تحولات لبنان و فلسطین

امروز، نهم ماه صفر، بنا به یک نقل تاریخی، سالروز شهادت جناب عمار بن یاسر، صحابی عالیقدر رسول ‌خدا(ص) و یار صدیق و وفادار امیرمؤمنان(ع) است.

نماد بصیرت و فتنه‌شناسی در صدر اسلام

سراسر زندگی شگفت‌انگیز عمار، به پاسداری از حق و عدالت گذشت. او از روزی که اسلام را شناخت، هرگز از احکام نورانی و دستورهای الهی آن جدا نشد و در شناختن حق و متمایز کردن آن از باطل، شک به خود راه نداد. راز این قدرت ایمان را باید در مفهومی به نام بصیرت جست‌وجو کنیم؛ بصیرت و شناختی که سبب می‌شد عمار در فهم مبانی دینی دچار اشتباه نشود. دیگر اینکه فرزند یاسر، نه از اشراف بود که آلوده ثروت باشد و نه خاندان عریض و طویلی داشت که با افتخارات جاهلی آن‌ها فخرفروشی کند؛ به دیگر سخن، او آزاد از هر قید و بندی، حق را می‌گفت و با هوش سرشارش، مسیری را می‌پیمود که رسول ‌خدا(ص) برای او و دیگر مسلمانان ترسیم کرده بود.

عمار در عصر پیامبر(ص)

این یار صدیق تقریباً در تمام مراحل زندگی‌اش، میزبان سختی‌ها و رنج‌هایی بود که تحمل آن‌ها اصلاً ساده نیست؛ در دوران پیش از اسلام، خانواده او در مکه می‌زیستند. ریشه نژادی و قومیتی آن‌ها به یمن بازمی‌گشت و از این رو، در مکه صاحب پشتیبان و متحد قوی نبودند و از آنجا که از ثروت و مکنت هم، به هیچ وجه بهره‌ای نداشتند، جزو طبقه فقیران و مستضعفان این شهر قرار می‌گرفتند و همواره باید ظلم و رفتارهای غیرانسانی اشراف قریش را تحمل می‌کردند. عمار در زمان اسلام آوردن، حدود ۴۲ سال داشت. او از سابقون در اسلام بود و در خانه «ارقم»، پای کوه صفا، به این دین مبین مشرف شد و از همان زمان، تحت آموزش و تربیت پیامبر خدا(ص) قرار گرفت. عمار به دلیل اخلاصی که داشت، نقش‌آفرین بسیاری از رویدادهای سرنوشت‌ساز صدر اسلام بود. در جریان سخت گرفتن مشرکان بر مسلمانان، او و والدینش سخت‌ترین شکنجه‌ها را تحمل کردند؛ عمار، شاهد شهادت مظلومانه مادر و سپس پدر بود. او سه سال فشار و سختی محاصره اقتصادی در شعب ابوطالب را تحمل کرد و در جریان مهاجرت مسلمانان به حبشه، به عنوان پیک پیامبر(ص) حضور داشت و وضعیت مسلمانان را در حبشه به آن حضرت گزارش کرد. این کارنامه درخشان در مبارزه از یک سو و از سوی دیگر، همراهی عمار با رسول ‌خدا(ص) موجب افزایش بصیرت و آگاهی وی شد. سخن خاتم‌الانبیا(ص) در جریان هجرت به مدینه و ماجرای ساخت نخستین مسجد اسلام، شاهدی بر این مدعاست؛ عمار به دلیل اخلاصش، بیش از دیگران کار می‌کرد؛ برخی از این تلاش صادقانه سوءاستفاده می‌کردند و بیشتر از توان او، خشت‌های آماده شده را پشتش می‌گذاشتند تا حمل کند. در آن حال چشم پیامبر خدا(ص) به او افتاد. او گفت: یا رسول‌الله! مرا کُشتند. پیامبر(ص) به مِهر در صورت عمار نگریست و فرمود: نه! این‌ها قاتل تو نیستند، قاتلان تو گروهی طغیانگر و ستمگر هستند که وقتی آن‌ها را به سوی حق می‌خوانی، بر تو شمشیر می‌کشند. این سخن، به حدیثی مشهور در میان مسلمانان تبدیل شد؛ آن‌ گونه که پس از رحلت رسول‌ خدا(ص)، برخی از اصحاب برای تفکیک حق از باطل، در انتظار نظر و اقدام جناب عمار می‌نشستند.

موفقیت در آزمون سخت

روزهای پس از رحلت پیامبر(ص)، روزهای آزمونی سخت برای همه مسلمانان بود و البته، آنان که در این امتحان بزرگ قبول شدند، بسیار نبودند اما عمار در میان آن‌ها بود. او از کسانی محسوب می‌شد که در دفاع از حق امیرمؤمنان(ع) و پاسداری از حریم اهل ‌بیت(ع) از هیچ کوششی دریغ نکرد و افزون بر طعنه‌های تُندزبانی، آسیب‌های جسمانی متعددی را در این راه متحمل شد. جناب عمار در دوران خلیفه دوم، مدتی را با اجازه امیرمؤمنان(ع) به عنوان فرماندار کوفه خدمت کرد. تعدادی از مورخان معتقدند شکل‌گیری هسته‌های اولیه شیعیان در کوفه و ظهور شخصیت‌هایی مانند مالک اشتر، حاصل تلاش‌های تربیتی عمار بوده ‌است. او هنگامی که ابوذر، یار صدیق پیامبر(ص) را تبعید و بدرقه او را ممنوع کردند، در کنار امیرمؤمنان(ع) و حسنین(ع) در مراسم بدرقه وی شرکت کرد. عمار در آغاز خلافت امام علی(ع)، به مرز ۹۰ سالگی رسیده ‌بود اما دست از مبارزه در مسیر حق و حقیقت برنمی‌داشت.

او امیرمؤمنان(ع) را نماد اسلامی می‌دانست که رسول ‌خدا(ص) آن را به بشریت عرضه کرد و از همین رو، پشت سر امام(ع) حرکت می‌کرد و در هیچ کاری از آن حضرت سبقت نمی‌گرفت یا عقب نمی‌ماند. سخنان عمار با اصحاب جمل و سپس بیانات او در صفین مقابل شامیان، نشان از حکمتی است که در ذهن و اندیشه وی نهادینه شده ‌بود.

او با وجود ۹۳ سال سن، به صفین آمد، در کنار امیرمؤمنان(ع) ایستاد تا شاید برخی از افراد بی‌استعداد که نمی‌توانستند شعاع نور وجود مقدس آن حضرت را دریابند و ببینند، با حضور عمار و حدیث مشهور پیامبر خدا(ص) درباره او، به خود آیند. نقل است که سپاهیان معاویه بر پیکر او زخم وارد کردند، برخی از لشکریان امام(ع) اطراف وی را گرفتند و در آن میان، یک نفر کاسه شیری را برای او آورد؛ عمار لبخندی زد و گفت: از رسول ‌خدا(ص) شنیدم که فرمود آخرین چیزی که در این دنیا می‌خورم، کاسه‌ای شیر است. آن‌ گاه شیر را نوشید و به شهادت رسید. امیرمؤمنان(ع) بر پیکر مطهرش نماز گزارد و در صفین به خاک سپرد. به این ترتیب، زندگی نماد بصیرت و فتنه‌شناسی در صدر اسلام به پایان رسید. روایت است که امیرمؤمنان، امام علی(ع) پس از شهادت عمار فرمود: «رحم الله عماراً یوم ولد و یوم قتل و یوم یبعث حیاً»؛ خدا عمار را رحمت کند، روزی که به دنیا آمد، روزی که کشته شد و روزی که دوباره مبعوث می‌شود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.