تحولات منطقه

سیاستمدار ۵۰ ساله ایرانی متولد اسلام آباد غرب است و سابقه نمایندگی مجلس از حوزه انتخابیه اسلام آباد غرب و دالاهو را در دوره‌های هفتم، هشتم و دهم مجلس در کارنامه دارد.

سیاست همه یا هیچ دوران برجام باید تغییر کند
زمان مطالعه: ۱۰ دقیقه

حشمت الله فلاحت پیشه در سال‌های ۹۸-۹۷ بر صندلی ریاست کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی تکیه زده است. او که دانش آموخته دکتری علوم سیاسی از دانشگاه تربیت مدرس است  کارویژه مهم دولت سیزدهم را از بین بردن ناهمسازی سیاست منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای ایران می‌داند و از آن به عنوان ضعف همیشگی سیاست خارجی ایران پس از انقلاب نام می‌برد. 

آنچه روشن است این موضوع نیازمند سیاست‌گذاری‌های جدید و نگاه متفاوت به چالش‌ها و فرصت‌های دولت جدید در حوزه سیاست خارجی است. ما در همین خصوص با دکتر حشمت الله فلاحت پیشه به گفت‌وگو نشسته‌ایم که در ادامه می‌خوانید. 

به نظر می‌رسد به موازات تغییر نگاه و سیاست‌ها در داخل، ما در آستانه یک تحول جدی در عرصه سیاست خارجی کشور هم هستیم. شما مهم‌ترین چالش دولت سیزدهم را در نسبت با این تحول چه می‌دانید؟

من معتقدم مهم‌ترین موضوع این است که آقای رئیسی از بزرگ‌ترین ضعف همیشگی سیاست خارجی در کشور ما جلوگیری کند و آن شکل‌ گیری تقاطع و ناهمسازی میان سیاست منطقه‌ای و سیاست فرامنطقه‌ای ماست.

به بیان دیگر نباید بین این دو حوزه تضاد جبری تصور شود؛ زیرا این تصور نتیجه‌اش از دست رفتن فرصت‌ها در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بوده است.

برای نمونه در موضوع برجام که ملموس‌تر است، چون دولت آقای روحانی به موازات توافق با غرب در عرصه منطقه‌ای تنش زدایی نکرده بود، با تغییر صحنه بین‌المللی و به قدرت رسیدن ترامپ، او از بستر تنش‌های منطقه‌ای و همسایگان ما استفاده کرد تا برجام را بیش از گذشته دچار ناکارآمدی کرده و در نهایت از این توافق با حمایت برخی رژیم‌ها خارج شود.

آقای رئیسی باید یکی از اولویت هایش را به موضوع احیای فرصت‌ها و پایان دادن به تنش‌ها در روابط دوجانبه به ویژه با کشورهای اثرگذار در شرایط و مراودات اقتصادی ما اختصاص دهد.

در دیپلماسی رابطه با هر کشوری جایگاه و کارکرد خاص خودش را دارد، این در حالی است که در دولت آقای روحانی تنها کار قابل دفاع و حوزه مورد توجه،  برجام بود. دلیلش هم این بود که در دیپلماسی نمی‌توان و نباید به دنبال حد مطلوب بود، چون دیپلماسی عرصه چالش‌هاست و حد مطلوب یعنی شکست یک طرف و پیروزی طرف دیگر.

متأسفانه مناسبات منطقه‌ای کشور در جشن و سرمستی ناشی از برجام در سیاست خارجی دولت یازدهم گم شد و هیچ میز گفت‌وگوی دوجانبه‌ای برای حل چالش‌های منطقه‌ای ایجاد نشد که نتیجه آن بلوکه شدن منابع مالی ایران حتی در برخی از کشورهای همسایه بود که تا امروز هم باقی است و این نخستین حوزه چالش و فرصت دولت سیزدهم است.

خوشبختانه اکنون  فضا و بستر برای تحقق این گام یعنی همسازی سیاست منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای فراهم‌تر است؛ چرا که اولاً فضای منطقه‌ای به هیچ وجه مثل زمان امضای برجام متشنج نیست و امکان تنش‌زدایی آشتی بین ما و برخی همسایگان وجود دارد و حرکت هایی نیز در این زمینه شروع شده و  در ثانی غرب هم به دنبال احیا و بازگشت به برجام به عنوان توافق پایه و اول بین ایران و آمریکاست.

پرونده دیگری که به دولت آقای رئیسی واگذار شده، برجام است. من خیلی امیدوار بودم که برجام در دولت آقای روحانی احیا شود و مذاکرات وین به نتیجه برسد تا دولت آقای رئیسی مجبور نباشد اولین بودجه خود را تحریمی ببندد، ولی برخی مناسبات سیاسی سبب شد این اتفاق رخ ندهد.

پس پیش‌بینی شما این است که  تا آذر ماه هم توافقی بین دولت بعدی با گروه ۱+۴ و آمریکا بدست نیاید؟

با توجه به اینکه رئیس جمهور درگیر تشکیل کابینه و نظامات داخلی خواهد بود و پیش نویس بودجه هم از حالا کارهایش در حال انجام است، گمان نمی‌کنم توافق تا زمان ارائه بودجه یعنی نیمه آذرماه حاصل شود.

ولی پیش نویس توافق وین هم متقابلاً نوشته شده و گمان نمی‌رود تغییر زیادی برای پذیرش همه طرف‌ها لازم داشته باشد؟

پیش نویسی که در وین نوشته شده در تهران مورد قبول قرار نگرفته است. از طرف دیگر باید معلوم شود وزیر خارجه و تیم سیاست خارجی و مذاکره کننده آقای رئیسی چه کسی است و شورای عالی امنیت ملی چگونه و به چه نحو با وزارت خارجه هماهنگ می‌شود.

می‌توان از این‌ها به وقت کشی نیز تعبیر کرد با وجود این امیدوارم در نخستین فرصت ایشان بتواند کار را پیش ببرد. بالاخره سیاست همه یا هیچ باید تغییر کند. این سیاست متعلق به دوران برجام بود چون هیچ توافقی تا قبل از برجام بین ایران و آمریکا وجود نداشت، اما اکنون ما یک توافق پایه به نام برجام داریم و هر توافقی که در قالب حد مقدور آن را احیا کند، توافق خوبی است.

برخی تحلیلگران که عمدتاً از پایگاه اصلاح‌طلبی هستند، می‌گویند مذاکرات از ۱۲ مرداد به بعد سخت‌تر خواهد بود و دولت اصول‌گرای آقای رئیسی نمی‌تواند با آمریکا به توافق برسد و برجام را احیا کند؟

من معتقدم توافق بین ایران و آمریکا با محوریت برجام در دولت جدید هم می‌تواند شکل بگیرد، البته[چنین توافقی] با ادبیات متفاوت دولت جدید در ایران [همراه خواهد بود] . با این حال بر این باورم که شاکله این توافق همان چیزی خواهد بود که در وین تدوین شده است.

به جای برهم زدن گذشته باید این گذشته را چکش کاری کرد و به یک بنیان تبدیل کرد. آقای رئیسی باید از یک خطا پرهیز کند.همان‌طور که انرژی در دیپلماسی وجود دارد در تنش هم وجود دارد. جریان‌های خواهان تنش در عرصه منطقه‌ای و داخلی ایران خیلی دوست دارند دولت آقای رئیسی را متوجه فضای تنش‌آمیز کنند که به نظر من این اشتباه و خطر است.

ما نیازمند تنش‌زدایی هستیم، به ویژه که امروز این تنش‌زدایی دیگر معنایش تسلیم نیست. آمریکایی‌ها گزینه‌هایی که برای تسلیم دیگر کشورها روی میز داشتند امروز برای ایران ندارند.  تأکید دارم روی کار آمدن یک دولت اصول‌گرا به معنای چالش اصولی در عرصه سیاست خارجی با غرب نیست.

جدای از موضوع آمریکا و برجام، آیا فکر می‌کنید با وجود برخی موانع و چالش‌ها که کشورهای اروپایی و غربی ایجاد خواهند کرد، آقای رئیسی می‌تواند با این حوزه روابطش را توسعه دهد؟

مناسبات سیاست خارجی بر اساس منافع ملی شکل می‌گیرد، واقعیت این است که تنش‌های بین‌المللی ما و چالش‌هایی که تحریم را برای ما به وجود آورده، سبب شده که ما از سه گانه بودجه فقط یک ضلع یعنی امور جاریه را داشته باشیم. اگر تنش‌زدایی صورت بگیرد دو ضلع بنیادی‌تر یعنی عمران و توسعه هم به جریان خواهد افتاد.

آقای رئیسی نمی‌تواند و نمی‌خواهد کشور را با شرایط امروز اداره کند. هر چند ما توانستیم در مقابل سیاست فشار حداکثری مقاومت کنیم.

اما این موضوع دوطرفه است و بستگی به نگاه و سیاست اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها هم دارد؟

دیپلماسی تابعی از قدرت است. ایران با قدرت خودش توانست از ذیل فصل هفتم خارج شود و با قدرت خودش در حال احیای برجام است. من معتقدم با یک دید واقع گرایانه می‌توانیم گام اول احیای این توافق را برداریم، پس از آن، حوزه‌های تنش خود به خود آب می‌شوند. کشورهای غربی حتی آمریکا امروز به حدی با چالش‌های مختلف درگیر هستند که خودشان علاقه دارند ایران از فهرست تنش‌هایشان کم شود یا اهمیت درجه ۲ پیدا کند.

در حوزه منطقه‌ای می‌توانیم به‌طور عمده به سه حوزه چالشی محور مقاومت و رقابت ما با آمریکا در این حوزه، تنش با عربستان سعودی و چالش نو ظهور بازگشت طالبان در شرق اشاره کنیم . آقای رئیسی می‌تواند این سه حوزه را با هم به پیش ببرد؟

محور مقاومت عمق راهبردی ایران است.  سیاست‌های جمهوری اسلامی ایران در این حوزه در سطح عالی اتخاذ می‌شود و دولت بعد هم ادامه دهنده این سیاست‌ها خواهد بود. اما من معتقدم باید  و می‌توان یک  نگاه بنیادی و راهبردی به آن داشت.

از این عمق راهبردی در منطقه باید برای امنیت و ثبات و جلوگیری از تجزیه کشورها استفاده کرد که سیاست نظام هم همین است و نباید اجازه داد برخی جریان‌ها آن را مخدوش کنند و گروه‌هایی در داخل کشور خودشان شرایطی را شکل دهند که باعث بی‌ثباتی دولت‌ها شود و بعد ما مسئول جلوه داده شویم.

اما در حوزه عربستان و افغانستان باید تفاوت قائل شویم. حل چالش ما با عربستان نیازمند یک راهکار کاملاً دوجانبه است، اما سیاست ایران در افغانستان باید کمک به رفع این بحران در قالب یک سازوکار منطقه‌ای باشد که در این چارچوب کشورهای منطقه  باید کمک کنند تا افغانستان به سمت ثبات برود.

با اصطلاح این روزها، به نظر می‌رسد در دولت سیزدهم دیپلماسی و میدان با یکدیگر همسو و یا بهتر است بگوییم همسوتر هستند آیا این موضوع دست دولت رئیسی را برای تنش زدایی و بهره برداری از عمق استراتژیک نظام بازتر و قدرت عمل او را بیشتر می‌کند یا نه؟

اگر از من سوال کنید دیپلمات‌ترین دولت بعد از انقلاب کدام دولت بوده من خواهم گفت دولت آقای روحانی ولی این دولت چالش و مانع سازی در برابر میدان ایجاد نکرد که نتیجه آن شکست داعش بود.

آقای رئیسی هم باید از ظرفیت میدان برای پیشبرد دیپلماسی خودش استفاده کند و همانطور که از نفوذ میدانی ایران در زمان تحریم برای اقتصاد و تامین نیازها استفاده شد رئیس دولت سیزدهم هم باید از این ظرفیت برای رفع تنش استفاده کند.

یکی دیگر از پرنده‌های سیاست منطقه‌ای ما تنش چند ساله با عربستان سعودی است که این روزها نشانه‌هایی از تغییر در آن مشاهده شده و مذاکراتی هم بین دو کشور در جریان است، سعوی‌ها به تجریه با اصلاح‌طلبان در ایران روابط بهتری داشتند، مثل دولت هاشمی یا دولت اصلاحات، هرچند دولت روحانی را باید یک مورد استثنا دانست، آیا با توجه به پروسه مذاکرات بین ما و عربستان که در اواخر دولت روحانی شروع شده در دولت آقای رئیسی سرعت خواهد گرفت و به نتیجه می‌رسد؟

من معتقدم روابط ایران و عربستان وابسته به  حاکمیت دو جناح در ایران نیست بلکه کاملا وابسته به راهبرد  فرامنطقه‌ای است که سعودی‌ها برای خودشان تعریف کرده‌اند.

درست است که آقای روحانی به دنبال تنش زدایی بود با عربستان بود، اما دیدیم که سیاست در ریاض به گونه دیگری شکل گرفت  زیرا سعودی‌ها در موضوع برجام دچار اضطراب شدند ریرااحساس کردند  آمریکایی‌ها آنها را نادیده گرفته‌اند و بعد که ترامپ زمینه را فراهم کرد،  مناسبات بین آمریکا و عربستان بر چالشهای ما غالب شد در حالی که ایران همواره در ۸ سال گذشته آمادگی تنش زدایی با عربستان را داشت.

البته مسائلی مانند بهار عربی، اضافه شدن چالش بحرین و یمن به مسائل عربستان و موضوعاتی دیگری که در داخل عربستان شکل گرفت و مذهبی شدن مسائل که همواره موجب می‌شود تحولات غیر قابل حل شوند به وضعیت مورد اشاره دامن زد.

الان اما می‌توان گفت هیچ کدام از این بسترها و مسائل وجود ندارد. بویژه اینکه نوع نگاهی که بایدن دارد به نحوی است که مقامات سعودی حتی تلاش می‌کنند در مظان اتهام سنگ اندازی هم قرار نگیرند. حتی آنسوتر در سرزمین‌های اشغالی هم دیدیم که فرد تندرو و رادیکالی مثل نتانیاهو هم متاثر از این فضا نتوانست قدرت را حفظ کند و شکست خورد.

باید حوزه‌های اختلاف با عربستان محدود و حتی المقدور بر طرف شود. اختلافاتی که در موضوع حادثه منا شکل گرفته با یک دید حقوقی نه با دید اعانه‌ای از سوی عربستان حل شود و آنها یک امنیت نهادمند و قانومند را برای موضوع حج زائران ایرانی که همواره برای ما اولویت و مهم بوده فراهم کنند.

به نظر می‌رسد آمادگی این توافقات در دولت عربستان در حال شکل گیری است چون فهمیده‌اند ادامه تنش با ایران به ضرر منافع سیاسی و اقتصادی آنها هم هست.

این روزها ما با بحران و چالش دیگری در مرزهای شرقی کشور یعنی بازگشت طالبان به قدرت روبرو هستیم. تهران از ماه ها قبل با درک و فهم این واقعیت دیپلماسی خودش را در این حوزه فعال کرده، اما به نظر می‌رسد چالش‌های امنیتی و سیاسی اصلی در ماه‌های آینده برای دولت سیزدهم خواهد بود. آیا آقای رئیسی خواهد توانست به یک تنظیم منطقی و قابل قبول در رابطه با همسایه شرقی و شرایط جدید آن برسد؟

بحران افغانستان یک موضوه پیچیده و چند وجهی با بازیگران مختلف و بعضا منطقه ایست. وقتی که هر کشور منطقه تنها از گروه نزدیک به خودش حمایت کند بی‌ثباتی  و عدم امنیت ذهنی و آماده باش همیشگی را هم در داخل افغانستان و هم برای دیگر کشورهای منطقه بوجود می‌آورد.

جمهوری اسلامی ایران با برگزاری نشست تهران نشان داد به دنبال این رویکرد فراگیر است و این مسیر در امتداد اقدامات جاری در دولت بعد حتی با قوت بیشتر ادامه خواهد یافت.

نکته‌ای که باید بدان توجه داشت، اینست که طالبان یکی از گروه‌های افغانستان و بخشی از واقعیت سیاسی این کشور است. اما در مورد تهدید این گروه برای مرزهای شرقی کشور با توجه به نگرانی‌های موجود، سیاست ایران باید کاملا مقتدرانه باشد.

همانطور که در مقابل داعش مرزهای غربی این سیاست مقتدرانه شکل گرفت و اعمال شد به نظر من در شرق هم باید حریم 40 کیلومتری آنسوی مرزها بدون هیچ تعارفی حفظ شود و از ظرفیت میدان برای آن  استفاده شود و اگر این احتمال باشد که به مرزنشینان و اتباع ما آسیبی وارد شود حتما باید با اقتدار وارد عمل شد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.