به گزارش قدس آنلاین، حجتالاسلام و المسلمین مصطفی اسکندری، استاد مرکز تخصصی شیعهشناسی حوزه علمیه، شامگاه ۱۸ مردادماه در نشست علمی «تاثیر واقعه عاشورا بر فرهنگ شهادتطلبی» که از سوی این مرکز برگزار شد، گفت: مرگ سرنوشت حتمی همه انسانهاست و بهتر است آن را در مسیری مانند شهادت و رضایت الهی به کار بگیریم. امام حسین(ع) تاکید دارند تقدیرات حتمی الهی را نمیتوان تغییر داد ولی مقدارت غیرمحتوم را میتوانیم با مواردی مانند دعا و صدقه و ... تغییر بدهیم. بنابراین اگر رفتن به کربلا و مواجه شدن با افراد خونخوار بنی امیه، سرنوشت محتوم امام(ع) و یاران ایشان است ترسی وجود ندارد، امام(ع) به زینب(س) فرمود اگر بناست سرنوشت ما این باشد با کمال میل میپذیریم.
وی با تاکید بر اینکه از منظر امام حسین(ع) مرگ پایان زندگی انسان نیست، افزود: مرگ اگر در مسیر الهی باشد ترسی ندارد؛ امام(ع) فرمودند؛ «فما الموتُ إلّا قَنْطَرةُ تَعْبُرُ بکم عن البُؤْس و الضَرّاء الی الجَنان الواسعة و النعیم الدائمة. مرگ تنها پلی است که شما را دنیا به سرای آخرت منتقل میکند. همچنین از جمله بیانات امام(ع) تبیین مقوله شهادت و ارزش آن است، به همین دلیل یاران امام سر از پا نمیشناختند تا به مقام شهادتی که امام(ع) به ایشان وعده داده بود برسند. یاران امام(ع) مرگ را ملاقات خدا میپنداشتند به همین دلیل مشتاق آن بودند؛ امام حسین(ع) در جایی فرمودهاند که «فانی لا اری الموت الا السعاده و الحیاة مع الظالمین الا برما»؛ مرگ در راه خدا برای من سعادت است و زندگی با ظالمین ذلت و خواری است.
اسکندری ادامه داد: شعارهایی که امام(ع) و یارانشان دادند و روی آن ایستادند باید در زندگی خودمان پیاده کنیم، امام حسین(ع) در جای دیگری فرمودند که ای بنی هاشم از مرگ نهراسید و بر آن صبر و استقامت کنید و شرایط، شما را به تزلزل واندارد، به خدا اگر در مشکلات استقامت کنید خواری و ذلت نخواهید کشید. به همین دلیل میبینیم که در اوج سختی و لحظهای که کارزار عاشورا رو به پایان است آرامش در وجود امام و یارانش موج میزند.
استاد مرکز شیعهشناسی تصریح کرد: یکی دیگر از فرمایشات امام(ع) تبیین مفاهیم عزت و ذلت است؛ از دید امام(ع) حیات حیوانی انسان را به سمت لذات پست میکشاند و چنین انسانی طبیعتا دوست دارند چند صباحی بیشتر عمر کنند تا لذات بیشتری ببرند ولی انسانهایی که خواهان عزت هستند حاضر نیستند این عزت را با تمام دنیا عوض کنند. حتی در یک گزارش از ماجرای عاشورا نمیتوانیم ببینیم که امام اظهار عجز و ذلت کرده باشند. حتی امام حسین(ع) وقتی از دشمن مهلت خواست این مهلت برای قرائت قرآن و خواندن نماز و عبادت بود.
وی افزود: امام(ع) به اصحابشان فرمودند هر کسی دِین بر عهده دارد، نمیخواهد بماند و برخی افراد در تاریکی شب از ایشان جدا شدند. در ظهر عاشورا هم نماز عشق خواندند که قبل از آن اتفاق نیفتاده بود. امام لحظهای امان خواستند تا نماز بخوانند ولی آنها قبول نکردند به همین دلیل امام(ع) نماز خواندند در حالی که تیرهای فراوان به سمت ایشان پرتاب میشد. امام حسین(ع) شعار «هیهات من الذله» را سردادند و آن را در اوج خود در صحنه عاشورا به نمایش گذاشتند.
وی با بیان اینکه در تعابیر امام(ع) وجود دارد که مرگ برای من همان مقدار زیباست که گردنبند برای دختر جوان، تصریح کرد: ایشان فرمودند، دوست دارم به ملاقات جدم، رسولالله(ص) و ملاقات پدرم امیرالمؤمنین(ع) و همسرم و برادرم و شهدای اسلام بروم و به آن مشتاق هستم. امام(ع) تلاش کردند تا با سخنان مختلف هیبت مرگ را در نزد یارانش بشکند و ارزش مرگ در راه خدا را به جان آنها بنوشانند و در این کار موفق بود و روش دیگر امام(ع) این بود که با عمل خود این مسئله را نشان دادند.
عاشورا صحنه تجلی آیه قرآن
استاد حوزه علمیه قم در ادامه سخنانش گفت: عاشورا صحنهای بود که تداعیگر داستان خلقت آدم(ع) و سجده ملائکه است زیرا وقتی خداوند از ملائکه خواست که آنها بر آدم سجده کنند، اعتراض کردند که چرا ما به کسی سجده کنیم که اهل خونریزی و فساد است و خداوند پاسخ داد که من چیزی میدانم که شما نمیدانید؛ خداوند در آیه شریفه مسئله را به صورت مبهم گفته است ولی عاشورا صحنه تجلی این آیه ۳۰ بقره؛ «وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ» در دو جبهه است.
وی افزود: از یکسو جرم و جنایت و فساد و سفک دماء در نهایت و اوج از سوی دشمنان امام حسین(ع) و اهل بیت(ع) در عاشورا جاری شد و از طرف دیگر این بخش آیه «قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ» تجلی یافت؛ خداوند آنچه را میدانست وجود چنین شخصیتهایی بود که فرمود من چیزی میدانم که شما نمیدانید؛ در شب عاشورا که همه فهمیدند در راه خدا کشته خواهند شد فرمودند شما با من بیعت کردید و خدا به شما خیر دهد؛ اینها با من کار دارند و نه با شما و میتوانید بروید؛ وقتی امام سر بلند کردند دیدند جز همین ۷۲ تن بقیه رفتهاند. البته آنها که مانند زهیربن قین بودند ماندند، او فردی عثمانی بود و اتفاقا در مسیر کربلا با امام همراه شد و تلاش میکرد تا چشمش به امام(ع) نیفتد، در یکی از منازل امام حسین(ع) پیکی به دنبال وی فرستاد و زن زهیر به او گفت تو از اینکه پیک نوه رسول الله(ص) را طرد میکنی خجالت نمیکشی و همین سبب شد تا وی به یاری امام(ع) برود، البته تاریخ درباره اینکه در ملاقات زهیر با امام حسین(ع) چه گذشت، ساکت است. زهیر در نهایت به امام(ع) گفت: من اگر هزار بار کشته شوم و بسوزم و باز زنده شوم و هزار بار دیگر کشته شوم دست از حمایت تو برنخواهم داشت.
منبع: ایکنا
انتهای پیام/
نظر شما