تصویر سبزرنگ ژنرال «کریس دوناهو» از پشت دوربین دید در شب در فرودگاه کابل، خروج آخرین سرباز آمریکا از افغانستان را گواهی میدهد. فرار، عقبنشینی، تغییر تاکتیک، مدیریت هزینه و فایده یا هر اسم دیگری که رویش بگذاریم فرقی نمیکند؛ آنچه در این ۲۰ سال برای ایالات متحده رخ داده مجموعهای شامل شکستها و ناکامیهاست. از تلفات چند هزار نفری نیروی انسانی گرفته تا خسارتهای چند تریلیون دلاری منابع مالی و حتی آبرویی که از این کشور و متحدانش در نزد هموطنان افغانستانیمان ریخته شد. حالا طالبان مانده و یک افغانستان. افغانستانی که در ۴۰ سال گذشته روی آرامش ندیده و طعم پیشرفت نچشیده.
طالبان همواره خود را یک گروه اسلامگرا معرفی کرده و معتقد است آمده تا شریعت را پیاده کند. نخستین دشمن خود را هم تا اینجای کار آمریکا معرفی کرده است. این گروه آمریکا را اشغالگر خطاب میکند و دو دهه برای بیرون راندنش، تفنگ بهدست گرفته است. سرانجام هم مزد این ایستادگی را گرفت و در نبردی سخت و نظامی پیروز شد.
اما این فقط یک روی سکه است! رویی که طالبان ضدآمریکایی و ضدغربی است. روی دیگر سکه زمانی خود را نشان میدهد که سخنگوهای طالبان اعلام میکنند آمریکا از این پس میتواند بهیک همکار ما تبدیل شود و در روند بازسازی افغانستان مشارکت داشته باشد! آنها حتی چین و روسیه را دعوت کردهاند تا در این بازسازی شریک شوند! نخستین برداشت از این دعوت سراسری این گزاره است که طالبان تنها در جبهه نظامی و سخت با غرب لیبرال و شرق کومونیست مشکل دارد و در دیگر حوزهها اتفاقاً بهآنها احساس نیاز میکند.
آیا این مواضع بهمعنی ایزوله و منفک دانستن نظامهای حاکم بر غرب در اندیشه رهبران طالب است؟ آیا در پس ظاهر سلفی و بنیادگرا (نگارنده بنیادگرایی واقعی را یک ویژگی مثبت میداند) طالبان غرب و شرق را انگارهای واحد و مبتنی بر اصالت انسان نمیبیند؟ انگارهای که در ابعاد مختلف وجودی خود را تعریف کرده و گسترش داده است و تجربه ثابت کرده در همه ابعاد با اندیشه اسلامی تقابل جدی دارد. بر کسی پوشیده نیست غرب و حتی شرق کنونی در حوزه فرهنگی لیبرالیسم و در حوزه اقتصاد مرکانتلیسم هستند. نتیجه لیبرالیسم، بیبندوباری و حاصل مرکانتلیسم اشرافیت و شکافهای طبقاتی است. هر دو این نظامها هم مبتنی بر اصالت انسان و بخشی از جهانبینی اومانیستی غرب بهشمار میآیند و در تقابل ماهوی با جهانبینی اسلامی و الهی. آیا طالبان بناست در حوزه اقتصاد و فرهنگ یا حداقل اقتصاد چنین اندیشههایی را بپذیرد؟ شواهد ماجرا تاکنون نشان داده اینچنین است و بهنظر میرسد طالبان هم مثل دیگر گروههای اسلامگرا در منطقه (بهویژه گروههای وابسته به اخوان المسلمین) تقابلی ناقص و محدود را با غرب شروع کرده و ممکن است سرنوشتی شبیه آنها هم پیدا کند. در چنین حالتی سرنوشتی که برای محمد مرسی و راشدالغنوشی اسلامگرا رقم خورد خیلی دور از ملا هبتالله نخواهد بود. بماند که اسلام آندو بسیار جامعهپذیرتر از اسلام طالبان بود و در پیادهسازی شریعت اینچنین خشن و پردافعه نبودند. اما باز هم اندیشه متخاصم لیبرالها نتوانست آنها را تحمل کند و هر دو، سقوط داده شدند.
نظر شما