تحولات منطقه

محمدحسین فرج‌نژاد متولد ۱۳۵۹ در استان یزد و عضو هیئت مدیره انجمن مطالعات فضای مجازی حوزه علمیه قم، از استادان سواد رسانه و فعالان عرصه پژوهش در حوزه صهیونیسم‌پژوهی بود.

زندگی در حرکت و جهاد
زمان مطالعه: ۴ دقیقه

یکی از دغدغه‌مندی‌های این نویسنده و پژوهشگر موضوع صهیونیسم‌پژوهی بود. او سه کتاب در این زمینه نوشته است که هر کدام می‌تواند مرجعی برای شناخت صهیونیسم باشد. «اسطوره‌های صهیونیستی در سینما»، «تحلیل نفوذ فرهنگ کابالیستی (عرفان یهودی) در سینما» و «دین در سینمای شرق و غرب» نام سه اثری است که او در این زمینه نوشته است.   

فرج‌نژاد مدرس بحث‌های نقد فیلم و همسر او نیز از فعالان عرصه فرهنگی بود.

دوستانش او را نیرویی حزب‌اللهی، فردی دانشمند و محقق می‌دانستند که لحظه‌ای آرام و قرار نداشت، متواضع و خوش‌برخورد بود و لحظه‌ای از ترویج آرمان‌های انقلاب دست نکشید.

خبر درگذشت نویسنده متعهد و دغدغه‌مند انقلاب اسلامی، محمدحسین فرج‌نژاد کام بسیاری از اهالی قلم را تلخ کرد. 

در خبرها آمد که حجت‌الاسلام محمدحسین فرج‌نژاد به همراه خانواده سوار بر موتور بودند که در تصادفی فوت کردند اما گفته نشد چرا به همراه خانواده سوار بر موتور بودند؛ چرا با وجود سال‌ها زحمت در حوزه نگارش و تحلیل سواد رسانه، از خودرو برای جابه‌جایی استفاده نکرده‌اند.

یکی از رفقای ایشان می‌گوید: «به تازگی به او گفتم چرا ماشینت را فروختی؟ گفت: چون هر جا رفتم هزینه چاپ کتابم را ندادند و چون موضوعش را برای جبهه انقلاب لازم می‌دانستم، مجبور شدم خودروام را بفروشم و هزینه کنم! موضوع کتاب ایشان در مورد دسیسه‌ها و برنامه‌های صهیونیسم بود!».

چگونه بدون حسین سر کنیم؟!

پس از درگذشت محمدحسین فرج‌نژاد بسیاری از دوستان و یاران قدیمی او برای او دلنوشته‌هایی منتشر کردند. رفیع‌الدین اسماعیلی که در بسیاری از مطالعات و کتاب‌های آن مرحوم شریک بوده است، در صفحه شخصی خود چنین نوشت: «از صبح می‌خواهم بنویسم ولی توان نوشتن ندارم؛ هر جمعه بچه‌هارا در منزل خودش جمع می‌کرد که مشکلات آن‌ها را بداند و درس زندگی بدهد. از خرید کتاب برای شاگردانش بگویم یا از اخلاص بی‌نظیرش با اطرافیان و شاگردانش.

از مشی ساده‌زیستی او بگویم که دوست نداشت هیچ وقت تغییرش دهد یا از کمک‌های مالی که امروز فهمیدیم به دیگران می‌کرده است؛ از کمک به فقیری که روبه‌روی محل کارمان بود بگویم که هر روز از او جوراب می‌خرید که لبخند را بر لبان او ببیند یا از غصه‌ها و ناراحتی‌هایی که از فقر مردم کشور داشت؛ از امید و شوقی که برای آینده داشت بگویم یا از غصه و غمی که برای مردم داشت؛ از دغدغه او برای آموزش دانشجویان و طلاب بگویم یا از سخنرانی‌های جدی و با دغدغه برای شاگردانش؛ از لبخندهای زیبایش بگویم یا از عذرخواهی‌های پس از ناراحتی‌هایش؛ از شوخ‌طبعی او بگویم یا از جوش زدن‌های او برای مردم و کشور؛ از ولایتمداری او بگویم یا از روحیه ضداشرافی‌گری و ضدصهیونیستی او».

آستین‌های بالای حسین اعجاز می‌کرد 

محمدعلی روزبهانی، رئیس حوزه هنری استان قم نیز در صفحه شخصی خود چنین نوشت: «از بس که حسین زنده بود، الان همه مرزها و تعریف‌هایمان از مرگ و زندگی جابه‌جا شده است.

هر وقت خسته می‌شدیم، هر وقت در هزارتوی نظریه‌ها و فلسفه‌ها گیر می‌افتادیم، آستین‌های بالای حسین اعجاز می‌کرد. هیچ راهی برای او بن‌بست نبود، هیچ کاری نشد نداشت.

سال ۱۳۸۴ نخستین دیدار ما در تحریریه فرهنگ پویا به سردبیری حسن طاهری اتفاق افتاد. حسین خلاق بود، جهت‌گیری بدیع و مؤمنانه‌ای به موضوعات داشت. بیش از بقیه تحریریه به چشم می‌آمد. همان سال‌ها به خانه‌اش، محل پژوهش و مطالعه‌اش که میزی در گوشه زیرزمینی اجاره‌ای بود رفتم. آثاری دستباف و دست‌ساخت از همسر هنرمندش با سادگی چشم‌نوازی فضای خانه را زینت کرده بود. همان وقت گفت هر هفته با جمعی از بچه‌های میبد و یزد برنامه مطالعه جمعی و آموزش روش پژوهش دارد. چادری سالن خانه را به بخش مردانه و زنانه تقسیم کرده بود.

سال ۱۳۸۶ سردبیر ماهنامه طوبی در مرکز پژوهش‌های صدا و سیما بودم. حسین از نخستین دوستانی بود که برای شورای تحریریه دعوتش کردم. نظر می‌داد، بدیع، انقلابی و با جزئیات. چه چیز بهتر از این برای یک سردبیر؟ مقاله‌اش درباره سبک زندگی و فیت‌فود که در طوبی منتشر شده بود بسیار در فضای مجازی دست به دست شد.سال ۱۳۸۸ من «دیدار آشنا» را دست گرفته بودم و حسین باز در جلسات تحریریه و با قلم توانایش برکت مجله بود. پس از آن در هر مجله دیگری که بودم از اندیشه و قلم حسین بهره‌مند می‌شدم.

مصاحبت با نوجوانان

حسین به تکثر موضوعات اعتقاد داشت. در هر حوزه‌ای وارد می‌شد می‌توانست اظهار نظر فاضلانه‌ای داشته باشد. آچار فرانسه انقلاب بود. از جلسات علمی و آکادمیک تا با نوجوانان جویای حقیقت جلسه و مصاحبت داشت. همه این جلسات را یا با ترک موتور دوستی می‌رفت یا با موتورسیکلت خودش... کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترای اقتصاد و فلسفه و حکمت هنر دینی خوانده بود. همه این‌ها جعبه ابزاری بود برایش در رسالت طلبگی و انقلابی‌اش. به تمام معنا طلبه‌ای مجاهد بود و با بالاترین حد از رعایت زی طلبگی».

 از روز درگذشت این فعال فضای مجازی، چهره‌هایی مانند حجت‌الاسلام محمد قمی؛ رئیس سازمان تبلیغات اسلامی، محمدرضا ناصری؛ نماینده ولی فقیه و امام جمعه یزد و آیت‌الله علیرضا اعرافی؛ مدیر حوزه‌های علمیه در پیام‌های جداگانه در گذشت او را تسلیت گفتند.

پیکر حجت‌الاسلام محمدحسین فرج‌نژاد و چهار عضو خانواده‌اش پنجشنبه‌ای که گذشت با حضور نماینده ولی‌فقیه در استان و امام‌ جمعه یزد، مردم و مسئولان در تکیه امیر چقماق یزد تشییع شد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • ۱۶:۴۱ - ۱۴۰۰/۰۵/۰۲
    0 0
    سلام بر محمدحسین روزی که متولد شد... روزی که از دنیا رفت... وروزی که سربلند در محضر پروردگارش محشور می‌شود.