به گزارش گروه فرهنگ و هنر قدس آنلاین، چهاردهمین دوره حراج تهران پنجشنبه گذشته ۲۱ مردادماه با چکش زدن ۱۲۰ اثر ارائه شده و فروش مجموع این آثار به پایان رسید. حراج این دوره به هنر معاصر اختصاص داشت و متولدین دهه ۵۰ و ۶۰ حضور پررنگی در آن داشتند. غیبت بسیاری هنرمندان سرشناس نیز از دیگر نکات قابل توجه در این دوره حراج بود اما با این اوصاف در حراج چهاردهم ۸ اثر میلیاردی شد و در نهایت فروش کلی ۴۲ میلیارد و ۷۱۸ میلیون تومان به دست آمد و گرانقیمتترین اثر به رضا درخشانی با فروش ۵ میلیارد و ۲۰۰ میلیون تومان تعلق یافت.
اما حراج تهران دوره سیزدهم را با حواشی بسیاری پشت سر گذاشت، از فروش ۱۲ میلیاردی تابلوی آیدین آغداشلو تا جنجال هایی پیرامون پولشویی های نهان و آشکار در آن؛ اتفاقی که ابهامات و سوالاتی را پیرامون برپایی این رویداد هنری بیشتر کرد و هربار که موعد برپایی حراج می رسد زمزمه های فراوانی درباره برگزاری و دست های پشت پرده آن مطرح می شود. به بهانه برپایی دور دیگری از این ایونت هنری با ابراهیم حقیقی هنرمند پیشکسوت و طراح گرافیک و حسین محسنی، مدیر گالری آرتیبیشن درباره جایگاه حراج تهران، ارزیابی این دوره و چرایی وجود ابهامات پولشویی و صحت و سقم آن به گفت وگو پرداختیم که در ادامه می خوانید.
تفاوت قیمت دوره چهاردهم با دوره قبل ناشی از غیبت پیشکسوتان بود
ابراهیم حقیقی در ارزیابی خود از چهاردهمین حراج تهران و حضور معنادار هنرمندان جوان در قیاس با پیشکسوتان می گوید: حضور نقاشان جوان همیشه خوب است، اما این لزوماً به معنای رشد کیفی نیست. در حقیقت این وضعیت مانند شمشیر دولبه است. به نظرم بحث تفاوت ۵۰ درصدی حراج سیزدهم و چهاردهم و قیمت های پایین تر این دوره به دلیل عدم حضور آرتیست های گرانقیمت بود و قطعاً اگر هنرمندانی مانند آقایان احصایی، تناولی و آغداشلو حضور داشتند قیمت ها باز هم می توانست بالاتر برود. ضمن این که شاید هنرمندان به دلیل بحران های اقتصادی به ناگزیر تصور کردند نباید قیمت های خیلی بالایی برای آثار گذاشت چرا که بنیه خرید در کل جامعه ضعیف شده است.
این مدیر هنری در پاسخ به شبهات و هجمه هایی که نسبت به بحث پولشویی در حراج تهران وجود دارد، اینطور می گوید: به طور کلی هجمهها در هرچیزی پس از رواج اپلیکیشنها و فضای مجازی بیشتر شده و این اجازه را به همه داده که درباره هر چیزی حرف بزنند و بعضیها حتی هزینه کنند و هجمههای توهینآمیز راه بیندازند. البته این اتفاقی است که در تمام جهان نیز رایج شده است. حراج تهران هم یکی از همین موارد است و برخی افراد که خودشان ناشناس هستند و معلوم نیست چقدر صلاحیت دارند نسبت به کیفیت آثار نظر می دهند و از آثار هنرمندان شاخص و درجه یک به عنوان نمونههای بد یاد می کنند. این رفتار خنده داری است که همه به خودشان اجازه می دهند راجع به همه چیز حرف بزنند!
در مجموع خیلی نمیتوان اظهارنظر کرد و هنوز خودم هم تردید دارم که این حراجها در رشد هنر تاثیر گذارند یا خیر، اما در اینکه باعث درآمدزایی نقاشان می شوند تاثیرات آن قطعاً آشکار است.
بررسی روند پیشرفت یا پسرفت در هنر نیازمند نگاه کارشناس و منتقد هنری است
حقیقی در توضیح بیشتر تردیدهایش از میزان اهمیت و تاثیرگذاری حراج تهران ادامه می دهد: به نظرم رشد هنر را باید توسط یک پژوهشگر مورد سنجش قرار داد که در یک بازه زمانی از کجا به کجا رسیدیم وعقب گرد یا پیشرفت داشته ایم. نکته دیگر اینکه اصلاً چند درصد این آثار را می توان آثار ملی خطاب کرد، چند درصد آنها متاثر از آثار غربی است و چند تای آن می تواند تقلید یا کپی پرداری محسوب شود. اینها را با نظر شخصی نمی توان بیان و اندازه گیری کرد و کار یک منتقد هنری است.
وی در پاسخ به این که آیا نقش حراج تهران در گردش چرخه اقتصادی قابل انکار است، یادآور می شود: ببینید! حراج تهران در چرخه اقتصادی قطعاً موثر است، اما سوال اینجاست آیا این چرخه مانند همه جهان از راه اصولی و درستش به رشد رسیده و اینکه اصلاً سهم گالری دارها در این میان چقدر بوده است. شیوه رسیدن اثر هنری و یا دیده شدنش توسط خریداران و کلکسیونرها طبیعتا باید از کانال گالری داران عبور کند و این شیوه طبیعی و جهانی آن است اما حداقل در ایران شاهد هستیم که خریدار مستقیم از آرتیست خرید می کند و آن تخفیف خاصی که قرار بوده گالری دار به عنوان درصدش بردارد از خود آرتیست می گیرد و این واسطه را حذف و از آن عبور می کنند و گالری هم در حراج ها حضور ندارد. موضوع این است که چرا آرتسیت ها اثرشان را مستقیم به حراج می دهد و چرا نباید گالری ها را تقویت کرد؟
اینها همه مواردی است که من نیز به عنوان علامت سوال مطرحش می کنم و جوابی برایشان ندارم که چه می شود کرد. بد نیست اشاره کنم که سال گذشته افرادی ادعا کرده بودند برخی کارها کپی است و از آن طرف عده ای اعلام کردند معاونت هنری ارشاد و دولت باید وارد شود و اجازه ندهد کپی کاری انجام شود. در نهایت هم چرا کار باید به دعوی، دخالت دولت و حضور نیروهای انتظامی بکشد، آیا این راه درستی است؟ آیا بهتر نیست تشخیص اینکه یک اثر کپی است یا خیر توسط کارشناسان و از طریق گالری داران یا از طریق کسانی که حراج ها را برگزار می کنند انجام شود؟ چرا این راهکارها باید به دخالت دولت بیانجامد و در حقیقت کسانی را وارد کنیم که ممکن است صلاحیت هم نداشته باشند! همه اینها علامت سوالی است که باید به آن پاسخ داد.
تعداد منتقدین هنر تجسمی در ایران به تعداد انگشتان دست نمی رسد
این گرافیست پیشکسوت در ادامه و درباره اینکه چطور می توان این ابهامات را روشن کرد، می گوید: برای پاسخ دادن به این سوالات ما نقایص دیگری داریم که باید از آنها آغاز کنیم. اولاً چند نشریه هنرهای تجسمی منتشر می شوند؟ تعدادی از آنها که باقی ماندند به فضای آنلاین روی آورند و دیگر چاپ نمی شوند و به تعطیلی رفته اند و آن چندتای باقی مانده هم بعد از چند سال ناکام می شوند. اگر اینها بتوانند مانند سینما تداوم داشته باشند آن وقت منتقد تربیت می شود. منتقدینی که امروز در حوزه سینما می نویسند علاوه بر حضور قدیمی ها، جوانان خوش ذوقی هستند که به سینما علاقمندند و نقدهای درست می نویسند اما در حوزه تجسمی این اتفاق کمتر افتاده و متاسفانه تعداد منتقدین هنر تجسمی در ایران به تعداد انگشتان دست نمی رسد و قطعاً ده نفر هم نیستند. این ضعفی است که هم مخاطب از آن متضرر می شود و هم کلکیسیونر و آرتیست!
به گفته حقیقی باید بنیان ها درست شوند. در واقع بنیان اصلیتر دانشکده های ما هستند ونمونه آن مکانیزم کنکور است و اینکه سوالات غیرمرتبط با هنرملاک ورود به دانشگاه است از غلط های اولیه است، چرا یک نفر باید تاریخ و جغرافیایش خوب باشد که بتواند در رشته نقاشی به دانشگاه وارد شود؟ برای طرح مشکل اصلی تر یک قدم عقب تر می روم و این مسئله از آموزش و پرورش شروع می شود. ما دیگر در مدارس کلاس نقاشی نداریم و اگر زمانی هم بوده آن ساعت بچه ها در حیاط مدرسه مشغول بازی بوده اند. متاسفانه توجه به مقوله هنر و آموزش در رده آخر واقع شده و در این فضا قاعدتاً آرتیست، منتقد و نویسنده مطبوعات آرتیستیک تجسمی تریبت نمی شود. اینها همه نقیصه است که نتیجه اش این است که به یکدیگر پرخاش می کنیم.
اما حسین محسنی، مدیر گالری آرتیبیشن که در این دوره و دوره های گذشته حراج تهران حضور فعالی داشته در ارزیابی دوره چهاردهم حراج تهران میگوید: به نظرم نباید برای مقایسه دوره های مختلف حراج تهران بدون شناخت تفاوت های بازیگران و آثارشان مجموع فروشها را با هم قیاس کنیم. نکته مهم در دوره چهاردهم این است که آرتیست های این دوره معاصر هستند، قیمت آثارشان به نسبت ارزانتر و آثار هنرمندان مَستر در این دوره کمتر است و اگر با دوره پیشین مقایسه کنیم و مجموع فروش آقایان آغداشلو، احصایی و تناولی را از کل آن کم کنیم عملاً دوره سیزدهم از این دوره فروش کمتری داشته است.
حضور هنرمندان جوانتری که برای اولین بار وارد حراج تهران شده اند، رکورد دوره های گذشته را زده است
محسنی ادامه می دهد: این دوره هنرمندان شناخته شده خیلی کمتر بودند اما نسبت حضور هنرمندان جوانتری که برای اولین بار وارد حراج تهران شده اند، رکورد دوره های گذشته را زده است. همچنین اگر از جهت میانیگن سنی مقایسه کنیم نیز در این دوره به بازار کمک بیشتری شده است، زیرا در دوران کرونا عمدتاً آثار هنرمندان پیشکسوت نقل و انتقال می شد و بحث سرمایه گذاری به اعتماد بیشتری نیاز داشت، اما در دوره چهاردهم حضور هنرمندان جوانتر که کم سابقهتر بودند بیشتر بود و از طرفی فروش آثار آنها به مراتب سخت تر است و اتفاقاً این مجموعه فروش با توجه به سبقه هنرمندان فروش خوبی است. نکته دیگر این که آنها توانستند اعتماد بازار را جلب کنند و این حراج می تواند به نغع گالری ها تمام شود، چرا که بسیاری از هنرمندان انحصاراً با گالری خاصی کار میکنند و این همکاری ها جدی تر شد در حالی که در حراج های قبلی بیشتر هنرمندان مستری حاضر بودند که آثارشان را به مجموعه داران می دادند تا گالری دارها.
وی در پاسخ به این که چقدر حضور هنرمندان پیشکوست در اعتمادسازی به حراج و پیرو آن خرید آثار هنرمندان جوان منجر می شود، می گوید: واقعیت این است که هنرمندان پیشکسوت وقتی پیشکسوت شدند و ایجاد اعتماد کردند که نهادهای بزرگ مالی مانند بانک ها، دولت و شرکت های مهم که پیش از انقلاب در سطح کشور کار می کردند این آثار را می خریدند و طبیعتاً اعتماد ایجاد کردند. زمانی که یک مجموعه دار می بیند اثر یک هنرمند در موزه یا گالری های معتبر وجود دارد طبعاً اعتماد بیشتری برای سرمایه گذاری ایجاد می شود. متاسفانه در سال های گذشته به دلیل نظارتها و انگ هایی مانند پولشویی که به هنر زده می شود این شرکت ها از خرید آثار به ویژه هنرمندان جوانتر فاصله گرفتند. مجموعه داران جدید هم وقتی می بییند هنرمندی هنوز نتوانسته اعتماد نهادهای جدی مالی و بزرگ را جلب کند آنها هم احساس ریسک بیشتری می کنند در حالی که در کشورهایی مانند انگلیس و امارات، موزه ها و شرکت های بزرگ از هنرمندان خودشان حمایت جدی می کنند اما شما ببینید در همین مدت موزه هنرهای معصر تهران، حوزه هنری، فرهنگستان صبا و .. نهادهایی که کارشان خرید آثار هنری و حمایت از هنرمندان است چقدر از آرتیست ها اثر خریداری کردند. وقتی این اتفاق کمتر می افتد مجموعه دار جوانی که تازه وارد این بازار شده نیز ترجیح بدهد روی هنرمندان پیشکسوت و بزرگ سرمایه گذاری کند که پشتوانه جدی تری دارند.
مجموعه داران خریداران اصلی آثار حراج هستند
وی درباره هویت خریداران آثار حراج می گوید: مجموعه داران خریداران اصلی آثار حراج هستند، اما بازار ما به قدری کوچک است که نتواسنته رشد کند و افراد خودشان در این حلقه کوچک بازی می کنند. به عنوان مثال منِ گالری دار وقتی در حراج شرکت می کنم آثار گالری های دیگر را با این نگاه خریداری می کنم که به او انگیزه داده و روی کار آنها سرمایه گذاری می کنم و در واقع خودمان مشوق خودمان هستیم و یکدگیر را تقویت می کنیم. ضمن این که به نسبت پتانسیلی که این بازار دارد مجموعه دار بیرونی به میزان قابل ملاحظه ای وجود ندارد اما حضور مجموعه داران جوان و کسب وکارهای نوین بیشتر شده است.
محسنی در پاسخ به شبهاتی که در خصوص پولشویی در حراج مطرح است و با وجود شفاف سازی علیرضا سمیع آذر مدیر حراج در بی پایه بودن ورود این ایونت به چرخه پولشویی تاکید می کند: اتفاقاً آقای سمیع آذر مثال خوبی درباره مجموع فروش حراج و قیمت آپارتمان در تهران زده است. حالا نکته اینجاست که نه تنها مجموع فروش حراج تهران بلکه کل بازار آرت ایران به میزانی نیست که پولشویی شکل بگیرد. رقم نهایی حراج تهران چهاردهم قریب به چهل میلیارد تومان بوده و این تراکنش یک سال آرت ایران است در حالی که فضای پولشویی در عددهای میلیون دلاری است.
اتهاماتی که به حراج تهران وارد می کنند ناشی از عدم شناخت بازار آرت است
متاسفانه فضایی که در داخل کشور شکل گرفته ناشی از عدم شناخت بازار آرت است. به طور مثال مخاطب عام درباره اثر آقای درخشانی که ۵ میلیارد و ۲۰۰ میلیون تومان چکش خورده انتقاداتی دارد که ناشی از عدم شناخت کافی است، از طرفی دیگر کسی که رسانه دارد هم نمی داند و نتوانسته فرهنگ سازی کند. ما در بحث آرت تقاضا، بازار جهانی، اعتبار هنرمند و سرمایه گذاری را در نظر نمی گیریم و خیلی ها درباره متریال حرف می زنند که این فقط چند تیوپ رنگ و یک و بوم است!
وی تاکید می کند: متاسفانه نتوانستیم این موارد را جا بیندازیم و مخاطب عادی هم از وضعیت اقتصادی ناراضی است و یک اثر هنری برایش قابل درک نیست و به آن انگ پولشویی می زند. به نظرم آنچه پشت این اتهام قرار گرفته فقط عدم دانش است که منجر به نقد اشتباه می شود. اگر دانش کافی پیدا کنیم نظرمان عوض می شود در حالی که همین ناآگاهی باعث می شود عده ای آن را نشانی از غرب زدگی و تجمل بدانند. اما بد نیست بدانیم همین حراج می تواند منجر به ارزآوری جدی شود و اگر فروش آن به جای چهل میلیارد، چهارصد میلیارد باشد نتیجه اش فروش جهانی بهتر و ارزآوری بیشتر به کشور است.
نظر شما