سیاسی بهلول، بهلول، محمدتقی، نشر موسسه تعلیماتی و تحقیقاتی امام صادق (ع)، ۱۳۶۹هـ ش، قم، صص 65 - 72.

(17). خاطرات سیاسی سید محمدعلی شوشتری(خفیه نویس رضا شاه پهلوی)، همان، ص 61 به بعد.

(18). همان، ص 66.

(19). خاطرات سیاسی سید محمدعلی شوشتری(خفیه نویس رضا شاه پهلوی)، همان، ص 70 به بعد.

(20). همان، ص 82 به بعد.

(21). واقعه گوهرشاد به روایت دیگر، همان، صص ۱۳۷ - ۱۳۸.

(22). ن.ک: سیری در سیره علمی و عملی آخوند خراسانی، کفایی، میرزا رضا، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، قم، ۱۳۹۰هـ ش، صص 82 - 83.

(23). واقعه گوهرشاد به روایت دیگر، همان، صص 57 - 58.

(24). خاطرات دکتر مهدی حائری یزدی، همان، ص 72.

(25). تاریخ نوین ایران، ایوانف، میخاییل سرگئی، ترجمه: تیزابی، هوشنگ، قائم پناه، حسن، بی جا، بی تا، ص 87.

(26). ن.ک: اسنادی از انجمن های بلدی، تجار و اصناف(1320 – 1300 هـ ش) تهیه و تنظیم: معاونت خدمات و اطلاع رسانی دفتر رئیس جمهور، به کوشش مختاری اصفهانی، رضا، انتشارات وزرات فرهنگ و ارشاداسلامی، تهران، 1380هـ ش، ج 1، صص 359 - 361.

(27). ن.ک: تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، تهران، 1378هـ ش، ص 167 و صص 384 - 386.

(28). همان، ص 408.

(29). مقاله «پیامدهای اقتصادی و اجتماعی کشف حجاب در دوره رضا شاه»، روح بخش، رحیم، فصلنامه رشد آموزش تاریخ، شماره 21، زمستان 1384هـ ش، ص 48.

(30). همان، ص 47.

(31). ن.ک: تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد، همان، ص 221؛ مقاله «چگونگی پیدایش کشف حجاب در عصر رضاخان»، صالحی، علی، مجموعه مقالات همایش اسناد و تاریخ معاصر ایران، به کوشش مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران، 1381هـ ش، ص 98.

(32). خشونت و فرهنگ: اسناد محرمانه کشف حجاب(1322 – 1313)، به کوشش مدیریت پژوهش و انتشارات و آموزش سازمان اسناد ملی ایران، تهران، 1371هـ ش، ص 98.

(33). همان، ص 201.

(34). تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد، همان، ص 229.

(35). همان، ص 337.

(36). مقاله «پیامدهای اقتصادی و اجتماعی کشف حجاب در دوره رضا شاه»، همان، ص 45.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.