مشهد به عنوان پایتخت معنوی ایران و نماد تمدنسازی انقلاب اسلامی از دو سو مورد توجه، حساسیت و برنامهریزی است؛ نخست از طرف تفکر انقلابی اندیشهورز با رویکرد تعریف و تجسم یک شهر معیار که همه استانداردهای زیست مؤمنانه و رو به پیشرفت در آن فراهم باشد به گونهای که یک الگوی تام و تمام بشود برای ارائه به جهان.
از طرف دیگر، دشمنان انقلاب و آنانی که انقلاب را در تضاد با اهداف خود میبینند همه توجه، حساسیت و برنامهریزی خود را جوری سامان دادهاند که این مهم محقق نشود بنابراین شاهد تلاش آنان در اشکال مختلف هستیم. به عنوان نمونه توجه، خبرسازی، بزرگنمایی و پروپاگاندای رسانهای دشمن درباره مشهد بارها تکرار شده است. ماجرای دروغ تایلند اسلامی نمونهای دمدستی از این خدعه است. ما نیز با دریافت این حساسیت و برای انجام تکلیفمان در برابر شهر تمدنی شیعه و دیار امام رضا(ع) که در ادبیات امام خمینی(ره) «مرکز ایران» عنوان گرفت، باید همه توانمان را در عرصههای گوناگون به کار گیریم. قطعاً همت ۱۰۰ درصدی و همافزایی توانها میتواند ما را در برنامههایمان به پیش برد. پیشرفت ما هم قطعاً عقبنشینی دشمن را در پی خواهد داشت. باید با احصای مأموریتهای شورای شهر و مدیریت شهری، به نگاههای تازه و هدفمند در این راستا برسیم.
نگاه اول: از آنجا که عدالت در ابعاد و اضلاع مختلف آن، یک ضرورت دینی، اخلاقی و انسانمحور است باید نظام بودجهریزی شهری هم با این رویکرد همراستا شود. بر این اساس معتقدم باید به سمت بودجهنویسی پلکانی حرکت کنیم. با این تعریف که ۵۰ درصد میان همه مناطق مشترک و ۵۰ درصد بعدی به صورت پلکانی و با در نظر گرفتن درصد متناسب با میزان محرومیت مناطق در راستای عدالت اجتماعی برنامهنویسی شود.
نگاه دوم: توزیع پروژهها و ظرفیتسازیها براساس دو شاخص باشد؛ ۱- نیاز واقعی مناطق ۲- استعداد مناطق برای بهرهوری هدفمند و پیشرفتمحور.
نگاه سوم: ارتقای هویت محلی در راستای هویت ملی و انقلابی و ارتقای تعلق خاطر محلی به گونهای که هیچ کسی از به کار بردن نام محله خود احساس شرمندگی نکند بلکه با افتخار خود را فرزند محله خود بداند. ایجاد کانونهای هویتبخش، برجستهسازی ظرفیتها، معرفی چهرهها و شخصیتهای مناطق و بررسی تاریخ هر محله در این راستا میتواند مورد توجه باشد.
نگاه چهارم: تعریف یک کلانپروژه برای هر منطقه و هشت پروژه متوسط و یک شبکه ریزپروژه میتواند نویدبخش تحول شهری باشد که موجب ارتقای امید به مدیریت انقلابی میشود.
نگاه پنجم: افزایش سهم حمل و نقل عمومی از بودجه برای بسترسازی آمد و شد امن، سریع و ارزان و کاهش آلودگی و ارتقای فرهنگ استفاده از ظرفیتهای عمومی فراتر از یک اقدام شهری میتواند به یک برنامه هویتی هم ارتقا یابد و همراهی را به همدلی تبدیل کند و از تظاهر فاصله اجتماعی که با مانور تجمل خودروهای لوکس انجام میشود، تا حدودی بکاهد.
نگاه ششم: از آنجا که فلسفه وجودی مشهد حرم امام رضا(ع) و جانمایه توسعهای شهر هم زیارت است باید از هر منطقه، خط و مسیر حمل و نقل عمومی به حرم طراحی شود تا با تسهیل آمد و شد، مجاوران امام، زائران همیشگی باشند.
نگاه هفتم: هنر در خدمت زیارت. همه هنرها و ظرفیتهای هنری در هندسه فرهنگ زیارت به خدمت گرفته شود. این به احیای هنر و تعالیبخشی آن میانجامد و مشهد را به عنوان شهر دوستدار هنر متعهد مطرح و تبلیغات منفی را خنثی میکند.
نگاه هشتم: حاشیه شهر باید مانند متن شهر در برنامهریزیها مورد توجه باشد و ریلگذاری به سمتی باشد که در یک دوره چهار ساله، فاصله حاشیه با متن کاهش محسوس و قابل اندازهگیری داشته باشد.
این یادداشت (به بهانه انتخاب شورای شهر و شهردار جدید) جستاری کلی و کوتاه بود به بایدهای شهری که باید معیار و الهامبخش باشد.
هست و بایدهای این شهر نیاز به بازکاویهای دانشورانه، تخصصی و عمیق دارد تا با نگاهی کلنگرانه، شبکهای و ساختاری، در مرحله نخست به تصوری درست از شهر معیار برسیم و در مرحله بعد از تصویر و تصور درست، با سرعت و صحت اقدام کنیم.
نظر شما