به گزارش قدس آنلاین، او که مبارزات خود را از دهه ۴۰ آغاز کرد، سالها به دلیل مخالفت با نظام شاهنشاهی وفعالیت های انقلابیاش در زندانهای رژیم پهلوی زیر شکنجه بود. جواد منصوری پیش از انقلاب عضو حزب گروه ملل اسلامی معروف به گروه ۵۵ نفره بود.
او به دنبال فعالیتهای سیاسی نخستین بار در سال ۱۳۴۴ دستگیر و به ۶ سال زندان محکوم شد اما در سال ۱۳۴۸ آزاد شد. وی به مبارزات خود در گروه حزب الله ادامه داد و باردیگر در سال ۱۳۵۱ دستگیر و تا انقلاب در زندان بود. او پس از انقلاب، یکی از بنیانگذاران سپاه پاسداران پس از پیروزی انقلاب شد و مسئولیتهای سیاسی و دیپلماتیک مهم و سطح بالایی را تا سطح معاون وزیر امور خارجه عهده دار بود.
متن پیش رو حاصل گفتوگوی ما و روایت خاطرات و مشاهدات و شنیدههای او از روزهایی است که از پشت میله های زندان پیگیر حوادث انقلاب بود.
تا آنجا که شنیدهایم تجمع و حضور مردم در این راهپیمایی ها حتی روز عید فطر در تهران و در صبح جمعه که ۱۷شهریور ماه بود کاملاً مسالمت آمیز و آرام برگزار میشد. پس چرا رژیم دست به آن خشونت وحشیانه و کشتار زد؟
رژیم پهلوی و دستگاههای امنیتی از استمرار حرکتهای مردمی و گسترش آن به شهرهای مختلف و بزرگ کشور نگران شده بود. در اعتراضات شهرهای دیگر البته تعدادی از مردم کشته شده بودند. برآورد و گزارش ساواک و شهربانی به جلسه اضطراری شورایعالی امنیت ملی به ریاست شریف امامی و سپس هیئت دولت موجب میشود تا ایده حکومت نظامی مطرح و رأی اکثریت را پیدا کند و ازهاری هم از این ایده حمایت و شاه را مجاب میکند.
در واقع رژیم نگران بود اعتراضها در حال گسترش است و شعارها هم روز به روز تندتر میشود، در نتیجه مشابه آنچه در واقعه ۱۵ خرداد رخ داد، ممکن است دوباره تکرار شود و به این نتیجه میرسند باید با ایجاد رعب و وحشت و جو امنیتی سنگین و سرکوب مردم را بترسانند تا از صحنه خارج شوند. یعنی با استدلال سال ۴۲ و مدیریت امثال اویسیها رژیم وارد مرحله برخورد نظامی و برخورد خونین شد.
مسئولان وقت نیمه شب تصمیم میگیرند روز جمعه حکومت نظامی اعلام کنند؛ در نتیجه ساعت ۶ یا ۷ صبح رادیو اعلام میکند حکومت نظامی اعمال شده و تجمع بیش از سه نفر ممنوع است و نیروهای گارد شاهنشاهی ارتش در خیابانها به ویژه میدان ژاله مستقر شده بودند.
این در حالی بود که جمعیت زیادی از صبح زود راهی میدان ژاله شده بودند و به دلیل اعلام دیرهنگام و مطلع نشدن مردم موج جمعیت همچنان در حال حرکت به سمت محل تجمع اعلام شده بود و البته با مطلع شدن از حکومت نظامی هم اعتنایی به آن نکردند و تظاهرات از خیابانهای اطراف به سمت میدان ژاله همراه با شعارهای انقلابی آغاز شد و تا قبل از ساعت ۸صبح جمعیت در میدان ژاله متراکم شده بودند.
اینجا رژیم باید تصمیم میگرفت، یا اینکه عقبنشینی کند که تظاهرات گستردهتر میشد و جمعیت به سمت دربار حرکت میکرد و یا اینکه باید کار را نهایی میکرد. رژیم تصمیم دوم را گرفت و بر آن شد تا با این تظاهرات برخورد قهری و شدید بکند تا به خیال خودش این حرکت را خفه کرده و پایان دهد.
درنتیجه فرمان آتش در حوالی ساعت ۱۰ صبح به فرمانده گارد شاهنشاهی که در میدان ژاله مستقر بود داده شد و نیروهای گارد به روی مردم آتش گشودند و ظرف چند دقیقه تعداد زیادی از تظاهرات کنندگان به خاک و خون کشیده شده و به شهادت رسیدند و البته پس از آن هم تعداد زیادی از تظاهرات کنندگان دستگیر شدند.
باید این را یادآور شوم که این برخورد و سرکوب شدید و آتشباری روی مردم آن زمان خیلی دور از انتظار بود و انقلابیون و تظاهرات کنندگان هم انتظار نداشتند این اتفاق بیفتد چون در روزهای قبل از آن، چه در ماه رمضان و چه عید فطر تا جمعهسیاه تظاهرات و تجمعات اعتراضی ادامه داشت و هیچ گاه برخورد با آن اینگونه قهری نبود.
در اسناد هست قبل از ماه رمضان آن سال امام خمینی(ره) در پیامی راهبردهای مبارزه مردم را تبیین و از وعاظ و روحانیون میخواهند در مورد انقلاب و وضعیت کشور در مراسم عزاداری و مساجد روشنگری کنند. این پیام چه نقشی داشت؟
در سوم شهریور۵۷ دولت در ایران عوض شد و شاه دولت آموزگار را با عنوان اینکه یک دولت تکنوکرات است و قادر به برخورد جدی و خشن و سرکوب اعتراضات نیست، عزل میکند و شریف امامی را که دست پرورده جریان فراماسونری بود و سابقه طولانی در مناصب دولتی تا رده نخست وزیری داشت را روی کار آورد.
شریف امامی ابتدا برای اینکه مسیر حرکت را عوض کند یک سخنرانی تهدیدآمیز ایراد کرد و گفت کشتی را کشتیبان دیگر آمده و من مرد گذشته نیستم و میخواهم تغییرات ایجاد کنم و یک لیست از کارهایی که تصور میکرد برای مردم راضی کننده وضد انگیزشی خواهد بود ارائه داد. از جمله اینکه وعده داد قمارخانهها و مشروب فروشیها را تعطیل خواهد کرد و گفت حزب رستاخیز دیگر مسئولیتی نخواهد داشت و تاریخ را از شاهنشاهی به هجری شمسی بر میگرداند و ...که به خیال خودش بخشی از مطالبات انقلابیون بود و میتوانست آنها را آرام کند.
البته نباید انکار کرد که برخی افراد و جریانها هم تحت تأثیر قرار گرفتند و بر خلاف جریان روحانیت و انقلابیون مذهبی، به این تصور رسیدند که میشود با رژیم کنار آمد و به وعده هایش اعتماد کرد.
حتی آقای بازرگان هم بعدها در آبانماه به پاریس رفت و با امام دیدار کرد و تلاشش این بود که امام را قانع کند میتوان با دولت شریف امامی و رژیم با توجه به قولهایی که برای عمل به قانون داده، کنار آمد و به دنبال اصلاحات بود و برداشتش این بود که مردم خسته شدهاند اما امام (ره) قاطعانه حرف و نظر او را رد کردند.
در داخل هم برخی از جریانهای سیاسی غیرمذهبی اطلاعیه و بیانیههایی صادر کردند که به اعتراضها پایان داده شود و شریف امامی هم اعلام کرد احزاب و روزنامه ها آزاد هستند و تلاش میکند تا عملیات روانی را بدست بگیرد. ولی این جریانها آنقدر قدرت و نفوذ و گستردگی نداشتند که بخواهند بر مردم تأثیر بگذارند و مردم هم فریب نخوردند و امام خمینی(ره) فرمودند رژیم تنها رنگ عوض کرده و اینها بازی حکومت است، اعلام کردند این ها مسئله اصلی ما نیست و اصل و اساس رژیم باید تغییر کند و تا زمانی که حکومت پهلوی در قدرت است، نهضت انقلاب ادامه دارد.
به هر تقدیر در روز ۱۷ شهریور رژیم با چراغ سبز دولت آمریکا تصمیم گرفت یک سرکوب شدید و گسترده انجام دهد و بر این باور بود که به این ترتیب اوضاع را تحت کنترل در خواهد آورد و از مردم زهر چشم میگیرد. اما حوادث جمعه سیاه و ریخته شدن خون انقلابیون تأثیر معکوس داشت و موجب شعله کشیدن انقلاب شد و در پی آن اکثر شهرهای کشور به جرگه انقلاب پیوستند و حتی مردم روستاها با هر وسیله ممکن به شهرها میآمدند تا در تظاهرات شرکت کنند و کنترل بهکل از دست نیروهای رژیم خارج شد.
یک جریان سوم هم در نتیجه این وقایع شکل گرفته بود. عصر روز ۱۷ شهریور کسانی که با من در زندان بودند از تودهایها، کمونیستهای غیرتودهای از مجاهدین خلق و ... میگفتند یک شورش کور رخ داد و با سرکوب رژیم تمام شد و استدلال میکردند روش آنها درست است و باید به سمت مبارزه مسلحانه شهری و روستایی برویم و در واقع میخواستند بگویند روش مبارزه مذهبیون نتیجه نداشت و امام خمینی(ره) به دلیل اینکه اعتقادی به مبارزه مسلحانه ندارد، نمیتواند در انقلاب نقش رهبری داشته باشد.
در واقع سه جریان فکری در نتیجه تحولات مرداد و شهریور آبان ماه بهوجود آمده بود که یک گروه بر مبارزه مسلحانه باور داشتند، یک گروه به همکاری با دولت برای ایجاد تغییر و جریان سوم که مذهبیون و روحانیت بودند که به حضور مردم در صحنه تا براندازی شاه باور و تأکید داشتند.
آثار وقایع ۱۷ شهریور که امام(ره) از آن با نام جمعهسیاه نام بردند، در میام مردم و در رژیم چه بود؟
معتقدم در ۱۷ شهریور مردم و انقلابیون که همراه امام(ره) بودند به پیروزی انقلاب باور پیدا کردند و مصممتر شدند. یعنی اگر تا ۱۷ شهریور ۵۷ برداشتها از تظاهرات نوعی اعتراض به سیاستهای دولت و فشار برای برخی اصلاحات و تغییر دولتها بود، بعد از جمعه سیاه جریان خط امام به چیزی جز انقلاب، سرنگونی رژیم و قطع سلطنت و قطع دست آمریکا در ایران فکر نمیکردند.
نظر شما