به گزارش قدس آنلاین، حجتالاسلام والمسلمین حامد منتظریمقدم، عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) شامگاه دوشنبه، ۱۵ شهریورماه در نشست علمی «رهیافتی نو به تحلیل قیام امام حسین علیهالسلام» گفت: چند دیدگاه در زمینه قیام عاشورا وجود دارد؛ دیدگاه اول معتقد است که خروج و قیام امام حسین(ع) باطل بوده است، زیرا علیه حکومت وقت قیام شده است؛ این دیدگاه برای برای نواصب و وهابیت است.
وی افزود: دیدگاه دوم، قیام را به دفاع امام(ع) از خود و امتناع از بیعت تنزل میدهد که این دید هم مورد قبول ما نیست، زیرا صریحاً امام حسین(ع) فرمودند من خروج کردم برای ایجاد اصلاح در امت جدم رسول الله(ص). سومین دیدگاه میگوید امام(ع) عمل به تکلیف کرد، یعنی از جانب خدا شهادت او تحقیقاً تقدیرشده بود و اصطلاحاً این دیدگاه به شهادت تکلیفی یا شهادت عرفانی تعبیر میشود، یعنی امام(ع) شهید شد تا به اعلا مرتبه ایمان برسد؛ کسانی مانند مرحوم کاشف الغطا و سیدبن طاووس قائل به این دیدگاه هستند.
منتظری بیان کرد: این دیدگاه معتقد است که امام(ع) به شهادت رسید تا همه موالیان و دوستان خود را به سعادت برساند؛ مرحوم نراقی به این مسئله قائل شده است که البته گاهی از این دیدگاه برداشت سوء هم صورت گرفته است، زیرا افراد دعوت به این مسئله میشوند که تعبد و پایبندی به شریعت لازم نیست و همین گریه و اشک برای آنها کافی است. البته برخی افرادی که در این دیدگاه گنجانده میشوند، معتقدند که ما نمیدانیم امام حسین(ع) برای چه قیام کرد، او به تکلیفش عمل کرد و این مسئله برای ما قابلیت الگوگیری ندارد؛ انجمن حجتیه قائل به این موضوع هستند.
وی اضافه کرد: دیدگاه چهارم در این زمینه این است که امام(ع) میدانست قیامش منجر به شهادت میشود، اما برای اعلام عدم مشروعیت حکومت یزید و تزلزل در حکومت او قیام کرد و نتیجتاً هم او را رسوا کرد؛ هاشم معروف حسنی، شهید مطهری و شریعتی طرفدار این دیدگاه هستند، یعنی قیام امام حق است و امکان الگوگیری هم دارد.
نقد برخی آراء
استاد مؤسسه امام خمینی(ره) اضافه کرد: دیدگاه دیگر این است که امام با هدف تشکیل حکومت در کوفه به اقامه حق و امر به معروف و نهی از منکر پرداختند، اما وقتی دیدند امکان تشکیل حکومت نیست، قصد صلح شرافتمندانه داشتند و وقتی آن هم محقق نشد، به دفاع از خود پرداختند که صالحی نجفآبادی نظریهپرداز این نظریه است و در سالهای اخیر هم محمداسفندیاری در کتاب عاشوراشناسی نسخه جدیدی از این نظر را تبیین و از آن دفاع کرد. همچنین دیدگاه دیگر جمع بین حکومت و شهادت است، یعنی ظاهراً امام(ع) برای حکومت رفتند در عین اینکه علم تفصیلی به شهادت داشتند، علامه طباطبایی و علامه مجلسی طرفدار این دید هستند.
منتظری با اشاره به برخی مدعیات در مورد چرایی قیام، اضافه کرد: برخی افراد مدعی هستند که علمای قدیم شیعه به خصوص مرحوم سیدمرتضی، قائل به این بود که قصد امام حسین(ع) از قیام، حکومت بود، یعنی امام تفصیلاً میدانست در کربلا شهید میشود و برخی میگویند این ادعا از ابن طاووس به بعد مطرح شده است. ادعای دیگر این است که اگر بگوییم امام(ع) خود را به کشتن داد، این کار قبیح است، پس قصد شهادت مطرح نبوده است؛ ادعای دیگر این است که اگر امام قصد شهادت داشت، این مسئله با گزارشات تاریخی سازگار نیست، زیرا امام سفیر به کوفه فرستاد تا از کوفیان بیعت بگیرد.
استاد حوزه علمیه در نقد این سه دیدگاه اخیر گفت: منابع روایی ظرفیت تقویت دیدگاه منسوب به سیدمرتضی را دارد و چیزی نیست که صرفاً تحلیل دوره متأخر یعنی ابن طاووس به بعد باشد؛ دیدگاه شهادت سیاسی را هم برخی به یک مستشرق نسبت دادند، در صورتی که در بیانات علامه مجلسی و در آثار کرکی به نوعی دیدگاه شهادت سیاسی منعکس شده است؛ مجلسی فرموده است که اگر خوب تأمل کنید، خواهید دانست که امام حسین(ع) جان مقدسش را برای دین جدش فدیه کرد و تأکید دارد که ارکان دولت بنی امیه متزلزل نشد، مگر بعد از شهادت امام(ع) و در پی آن کفر و گمراهی بنی امیه برای مردم روشن شد.
استاد تاریخ اسلام حوزه علمیه با بیان اینکه در تاریخ تحلیلی، ما بر آراء گذشتگان توقف نداریم و پیوسته خود را در معرض تحلیلهای جدید قرار میدهیم، در غیر این صورت گرفتار سلفیگری علمی میشویم، تصریح کرد: در نقد ادعایی که شهادت را مرگ و «القای الی التهلکه» میداند، باید گفت شهادت به تعبیر قرآن کریم مرگ نیست، بلکه زندگی جدید است؛ شهادت حیاتبخش است و بزرگانی که شهادت را القای نفس الی التهلکه معرفی کردهاند، شرایط خاصی مدنظر آنها بوده است.
وی افزود: نقد ادعای سوم که به تعارض بین شهادت و برنامهریزی امام(ع) برای قیام قائل هستند، این است که این تعارض، واقعی نیست و ظاهری است، چون ذهنیت امت اسلامی این بود که هرکسی در خلافت است، مشروعیت دارد امام(ع) با شهادتشان خط بطلان بر این موضوع کشیدند و فرمودند: «علی الاسلام والسلام اذ بلیت الامة براع مثل یزید».
علم به شهادت
منتظری با طرح این سؤال که آیا امام(ع) به علم تفصیلی به شهادت عمل کرد؟ گفت: ما معتقدیم امام(ع) علم تفصیلی داشت و به آن عمل کرد، ولی آیا امام وقتی به علم تفصیلی عمل میکند، آیا دیگران باید از آن آگاه باشند؟؛ ظاهراً این طور نیست و لزومی ندارد دیگران با خبر باشند؛ منطق حرکت امام(ع) جهاد است؛ ایشان دیگران را به مسیر تشکیل حکومت و دعوت به شهادت دعوت نفرمودند، بلکه منطق جهاد دعوت به احدی الحسینین یعنی یا پیروزی یا شهادت است. شیخ طوسی معتقد است امام میداند شهید میشود، اما او متعبد به جهاد و صبر به جهاد بود و دعوت به احدی الحسنین فرمود.
منتظری تأکید کرد: وقتی امام(ع) حرکت کردند، مورخین ظاهر حرکت امام(ع) را در تاریخ ثبت کردند و آن حرکت به سمت کوفه و تشکیل حکومت بود. به همین دلیل شاهدیم برخی از روی دلسوزی به امام هشدار دادند که به این سفر نروند و برخی هم تصور میکردند امام موفق به تشکیل حکومت میشود. ولی امام حسین(ع) این طور نبود که به سمت تشکیل حکومت برود و غافلگیر شود؛ حرکت امام کاملاً آگاهانه بود و شهادت را هم به همراهان یادآور میشدند.
استاد مؤسسه امام خمینی(ره) اظهار کرد: برخی معتقدند که این تحلیل با نصرتطلبی و پیشنهاد بازگشت سازگار نیست، ولی معتقدیم که اینها همه از باب اتمام حجت و جلوگیری از بهانهتراشی بود؛ اگر امام استنصار نمیکرد، افراد عافیتطلب میگفتند ما نمیدانستیم امام(ع) در خطر است؛ اگر پیشنهاد بازگشت نمیداد، دشمن تبلیغ میکردند که امام(ع) فردی عنود و لجوج بود که خود و همراهانش را به کشتن داد؛ بنابراین امام(ع) به علم باطنی خود عمل کرد، ولی مورخ فقط ظاهر را میبیند.
وی با رد دیدگاه شهید جاوید بیان کرد: سؤال ما از دیدگاه تشکیل حکومت از کسانی مانند صاحب کتاب شهید جاوید، این است که شما سه هدف پلکانی برای امام طراحی کردهاید و آنها را اهداف درجه دو برای احیای اهداف درجه اول یعنی حکومت دانستید، پس چطور شد که امام بدون تشکیل حکومت، شهید جاوید شد و به اهدافش رسید؟ این سؤالی است که از طرف آنان بیپاسخ مانده است.
دعوت به جهاد؛ منطق حرکت و قیام امام حسین(ع)
وی تأکید کرد: دیدگاه بنده جمع میان شهادت و حکومت است، یعنی امام(ع) به علم تفصیلی خود عمل و همراهان را با منطق جهاد که احدی الحسنین است دعوت کرد، ولی مورخان ظاهر حرکت را ثبت کردهاند و قرار هم نیست به باطن حرکت امام(ع) بپردازند. در سخنانی که از امام خطاب به ابن مطیع نقل شده است، فرمودند که «لم اخرج بطرا ... بل ارید ان آمر بالمعروف... ف.»؛ اقدام را خروج برای امر به معروف و نهی از منکر معرفی کردند.
منتظری بیان کرد: آقا مجتبی تهرانی فرمودند امام(ع) یک نفی و یک نهی داشت؛ نفی ایشان امتناع از بیعت از باب «ولا تعاونو علی الاثم» بود؛ امام وقتی از مکه به سمت کربلا حرکت کرد، مرحله نهی از منکر شروع شد که مرحلهبندی دقیقی است؛ ایشان مثال زده که اگر شخصی نردبانی از ما برای دزدی بخواهد، ما به او نمیدهیم، این نفی است. حال فرد یک نردبان دیگری پیدا کرد، آیا ما تکلیفی نداریم؟ قطعاً داریم و این نهی از منکر است. البته در سخن وی میتوان مناقشه کرد، زیرا امر به معروف از زبان شروع میشود که امام نهی زبانی داشتند و بیعت نکردن و خروج از مدینه هم نمادهای نهی از منکر بود.
استاد حوزه تصریح کرد: اگر قیام نهی از منکر است، یکی از شرایط عدم وجود خطر جانی، ناموسی و مالی برای ناهی است، در حالی که این همه خطر متوجه امام شد؛ در اینجا برخی علما دارند که باید در مفهوم نهی از منکر توسعه بدهیم، زیرا مشروط است بر اینکه ضرر در آن نباشد، مگر در جایی که اصل دین در خطر است.
وی بیان کرد: شیخ طوسی تصریح کرده که ما ممکن است بگوییم امام متعبد به جهاد بود و نه کشته شدن. جهاد در فقه دو نوع دفاعی و ابتدایی است؛ تقسیم دیگر جهاد، جهاد علیه کفار حربی و اهل بغی است و تا جایی که بنده میدانم، در بیانات فقها تصریحی بر قرار دادن جهاد امام(ع) در این تقسیمبندی وجود ندارد.
منتظری تصریح کرد: اینکه امام از مکه حرکت فرمود و دعوت اهل کوفه را اجابت کرد یا در نامه به اهل بصره فرمود «انا ادعوکم»، اینها مصداق جهاد ابتدایی است و جهاد علیه اهل بغی است، زیرا یزید باغی به اصل دین بود.
منبع: رسا
انتهای پیام/
نظر شما