به گزارش قدس آنلاین، حجت الاسلام و المسلمین عبدالحمید فاطمی تبار کارشناس مذهبی، اظهار کرد: کربلا تجلی جهاد، عرفان، اخلاق و ارزشهایی از جنس کرامت و عزّت انسانی است و خداوند در قرآن کریم، جهاد و مبارزه با دشمنان را در کنار اخلاق و ارتباط با مردم قرار داده است و میفرماید: «مُحَمَّدٌ رَسولُ اللَّهِ وَالَّذینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم تَراهُم رُکَّعًا سُجَّدًا» محمّد (ص) فرستاده خداست و کسانی که با او هستند در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند؛ پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود میبینی.
وی بیان کرد: با مطالعه تاریخ، با شخصیتهایی مواجه میشویم که تک بعدی هستند. به این معنا که سعی میکردند عابدان و عارفانی اخلاقمدارباشند؛ به طوری که این افراد حتی حاضر نبودند برای خدا از آبروی خود هم مایه بگذارند و فقط به جنبه عبادی و شخصی خود توجه داشتند.
فاطمی تبار تصریح کرد: برخی دیگر نیز افراد شجاع، جنگاور و جسوری بودند که حتی حاضر میشدند برای خدا از جان خود هم بگذرند و در این مسیر سختیها و مرارتهای بسیاری هم تحمل میکردند، اما در بعد اخلاقی کم میگذاشتند و در برخی مواقع، منافع شخصی خود را بر منافع همگانی ترجیح میدادند و به کلی عفو و گذشت و خیر خواهی را کنارمیگذاشتند.
عارفانی فارغ از خط جهاد
این کارشناس مذهبی تصریح کرد: در میان اصحاب امیرالمؤمنین (ع)، شخصی بود به نام «ربیع بن خُثَیم» که او را یکی از زهّاد ثمانیه یعنی یکی از هشت زاهد معروف دنیای اسلام میشمارند. «ربیعبن خثیم» آنقدر مشغول زهد و عبادت بود که در دوران آخر عمرش قبر خودش را کنده بود و گاهی به داخل قبر خویش میرفت و خود را نصیحت و موعظه میکرد و یک روز خدمت امیرالمؤمنین (ع) آمد و عرض کرد: «یاامیرالمؤمنین! انا شککنا فی هذالقتال»؛ یا امیرالمؤمنین ما درباره این جنگ شک و تردید داریم و میترسیم این جنگ شرعی نباشد! چون ما با اهل قبله میجنگیم، ما با مردمی میجنگیم که آنها مثل ما نماز میخوانند، مثل ما رو به قبله میایستند و گفت یا امیرالمؤمنین خواهش میکنم به من کاری را واگذار کنید و دنبال مأموریتی بفرستید که در آن شک نباشد.
فاطمی تبار گفت: این مرد، بعد از شهادت امیرالمؤمنین علی (ع) تا دوران شهادت اباعبدالله الحسین (ع) زنده بود و در روایات نقل شده است که بیست سال تمام، کارش عبادت بود و یک کلمه حرف دنیا را نزد و تنها جملهای که غیر از ذکر و دعا از او شنیده شد وقتی بود که اطلاع پیدا کرد که مردم حسین بن علی (ع) فرزند عزیز پیغمبر را شهید کردهاند و به همین دلیل، چند کلمه در اظهار تأثر و تأسف از چنین حادثهای گفت: وای بر این امّت که فرزند پیغمبرشان را شهید کردند! میگویند بعدها استغفار میکرد که چرا من این چند کلمه را که غیر ذکر بود به زبان آوردم و نه تنها امام حسین را یاری نمیکند بلکه برای ابراز تأسف از شهادت اباعبدالله استغفار میکند.
کربلا صحنههایی ویژه از جنس اخلاق و جهاد
وی ادامه داد: هنگامی که در روز عاشورا امام حسین (ع) در حالی که هیچ اصحابی برای حضرت باقی نمانده بود وارد میدان کارزار شد. شخصی به نام تمیم ابن قُحطبه از فرماندهان لشکر شام به میدان آمد و مقابل حضرت ایستاد. نخست شروع به نصیحت کردن امام حسین (ع) کرد که شما حریف این همه لشکر نمیشوید و برگردید و حضرت فرمودند: اینها من را محاصره کردهاند و راه برگشتی نمانده است، جز بیعت کردن با یزید! اینجا حضرت فرمودند: اگر بیعت شود، فاتحه اسلام خوانده است و در این هنگام، ابن قُحطبه گفت: حال که با یزید بیعت نمیکنید پس با هم میجنگیم.
این کارشناس مذهبی افزود: وقتی وارد جنگ شدند، تمیم در اولین ضربه امام از اسب به زمین افتاد. هر که باشد در این گونه مواقع دشمن را به درک واصل میکند. اما حضرت فرمودند: بلند شو و سوار بر اسبت شو. حضرت به او مهلت دادند و او سوار بر مرکب شد و دوباره با امام جنگید. در این نبرد تمیم از ناحیه دو پا مجروح شد و به زمین افتاد. حضرت بالای سرش آمدند و فرمودند: میخواهی قبیلهات را صدا بزنم تا بیایند زیر بغلهایت را بگیرند و ببرند؟ تمیم گفت: آقا بزرگواری کنید و مرا نکُشید و امام فریاد زد: بیایید فرمانده شام و امیرتان را ببرید!
فاطمی تبار در پایان خاطرنشان کرد: نکته پایانی این است که اخلاق و زهد بدون جهاد، شجاعت و جهاد بدون اخلاق، نمیتواند انسان را به یک چهره ماندگار و جاویدان تاریخ تبدیل کند به همین دلیل، راست قامتان تاریخ سعی کرده اند در تمام ابعاد کامل باشند.
منبع: باشگاه خبرنگاران
انتهای پیام/
نظر شما