تحولات لبنان و فلسطین

ائمه اطهار(ع) در ارشاد معنوی جامعه و ترسیم سبک زندگی دینی و اسلامی نقش مهمی داشتند. سیره و رفتار هشتمین پیشوای شیعیان، حضرت رضا(ع) نیز سرشار از آموزه‌های انسان‌ساز است که می‌تواند به عنوان الگویی فکری، اعتقادی و اخلاقی و منبعی الهام‌بخش در عرصه‌های گوناگون زندگی مورد توجه قرار گیرد. یکی از جنبه‌های آموزنده و کاربردی در سیره اجتماعی آن حضرت، روش برخورد سازنده ایشان با اقشار گوناگون جامعه است که دارای نکات و ظرایف تربیتی بسیار زیادی است؛ زیرا آن حضرت به شیوه عملی، رفتار درست اجتماعی را به مردم گوشزد می‌کردند. در این زمینه با آیت‌الله حسن عالمی، عضو مجلس خبرگان رهبری گفت‌وگویی انجام داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

جلوه‌های رئوف» بودن

حتی به اندازه بالا کشیدن فتیله چراغ!

امام رضا(ع) در برخورد با مردم بسیار خوش‌رفتار و مهربان بودند و نهایت ادب و احترام را نسبت به دیگران به جا می آوردند؛ به‌طوری‌که مهربانی آن حضرت با دیگران زبانزد همه بود. آیت‌الله عالمی در این زمینه می‌گوید: بنابر روایات، امام هشتم(ع) دارای رأفت بسیاری بودند، با مردم خیلی زود انس می‌گرفتند و در دوستی را باز می‌کردند.

 عامه مردم به راحتی می‌توانستند به منزلشان رفت و آمد کنند و با ایشان هم سخن شوند؛ این گفته خود ایشان است: «محبت و دوستی با مردم نیمی از خرد است».

 ابراهیم بن عباس صولی می‌گوید: «هرگز ندیدم ابوالحسن الرضا(ع) در سخن گفتن با کسی درشتی کند، هرگز ندیدم سخن کسی را قطع کند، هیچ‌وقت درخواست کسی را اگر قادر به انجامش بود، رد نکرد. هرگز پاهای خود را جلو همنشین دراز نمی‌کرد... حتی در برابر همنشین تکیه نمی‌کرد. ندیدم با غلامان و بردگان خود بد حرف بزند. هرگز او را ندیدم جایی آب دهان بیندازد. ندیدم قهقهه بزند... خنده‌اش در حد تبسم بود». ابراهیم بن عباس آخرش می‌گوید: «هر که بگوید در فضیلت، کسی را مانند او دیده، از او باور نکنید».

در روایتی دیگری نیز از قول ابراهیم بن عباس آمده: «امام رضا از مردم رو برنمی‌گرداندند و همواره با خوش اخلاقی از آنان استقبال می‌کردند. این عمل حضرت همچون آهنربایی قدرتمند مردم را به ایشان جذب می‌کرد».

ما قومی هستیم که هیچ‌گاه میهمان را به خدمت نمی‌گیریم

شما شاید آن حدیث امام رضا(ع) را شنیده باشید که: «هر کس به روی برادر خود لبخند بزند خداوند برایش ثوابی خواهد نوشت».

یک روز ایشان میهمان داشتند. گویا نور چراغی که اتاق را روشن کرده بود، کم می‌شود و میهمان دستش را دراز می‌کند که مثلاً نور چراغ را اصلاح کند. حضرت نمی‌گذارند و خودشان این کار را انجام می‌دهند. بعد هم می‌گویند: ما قومی هستیم که هیچ‌گاه میهمان را به خدمت نمی‌گیریم، یعنی اسباب زحمتش را فراهم نمی‌کنیم حتی به اندازه درست کردن نور چراغ.

آیت الله عالمی با اشاره به تواضع و فروتنی بیش از حد امام هشتم(ع) می‌گوید: ادب و تواضع آن حضرت نسبت به دیگران به اندازه‌ای بود که اگر فردی بر امام وارد می‌شد ایشان به خاطر احترام گذاشتن به آن فرد از جایشان برمی‌خاستند و او را در مناسبت‌ترین مکان‌ها جا می‌دادند. به همین دلیل گاهی در مجالس و معابر، مردم ایشان را نمی‌شناختند و از افراد معمولی تشخیص نمی‌دادند. روزی ایشان وارد حمامی می‌شوند.

 مردی آنجا بود که ایشان را نمی‌شناخت و به امام گفت: بیا مرا کیسه بکش و مشت و مال بده. حضرت شروع به کیسه‌کشی او کردند. وقتی مرد ایشان را شناخت، عذر خواهی کرد ولی حضرت در همان حال که پشت وی را کیسه می-کشیدند او را دلداری می‌دادند.

هیچ امتیاز ویژه اجتماعی برای خود قائل نبودند

یکی از اصول مهم اسلامی که در آیات قرآن به آن تأکید فراوان شده، اصل برابری و کرامت انسان‌هاست؛ در نزد خدا همه انسان‌ها با یکدیگر برابرند و تنها ملاک برتری، میزان ایمان و تقوای الهی است. آیت‌الله عالمی با بیان اینکه امام رضا(ع) برای همه انسان‌ها حرمت و ارزش بسیاری قائل بودند و از تحقیر انسان‎ها و پست شمردن آنان و توهین و استهزا دوری می‎کردند، تصریح می‌کند: آن حضرت بین مردم تفاوتی قائل نمی‌شدند و رنگ و نژاد، ثروت، دین و وابستگی فامیلی برای ایشان ملاک نبود. در روایتی آمده: «هنگامی‌که مردی به امام گفت به خدا قسم تو بهترین مردمانی، حضرت گفتند: قسم نخور! بهتر از من کسی است که در برابر خداوند با تقواتر و مطیع‌تر باشد. همان‌طور که خدا در قرآن می‌فرماید: گرامی‌ترین شما با تقواترین شماست». وی می‌افزاید: ایشان امام و برگزیده خدا بودند اما در برخورد با مردم و در روابط اجتماعی هیچ امتیازی برای خود نسبت به دیگران حتی خدمتگزارانشان قائل نبودند.

هیچ وقت پای سفره غذا تنها نمی‌نشستند بلکه غلامان و کنیزان و حتی دربان و برنامه‌ریز این سفره را دعوت می‌کردند و با آن‌ها غذا می‌خوردند. یکی از خادمان امام می‌گوید: هروقت یکی از غلامان مشغول غذا خوردن بود تا زمانی که از خوردن فارغ شود امام او را برای کاری نمی‌فرستادند. گاهی وقتی تنها می‌شدند همه خدمتگزاران را جمع می‌کردند و با آنان حرف می‌زدند و گرم می‌گرفتند. برای همین غلامان هیچ ترسی از ارباب و مولای خود نداشتند. گواهش «یاسر» خادم ایشان است که می‌گوید: امام رضا(ع) به ما می‌فرمودند: «اگر من بالای سر شما ایستادم و شما در حال غذا خوردن بودید، بلند نشوید تا اینکه از غذا خوردن فارغ شوید. گاهی حضرت یکی از ما را برای انجام کاری صدا می‎کرد. وقتی گفته می‎شد مشغول غذا خوردن است، می‎فرمود بگذارید غذایش را بخورد».

وقتی برادر من هستی که اطاعت خداوند را انجام دهی

آیت الله عالمی با اشاره به اینکه حضرت رضا(ع) برای پیروان همه ادیان احترام قائل بودند و تبعیضی نسبت به پیروان ادیان دیگر قائل نمی‌شدند خاطرنشان می‌کند: در روایتی از قول ریان بن شبیب آمده: به امام عرض کردم خواهرم وصیت کرده اموال او را به مسیحیان بدهم ولی من می‌خواهم آن را به مسلمانان بدهم. امام فرمودند: وصیت را چنان که هست اجرا کن و آن را تغییر نده.با این همه وقتی مسئله نافرمانی از دستورات الهی پیش می‌آمد ایشان فرقی بین آشنا و غریبه نمی‌گذاشتند. وقتی زید بن موسی، برادر امام رضا(ع) در مدینه قیام کرد و منازل بنی‌عباس را به آتش کشید، مأموران مأمون او را دستگیر کردند و برای مجازات نزد امام آوردند. زید گفت: من برادرت و پسر پدرت هستم.

امام پاسخ دادند: وقتی برادر من هستی که اطاعت خداوند را انجام دهی. سپس حضرت داستان پسر نوح پیامبر و هلاک او را از سوره هود یادآور شدند: زمانی که نوح گفت پسر نااهلم از خانواده من است و خدای متعال فرمود فرزند تو از خانواده تو نیست و عملی ناشایست انجام داده است.

به خاطر خدا فروتن باش!

امام هشتم(ع) به‌شدت حواسشان به رفتار اصحاب و یارانشان بود و در این مسئله بی‌اعتنا نبودند. گاهی اگر غفلتی می‌کردند آن‌ها را ارشاد و راهنمایی می‌کردند و ‌ با روشی سازنده و تربیتی به آن‌ها تذکر می‌دادند. «بزنطی»، یکی از یاران امام رضا(ع) نقل می‌کند: «شبی در منزل امام میهمان بودم و حضرت به حدی به من توجه و محبت کردند که دچار غرور شدم و با خود گفتم: چه کسی به افتخاری که امشب نصیب من شد دست یافته است؟

خداوند این موقعیت و منزلت را برای من نزد امام رضا(ع) قرار داد که به هیچ یک از اصحاب ما نداده است. در همین حال، امام به من گفت: مبادا نفس تو، تو را به فخر بکشد. به خاطر خدا فروتن باش».

یکی دیگر از اصحاب امام به نام احمدبن عمر حلبی می‌گوید: خدمت امام رضا(ع) رسیدم و از وضعیت و روزگار خودم گفتم که ما خانواده‌ای بدون مشکل و در خوشی و نعمت بودیم.

 یکباره خدا همه آنچه را داشتیم برد تا جایی که امروز محتاج کسانی شدیم که روزی آن‌ها به ما محتاج بودند. ظاهراً امام به ایشان می‌گویند: مگر تو دوست داری مثل این جباران باشی، می‌خواهی مثل آن‌ها باشی و دنیای پر از طلا مال تو باشد؟ ببینید در این تذکر امام نکات بسیاری نهفته است. در واقع امام دارند به احمد بن عمر درباره ارزش واقعی انسان می‌گویند.

نحوه زندگی درست را متذکر می‎شوند و گوشزد می‌کنند جاه و جلال فریبنده دنیا و زندگی بدون معنویت ارزشی ندارد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.