فیلم سینمایی «روز بلوا» به کارگردانی بهروز شعیبی و تهیهکنندگی محمدرضا تختکشیان محصول سازمان هنری رسانهای اوج در سال ۹۸ است، این فیلم در بخش سودای سیمرغ سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر حضور داشت و به درخواست کارگردان و تهیه کنندهاش، به تازگی در قالب مینی سریال سه قسمتی به صورت اختصاصی از نماوا پخش میشود.
بد نیست پیش از آنکه آخرین ساخته شعیبی را از نظر بگذارنیم، به روزهایی بازگردیم که «روز بلوا» هنوز به عنوان نسخه سینمایی شناخته میشد و شاید آن زمان سازندگانش گمان نمیکردند نه تنها فیلمشان روی پرده نقرهای نخواهد رفت که حتی قرار است تبدیل به سریال هم بشود.
وقتی کرونا همه معادلات را بر هم میزند
پرونده سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر در فاصله چند روز با وقوع یک اتفاق مهم در سراسر دنیا بسته شد. درست در روزهایی که گمانه زنیها درباره ترکیب چینش اکران نوروز در دست بررسی بود شیوع کرونا در سراسر دنیا و از جمله ایران همه معادلات را بهم ریخت و از آن زمان یعنی نزدیک به دو سال پیش بسیاری از فیلمهای جشنواره و غیر جشنواره در انتظار نوبت اکران ماندند. شاهد مثال هم اینجاست که از گردونه جشنواره سی و هشتم تابحال بیش از هشت فیلم آن دوره در کنار قریب به اتفاق فیلمهای دوره سی و نهم خارج نشدند و رنگ پرده را به خود ندیدهاند.
از مجموع فیلمهای حاضر در دو دوره اخیر فجر، صرف نظر از آثاری که هنوز اکران نشدهاند سه فیلم اما سرنوشت متفاوت تری داشتند. «روز بلوا»، «یدو» و «تک تیرانداز» که هر سه به ترتیب در جشنوارههای سی و هشتم و سی ونهم به نمایش درآمدند. «تک تیرانداز» و «یدو» نخستین نمایش خود را نوروز امسال و از تلویزیون کلید زدند و حالا «روزبلوا» پس از دو سال و در حالی که سینمای ایران در طی این مدت کج دار و مریز فیلمهایی را روانه پرده کرده اما عطای اکران را به لقایش بخشیده و در قالب یک سریال سه قسمتی از شبکه نمایش خانگی سردرآورده است. گرچه به نظر نمیآید پاسخ به این سوال چندان سخت باشد که علت این تصمیم چه بوده است؛ ناامیدی از یک اکران موفق و داشتن گیشهای نه چندان مطلوب برای فیلمی که تا همین جای کار هم دو سال تحت پیامدهای کرونا و تعطیلی گاه و بیگاه سینما از اکران جا مانده و یا تبدیل آن به یک نسخه سریالی در روزهایی که بازار شبکه نمایش خانگی و سریالهایش رونق خوبی دارد و امید به اینکه شاید در این میان فرصتی هم برای مینی سریال «روز بلوا» محقق شود.
اما بازگردیم به فیلم «روز بلوا»؛ بهروز شعیبی با فیلم «دهلیز» نسبت به دیگر آثارش بیشتر شناخته می شود، اثری که در کارنامه او جایگاه بهتری نسبت به دیگر ساختههایش دارد. «روز بلوا» آخرین فیلم او پس از تجربه «دارکوب» در سینمای اجتماعی و «سیانور» در یک فضای سیاسی است و می توان آن را تلفیقی از همین دو ژانر و اثری در قالب یک درام اجتماعی ـ سیاسی قلمداد کرد.
شعیبی ایده اولیه این فیلم را از مشکلات اقتصادی که طی چند سال اخیر در کشور به وجود آمده، گرفته است. گرچه او در ابتدا قصد نداشته یک روحانی را در کانون فیلمش قرار دهد اما بر این باور بوده که روحانیت قشر تاثیرگذار جامعه است و به همین دلیل در این فیلم درامی را بر همین اساس شکل داده است.
حاج آقا عماد بدیعی کیست؟
«روز بلوا» داستان زندگی «عماد بدیعی» با بازی بابک حمیدیان روحانی جوان و استاد دانشگاهی است که با حضور در برنامههای تلویزیونی به چهرهای محبوب و شناخته شده در میان مردم تبدیل شده است. شعیبی در این فیلم روحانی را به مخاطب نشان میدهد که پاک دست و جسور بوده و در کارهای خیر هم دستی بر آتش دارد و در حالی که روز به روز بر میزان محبوبیت خود میافزاید اما در بی خبری وارد فعالیتهای مالی غیرقانونی خانواده همسرش نیز شده است.
تصویری که شعیبی در این فیلم از یک روحانی به نمایش گذاشته خلاف تصاویری است که مخاطب تابحال از این قشر دیده است. عماد زندگی خانوادگی عیانی دارد، با بزرگان وصلت کرده، سوار ماشین لوکس میشود و آخرین مدل روز گوشی موبایل را از همسرش هدیه میگیرد اما همچنان در تلاش است به کارهای خیر و خداپسندانه اش ادامه دهد. تا اینکه ناگهان او را درست در گردابی از تخلفات و فعالیتهای اقتصادی غیرقانونی میبینیم که سرنخش به پدر همسر بانفوذ و برادر زنش میرسد. عماد با اتهامهای جدی از سوی مراجع امنیتی مواجه میشود که او را در تنگنا و موقعیت پیچیدهای قرار میدهد، تا آنجا که در این مسیر به حقایقی درباره اعضای خانوادهاش دست پیدا می کند و متوجه میشود که از اعتمادش سوءاستفاده شده است. او در میانه راه برای خلاصی از موقعیتی که در آن گیر افتاده دست به دامن هکر همه کارهای میشود که مشکلاتش را از میان بردارد.
وقتی قرار است عدالت محور داستان باشد
«عدالت» کلیدواژه داستان «روز بلوا»ست. شعیبی معتقد است باید بلوای درونی در همه ما شکل بگیرد تا عدالت را به خودمان بازگردانیم. ممکن است کدهای مختلفی در فیلم وجود داشته باشد که مخاطب را یاد بسیاری از آدمهایی که میشناسیم بیندازد، اما در نهایت قرار است این فیلم درباره اخلاق باشد و هر فرد با عقاید خودش بر پایه اخلاق و انسانیت به دیگران کمک کند.
فیلم دست روی موضوع حساسی گذاشته که مبتلابه آن در جامعه به وفور یافت میشود اما زبانش در روایتگری آن الکن و کم تاثیر است. کاراکترها گنگ و مبهماند و مخاطب شناخت درستی از آنها پیدا نمیکند. علیرغم اینکه بابک حمیدیان به خوبی آنچه را که شعیبی از او خواسته به اجرا درآورده اما شخصیت محوری «عماد» به تیپهای کلیشهای رایج تنه میزند و حدسِ تصمیمات و عملکردش چندان سخت و دور از ذهن نیست. رفتارهایش دوگانه است و اگرچه در بسیاری مواقع نشان میدهد که خیرخواه و عدالتجوست اما گاهی سادگی و بیخبری از نزدیکانش و اعمالشان غیرواقعی به نظرمیآید. از سویی دیگر پدرزنش را به درستی نمیشناسیم فقط میدانیم با بالادستیها مرتبط است و هرکاری از دستش برمیآید، از برادر عماد هم چیزی بیشتری از همان یک سکانسی که در فیلم حضور دارد نمیبینیم با اینکه اسمش و کارهایی که کرده در طول فیلم بر سر زبانهاست.
چرا قلاب داستان به مخاطب گیر نمیکند؟
به نظر میآید حوادث مرتبط با فساد اقتصادی به خوبی در در تار و پود داستان تنیده نشده و جای خود را پیدا نکرده و تنها لفاظی و دیالوگ گوییهای ممتد است که میخواهد داستان را جلو ببرد، چنانچه از مامور امنیتی فیلم گرفته تا هکر همهکاره و هالیوودی هم خوب از آب درنیامده و باورپذیر نیستند. با این که «روز بلوا» موضوعی جسورانه و ملتهب را نشانه گرفته اما همه چیز در این فیلم در سطح باقی مانده و قلابش هیچ کجای داستان مخاطب را گیر نمیاندازد.
اگرچه نسخه به نمایش درآمده در جشنواره هم برای اکران عمومی نیازمند اصلاحات تدوین و حذف پلانهای غیرضروری بود اما شاید استفاده از راشهای باقی مانده و پر و بال دادن به همان نسخه جشنواره و تبدیلش به یک مینی سریال سه قسمتی در زمان تقریبی ۱۵۰ دقیقه فرصتی را برای فیلمساز فراهم کند تا با طیب خاطر شخصیتها را برای مخاطب واکاوی کند. حالا باید دید این نسخه از «روز بلوا» چقدر در جذب مخاطب موفق خواهد بود.
نظر شما