رهبر انقلاب که پیوندی دیرین با شعر و ادبیات ایران و جهان دارند و همواره بهروزترین کتابهای شعر و داستان کشور را مطالعه میکنند، انصارینژاد را شاعری معرفی کرده بودند که «بسیار خوب شعر میگوید و در آینده قابلیت بهتر شدن را دارد». انصارینژاد متولد بوشهر است و کتابهای متعددی در قالبهای مختلف شعری از خود منتشر کرده است. به بهانه برگزاری پنجاه و سومین شب شاعر که به محمدحسین انصارینژاد اختصاص داشت و همچنین انتشار چهار جلد کتاب تازه از این شاعر، با او گفتوگویی درباره شعر و نگاهش به ادبیات داشتیم که میخوانید.
نگاه شما به عناصر طبیعت در شعرتان چگونه است؟
یکی از چیزهایی که من را سریع به فکر فرو میبرد و به من تأملات طولانی میبخشد لحظاتی است که در طبیعت قرار میگیرم. در تخیلات من هر موجود و گل و درختی دارد حرف میزند. وقتی به روستای خودمان میروم به خصوص اینکه از تهاجم انسان دور مانده و اصالت کوهها، قلهها و درختان خودش را حفظ کرده است، اگر هوا مناسب باشد، یکی دو سه ساعت از دوستان مرخصی میگیرم و دوست دارم من را رها کنند و یک گوشه بنشینم و فکر کنم. فکر میکنم بیشترین شعرهایم را هم در طبیعت و کنار دریا نوشتهام. دریا هم که از مظاهر اصلی طبیعت است. من یک مجموعه شعر به پیشنهاد یکی از دوستان دارم که مختص شعر دریایی است به نام ابرهای ساحلی. آقای گرمارودی و اسفندقه هم یک مقدمه گرمابخش برای آن نوشتند. یکی دیگر از کتابهایم «سواحل بیتاب» نام دارد به این دلیل که دریا و سواحل دریایی و این لحظات در شعر من بسیار جریان دارد. با اینکه من سه سال است که در شیراز هستم و از دریا دورم، ولی دلم با دریاست. زمانی که در یزد بودم هم با اینکه یزد کویر دارد، باز دریا در شعر من زنده است.
شما در حوزه اندیشه و شعر از چه کسانی تأثیر گرفتهاید؟ مثلاً بسیاری از هنرمندان انقلاب از دکتر شریعتی تأثیر پذیرفتند.
من در حوزه اندیشه کمتر از همه، از مرحوم شریعتی خواندم و این هم یک غفلت طولانی بود. البته کتاب «ابوذر» شریعتی آن قدر بر من تأثیر گذاشت که من همان موقع غزلی نوشتم با مطلع «ای کوچههای تمدن! کو رد پای ابوذر / در کاخ سبز شمایان گم شد صدای ابوذر». به غیر از آن کتاب «فاطمه فاطمه است»، «کویر» و «هبوط» را هم خواندهام ولی خب این طور که با اندیشهها و نوشتههای شعلهور شریعتی انس داشته باشم نبوده است. سه چهار سال پیش هم دیدم که مجموعه آثار شریعتی با ویرایش استاد محمدکاظم کاظمی منتشر شد و من آن آثار را گرفتم ولی آن طور که دوست داشتم با آثار دکتر شریعتی زیست نداشتهام. من بیشتر با آثار شهید مطهری انس داشتم و بعضی از آثار ایشان را دو سه بار هم خواندهام. در میان نویسندگان هم مرهون استاد محمدرضا سنگری و کتاب «آینهداران آفتاب» ایشان هستم که شرح حال تکتک شهدای کربلاست و کار بسیار متفاوت و متمایزی است؛ همچنین باید بگویم که من رمان زیاد میخوانم.
از نادر ابراهیمی هم چیزی خواندهاید؟
از نادر ابراهیمی کتاب «بر جادههای آبی سرخ» را خواندهام که درباره میرمهنا قهرمان مردم جنوب است. آن قدر آن کتاب بر من اثر گذاشت که یک قصیده برای میرمهنا نوشتم. میرمهنا را تقریباً عوام بوشهر هم میشناسند ولی به شکلی که نادر در این رمان او را به طور تاریخی و ادبی به ما شناساند، سابقه نداشت. کتاب «عاشقانههای آرام»، رمان «سه دیدار» درباره امام و «آتش بدون دود» را هم از نادر خواندهام. خوب است به شما بگویم یکی از علتهایی که تخیل در شعر من کمرنگ نیست، همین انس و الفتم با رمان است. مثلاً کارهای رضا امیرخانی را خواندهام، کارهای آقای سرشار به خصوص رمان «آنک آن یتیم نظرکرده» را خواندهام، رمان آقای حسنبیگی درباره پیامبر(ص) را خواندهام و به صورت کلی بسیاری از آثار انتشارات شهرستان ادب را هم زود به زود میخوانم، مثل کتاب «پس از بیست سال» یا رمان ادامهدار «ایرانشهر». خلاصه از خواندن هر کتابی غفلت کنم، خواندن رمان در اوقات من جاری و ساری است.
در شعر چطور؟
در میان گذشتگان با فردوسی، حافظ، سعدی و در سبک هندی اول بیدل و بعد با صائب مأنوسم. دیوان عرفی و حزین و واقف لاهوری را هم میخوانم و دوستشان دارم. واقف لاهوری بیشتر در افغانستان مشهور است و جالب اینکه دیوان او هنوز در ایران تصحیح و منتشر نشده است. تنها کاری که انجام شده تقریباً ۳۰ سال پیش بوده که آقای موسوی از هزار غزل ایشان حدود ۸۰ غزل انتخاب کرده است. در میان شاعران معاصر هم ابتدا با اخوان و بعد با سهراب سپهری و شفیعی کدکنی بیشتر دمخورم. در میان شاعران انقلاب هم بیشتر از همه با آقای قزوه همدلم. هر هفته یکی از خوانندگان شعر من آقای قزوه است و من هم شعر ایشان را میشنوم و گاهی هم جسارتی میکنم. آقای ذکریا اخلاقی هم که شعر و شخصیتش روی من تأثیر فراوان گذاشته است و همین حالا هم گاهگاهی شعر من را میبیند و نظر میدهد و از هیچ تشویقی مضایقه نکرده است. در کنار اینها منزوی، قیصر، سیدحسن حسینی و سیمین بهبهانی را هم زیاد میخوانم. از بین شاعران جوانتر هم شعر آقای مؤدب، سیار، عرفانپور و آلکثیر را هم زیاد میخوانم. آقای محمدکاظم کاظمی هم جزو پنج انتخاب برتر من از شعر معاصر است که هم از شعر و هم از نقد و نظر ایشان همیشه بهره بردهام.
در شب شاعر که چندی پیش برای شما برگزار شد، آقای حداد عادل نقل قولی از رهبر انقلاب آورد که ایشان به شعر شما محبت داشتند. از این ماجرا چیزی برای گفتن دارید؟
یکی از سعادتهای من در شعر و زندگی این بوده است که ایشان چند بار به صورت ویژه من را مورد محبت و تفقد قرار دادهاند. یک بار در دیدار شاعران که خودم کتابم را تقدیم ایشان کردم، ایشان فرمودند من هر شعری از شما خواندهام، خوبترین بوده و خدا نفس شما را گرم نگه دارد. بار بعدی من کسالت داشتم و توفیق دیدار نداشتم، کتابی به واسطه آقای عبداللهی فرستادم که رهبری از حال من جویا میشوند و وقتی میشنوند که من بیمار هستم فرموده بودند من آقای انصارینژاد را میشناسم و کارهای ایشان خیلی خوب است. باری دیگر یک هفته پیش از شهادت حاجقاسم بود که کسالتی داشتم، یک روز جمعه بود که آقای حداد زنگ زد و گفت من یک نشست دوساعته با رهبری داشتم و نام و یاد شما به میان آمد. رونمایی از این پیام محبتآمیز اخیر هم دقیقاً داخل جلسه بود. آقای حداد به خاطر اینکه من را خوشحال کند به خود من این پیام را نگفته بود. ظاهراً وقتی رهبری چهار جلد کتابی که به تازگی از من منتشر شد را دیده و خواندهاند، آن جمله تشویقآمیز و کریمانه را فرموده بودند که آقای حداد لطف کردند و با کسب اجازه از دفتر رهبری و ایشان، آن را در مراسم شب شاعر بیان کردند.
نظر شما