به گزارش قدس آنلاین، توسعه فرهنگی یکی از شاخصههای توسعه در هر کشور است. اگر نگاهی به آمار کتابخانههای بزرگ در دنیا که براساس میزان منابع موجود دستهبندی شدهاند، بیندازیم، متوجه میشویم که عمده این کتابخانهها در کشورهای توسعه یافته قرار دارند که در این میان سهم ایالت متحده آمریکا بیش از دیگر کشورها است و کشورهای آلمان، انگلستان، اسپانیا، روسیه و ... در ردههای بعدی قرار دارند.
در کنار این، در برخی از کشورهای توسعهیافته همواره طرحهای متعددی به صورت خودجوش و با حضور مردم عادی راهاندازی میشود که همه آنها یک هدف دارند: توسعه فرهنگ کتابخوانی. اجرای طرحهای خودجوش به ویژه در حوزه فرهنگ در ایران خیلی مرسوم نیست، عموم طرحها از جانب مسئولان اجرایی میشود و شاید به همین دلیل هم هست که بسیاری از این طرحها یا تأثیرگذاری قابل قبولی ندارند یا تأثیر آنها لحظهای و محدود به دورهای خاص است. طی سالهای اخیر دغدغهمندان فرهنگی تلاش کردهاند تا با استفاده از ابزارهای جدید، اقداماتی در این زمینه انجام دهند؛ هرچند برخی از این دست از فعالیتها همچون بارقههایی در فضای فرهنگی کشور بوده و بعد از مدتی به دلایل مختلف از جمله بیتوجهی مسئولان و نبود حمایتهای مادی و حتی معنوی، خاموشی گرفتهاند.
کتابخانه «بهار» در روستای رمین چابهار از جمله این کتابخانهها است که با همت عبدالحکیم بهار راهاندازی شده است؛ کتابخانهای که ابتدا در یکی از اتاقهای منزل آقای بهار شکل گرفت و حالا ۸۰ شبکه کتابخوانی برای کودکان و نوجوانان دارد و ۸۰۰ عضو ثابت. کتابخانه بهار به دست آقای بهار که خود از صیادان چابهار بود و حالا به عنوان بهورز در روستا فعالیت میکند، راهاندازی شد اما فعالیتهای کتابخانه به همینجا خلاصه نشد. آقای بهار در کنار توسعه کتابخوانی در روستای رمین، به فکر ایجاد شبکههای کتابخوانی در دیگر روستاهای چابهار افتاد؛ موضوعی که خود آن را سلولهای کوچک کتابخوانی توصیف میکند. بهار در گفتوگویی با تسنیم میگوید برخی از بچههای این مناطق برای دسترسی به یک جلد کتاب درسی مجبور بودند کیلومترها راه را طی کنند. این شرایط برای کودکانی که از مرکز استان فاصله داشتند، سختتر بود؛ به طوری که برخی از کودکان مناطق صفر مرزی؛ آنجا که خاک ایران به اتمام میرسد و همسایه پاکستان میشود، درکی از کتاب غیر درسی نداشتند و تصور آنها از کتاب به منابعی مانند تعلیمات اجتماعی و ریاضی مدارس خلاصه و ختم میشد.
به مناسبت آغاز هفته کتاب با بهار بهعنوان یکی از فعالان حوزه کتابخوانی به گفتوگو پرداخته ایم که مشروح آن را میتوانید در ادامه بخوانید:
* آقای بهار، کتابخانه «بهار» در روستای رمین پس از چند سال راهاندازی حالا گستردهتر شده و توانسته به اقشار مختلف خدمات ارائه کند؛ کتابخانهای که از یک اتاق شکل گرفت. کمی درباره چگونگی شکلگیری این کتابخانه بگویید.
راهاندازی کتابخانه بهار در روستای رمین در سال ۸۴ از یک اتاق در منزل شخصیام شروع شد. بعد از آن، یک کانکس تهیه کردیم. از سال ۹۳ تا امسال در این کانکس فعالیت کردیم. اما امسال موفق شدیم ساختمان کتابخانه را کنار این کانکس راهاندازی کنیم؛ البته هنوز به سرانجام نرسیده و قرار است پس از تکمیل، کتابخانه به ساختمانی که برای این امر تهیه شده، منتقل شود.
کتابخانهای که از یک خانه شکل گرفت
کار با دغدغه شخصی خود من آغاز شد. دوست داشتیم که بچهها به کتاب دسترسی داشته باشند. یکی از نیازهای بچهها کتاب است، با توجه به اینکه کتابفروشی در شهرهای کوچک بهخصوص مناطق کمبرخوردار کمتر فعالیت میکند، این شد که مکانی را راهاندازی کردیم تا بچهها به یکسری از منابع دسترسی پیدا کنند. اعتبار و شرایط راهاندازی کتابخانه بزرگ را نداشتیم، اما در آن زمان میتوانستیم شرایطی را فراهم کنیم که بچهها به نوعی به این کتابها دسترسی پیدا کنند و این، کمکی شود به بچهها که به سمت و سوی خواندن کشانده شود.
* بچهها معمولاً به بازی و سرگرمی بیشتر از کتاب بها و توجه نشان میدهند. این موضوع فکر میکنم برای مناطق کمبرخوردار که کودکان کمتر با فضای کتابخوانی آشنا هستند، پررنگتر است. چطور توانستید در این مدت بچهها را به این سمت هدایت کنید؟ کمی درباره سختی کارتان در حوزه فرهنگسازی برای توسعه کتابخوانی و جلب مشارکت کودکان به این امر بگویید.
دقیقاً همینطور است. هر کاری را که آغاز کنیم هم برای ما و هم برای بچهها دشواریها و سختیهای خاص خود را دارد. آدم در اوایل امر احساس میکند که کار ممکن است به سرانجام نرسد و شدنی نیست. این دلسردیها برای کسی رخ میدهد که انتظار دارد اتفاقات خوبی رخ دهد، اما استقبالها به اندازه سطح توقعاتش نیست. بالاخره با این نگاه که اگر امروز نشد، فردا، اگر فردا نشد، هفته بعد و ... بالاخره به نتیجه رسیدیم.
با توجه به اینکه جامعه ما جامعه کتابخوانی نیست، رسیدن به نقطهای که بچهها از کتاب استقبال کنند، قطعاً زمانبر است. ما دربِ کتابخانه را باز میکردیم و منتظر مینشستیم تا بچهها برای کتابخوانی بیایند. استقبال در روزهای اول که کتابخانه تازه راه افتاده بود، خوب بود اما هرچه زمان میگذشت، بچهها کمکم نسبت به مراجعه به کتابخانه و تهیه اثر، دلسرد و کمرغبت میشدند. گاهی نیز چون کتابخانه در منزل ما بود، برخی برای مراجعه به آن معذب بودند. این عوامل سبب شده بود که به آنچه که پیگیرش بودیم، نرسیم. در مجموع شرایط سخت را تحمل کردیم و فکر میکردیم که بچهها کمکم بازمیگردند.
راه سخت آقای بهار برای کتابخوانی
در اوایل فقط برنامه کتابخوانی را داشتیم. بعد از مدتی دیدیم که تنها کار کتابخوانی برای بچهها ایجاد انگیزه نمیکند و باید برنامههای جانبی دیگری را نیز در نظر بگیریم تا زمان کتابخوانی برای بچهها، شیرینتر شود. این شد که یکسری برنامه جانبی مانند برگزاری جشن کتاب، بزرگداشت نویسندگان، دعوت از نویسندگان از تهران که بچهها آنها را تنها به نام میشناختند و کتابی از آنها خوانده بودند و ... نیز در نظر گرفتیم. مجموع این برنامهها برای جذب بچهها خیلی مؤثر بود و کمکم بر تعداد بچههایی که مراجعه میکردند، افزوده شد. از سوی دیگر، وجود و ماندگاری ۵۰ عضو اولیه کتابخانه کمک کرد که بچههای دیگر روستا نیز کمکم به این جمع اضافه شوند.
کتابخانه بهار در سالهای گذشته با دعوت از نویسندگان کودک و نوجوان تلاش کرد تا کودکان بیشتری را با کتاب آشتی دهد
* توسعه کتابخوانی در میان کودکان و نوجوانان بر اعضای دیگر خانوادهها مانند پدران و مادران نیز تأثیر مثبتی گذاشت؟
بله، در دورانی من خودم در لنج صیادی کار میکردم و میدانستم که افرادی که این شغل را دارند، چطور وقت خود را میگذرانند. وقتی بچههای این افراد شروع به کتابخوانی کردند، کتاب از طریق بچهها به دست پدر و مادرشان میرسید و این کمک میکرد که یکسری از منابع را آنها در اختیار بگیرند. کمکم از پدر و مادر بچهها این پیام را دریافت میکردیم که ما هم دوست داریم کتاب بخوانیم، اما چطور و چگونه؟ این شد که ما سبد سیار کتابخوانی برای لنجها طراحی کردیم که از طریق شیلات به دست لنجهای صیادی میرسید و خانوادهها به این شکل کتابخوان شدند.
راهاندازی شبکه کتابخوانی در میان صیادان
بسیاری از خانوادهها که پیشتر به کتاب اهمیت نمیدادند، حالا به این سمت و سو کشیده شدند و این موضوع برای من بسیار لذتبخش است.
* در حال حاضر کتابخانه بهار چند عضو دارد؟ آیا فعالیتها در این مدت گستردهتر شده است؟
ما قریب به ۸۰ باشگاه کتابخوانی در حوزه کودک و نوجوان داریم که هر باشگاه بین ۱۲ تا ۱۵ نفر عضو دارد. حدود ۸۰۰ عضو کتابخانه کودک و نوجوان داریم. از این تعداد باشگاه نیز حدود ۶۰ باشگاه فعال هستند و کار را به خوبی دنبال میکنند. برخی از اعضای ما نیز خانوادهها مانند مادران، قشر صیادان و ... هستند. اما بیشترین حوزهای را که ما پوشش میدهیم، حوزه کودک و نوجوان است.
* برای کتابخانه بهار در این مدت اتفاقات خوبی رخ داد و در جشنوارههای مختلف مانند مروجین کتابخوانی تجلیل شد. پس از این اتفاقات مثبت که برای کتابخانه رخ داد و رسانهها نیز به آن واکنش نشان دادند، چه اتفاقی برای کتابخانه رقم خورد؟ آیا از حمایتهای دولتی نیز بهرهمند بودید؟
تأمین منابع بیشتر با کمک دوستان ناشر و نویسنده انجام میشود. اما اتفاقاتی که افتاد و شما نیز به آن اشاره کردید، سبب شد تا نام رمین بر سر زبانها بیفتد، خیلی از ادارات و ارگانهای دولتی تمایل پیدا کردند که ارتباط نزدیکتری با بچههای کتابخانه داشته باشند و از این ظرفیت در کارهای فرهنگی استفاده کنند. از جمله این مراکز، سازمان منطقه آزاد است که بخش کودک و نوجوان را پشتیبانی کرد و اتوبوس سیاری را به منظور راهاندازی کتابخانه سیار در اختیار ما قرار داد تا روستاهای کمتربرخوردار را پوشش دهیم. اینها کارهایی بود که منطقه آزاد از آن حمایت کرد.
۲۷ کتابخانه روستایی راهاندازی میشود
یکی از مشکلات ما در کتابخانه بهار نداشتن فضای مناسب برای انجام امور مختلف بود. فضای کتابخانه برای ۸۰ کودک و نوجوان که میخواهد کتاب بخواند و آزادانه کتاب خود را انتخاب کند، کافی نبود. ما نزدیک به هفت هزار عنوان کتاب کودک و نوجوان داریم که با کتابهای بزرگسال، به حدود ۱۲ هزار جلد میرسد. این تعداد منابع نیازمند فضای بزرگتری بود تا مراجعهکنندگان بهتر بتوانند کتاب خود را انتخاب کنند. به همین جهت، با رایزنی با سازمان منطقه آزاد و یک بخش خصوصی، طرح ۲۷ کتابخانه روستایی به تصویب رسید. بخشی از کار را این مراکز برعهده گرفتند و بخشی را نیز ما تأمین کردیم. قرار است این کتابخانهها در روستاهای مختلف شهر چابهار راهاندازی شود و در واقع، شبکه کتابخوانی این منطقه را شکل و آن را توسعه میدهد. در کنار این مراکز، مردم نیز به صورت خودجوش در بخش سختافزاری و نرمافزاری همکاری کردهاند.
* در استانهایی مانند سیستان و بلوچستان هرچه از مرکز فاصله بگیریم، دسترسی به امکانات فرهنگی از جمله کتابخانه سختتر و سختتر میشود. این موضوع برای بعضی از بچهها به این صورت بوده است که برای به امانت گرفتن هر کتابی مجبور هستند تا کیلومترها از خانه خود دور شوند. کمی از شرایط پیش از راهاندازی کتابخانه بهار بگویید.
ما همواره سختی پیدا کردن کتاب در استان سیستان و بلوچستان را داشتهایم. این موضوع در دیگر استانها مانند کردستان، جنوب کرمان، کهگیلویه و بویراحمد و... نیز دیده میشود. در کنار کمبود فضای کتابخانهای، کتابفروشیهای آنچنانی نیز در بسیاری از مناطق دیده نمیشود. به همین جهت در جریان کار فرهنگی که آغاز کردیم، تلاش کردیم از حمایت از کتابفروشیهای سطح شهر نیز غافل نباشیم و آنها را نیز حمایت کنیم. کمک کنیم تا به نوعی آنها نیز سراپا بمانند.
تلاش کردیم تا آنجا امکان دارد از طریق شبکه کتاب که منطقه سیستان و بلوچستان، جنوب هرمزگان، منطقه صفر مرزی که به مرز پاکستان ختم میشود و ... کتابخانههایی را در این مناطق راهاندازی و منابع این کتابخانهها را از طریق ناشران و دوستانی که در تهران هستند، تأمین کنیم تا بچههای این مناطق نیز از کتاب بهرهمند شوند.
پیمودن کیلومترها راه برای تهیه یک جلد کتاب/ بچهها نمیدانستند کتاب غیر درسی چیست
اگر بخواهم گریزی بزنم به سالهای دورتر- سالهایی که هنوز این حرکت فرهنگی شکل نگرفته بود- باید بگویم که برای شکلگیری این کار غریب و دستتنها بودم. اما وقتی کار را پیش میبردم، بچهها پیگیر بودند که ببینند کار به کجا میرسد. بعضی از بزرگسالان نیز علاقهمند شدند. به همین طریق نخستین کتابخانههای کوچک که در واقع سلولهای کوچک روستاها بود، کشف کردیم و شکل دادیم. برخی از منابع از روستای ما به روستاهایی مانند دشتیاری میرفت و از آنجا به مناطق دیگر. این شبکه به این شکل رسم شد و ادامه حیات داد؛ به طوری که تا سال ۹۹، صدها کتابخانه در چابهار راه افتاده است و الآن به جد میتوانم بگویم که روستایی نداریم که در آن کتابخانهای راهاندازی نشده باشد.
خیلی از دوستان آمدند از این کار الگو گرفتند و کار را ادامه دادند. امیدوارم این برنامه همچنان تداوم داشته باشد و ما شاهد افزایش روز به روز کتابخوانان در جامعه باشیم و ببینیم که منابع کتابخانهای غنیتر میشود. کتابخانههای مختلفی را در چابهار دیدهام؛ از کتابخانههای عمومی تا کتابخانه کانون پرورش فکری و ... برای کتابخانه بهار خوشحالم که غنیترین منابع را دارد و این میسر نمیشد مگر با همراهی دوستان. در این مدت سعی کردیم منابع کتابخانهها، منابع نویی باشد و بتواند در زندگی به آنها کمک و نیاز روز آنها را برطرف کند.
اما درباره موضوعی که به آن اشاره کردید، باید بگویم که در مناطق صفر مرزی مانند بریس، گواتر که خاک ایران تمام میشود، سه یا چهار کتابخانه روستایی داریم. اما در دورهای که کتابخانه نبود، پیدا کردن کتابخانه برای بچهها سخت بود. خیلی از بچههای روستایی فکر میکردند که کتابخانه یعنی همان چند کتابی که مدرسه به آنها میدهند. شاید کتاب غیر درسی اصلاً ندیده بودند. خیلی از بچهها در یکی از روستاهای چابهار میگفتند که اصلاً تاکنون کتاب ندیدهاند. فکر میکردند کتاب یعنی تعلیمات اجتماعی، علوم و ...؛ بچهها اصلاً کتاب غیر درسی ندیده بودند. اما با راهاندازی این کتابخانهها نگاه آنها تغییر کرد و به نظرم بچهها بخشی از گمشده زندگی خود را پیدا کردند.
به نظرم در این بخش آموزش و پرورش کمکاری کرده است. اگر مدرسه در همان قفسههای کتابخانه ۱۰۰ یا ۲۰۰ جلد کتاب میگذاشت، نگاه بچهها تغییر میکرد. چون کتاب غیر درسی برای بچهها جذابیت خاص خود را دارد و برای رشد تحصیل بچهها کمک بسیار خوبی است؛ موضوعی که ما آن را در میان بچههای روستای رمین دیدهایم. این نشان میدهد که کتاب هرجا که باشد، تأثیر مثبت خود را خواهد گذاشت.
روستای رمین یک روستای بزرگ با ۱۲ هزار جمعیت است. روستا گسترده است و بچههایی داریم که کیلومترها راه را پیاده میآیند تا کتاب را به امانت بگیرند. در جریان این رفتو آمد به کتابخانه نیز فرهنگسازی صورت گرفته است. اینکه بچهها کتاب را به امانت بگیرند، آن را به خوبی نگهداری کنند، کتاب خود را به جای اینکه پاره کنند به کتابخانه اهدا کنند و ... از جمله موضوعاتی است که در این جریان فرهنگسازی شده است.
منبع: تسنیم
انتهای پیام/
نظر شما