به گزارش قدس آنلاین، با او که دو دهه است با قلم و حضورش یار و همراه این جشنواره و نیز یکی از پژوهندگان و استادان عرصه نمایشها و آیینهای ایرانی محسوب میشود، در مورد سابقه و فراز و فرودهای این حوزه و نیز بررسی جایگاه جشنواره در حفظ و جریانسازی هنرهای نمایشی سنتی ایرانی گفتوگو کردهایم.
او بهرغم تمامی تنگناها و مشکلات در این راه، به آینده نمایشهای سنتی ایران زمین سخت امیدوار است و میگوید همه باید در این راه بکوشیم. درادامه این گفتگو را بخوانید :
سابقه ورود تئاتر مدرن و به نوعی همپوشانیاش با آیینها و نمایشهای سنتی ایران به چه زمانی برمیگردد؟ و واکنش جامعه و توده مردم با این تقابل چه بوده است؟
محبوبیت نمایشهای آیینی و سنتی در قالب تعزیه و نقالی تا قبل از دوره مشروطه به اوج خودش رسیده بود؛ در همان زمان تئاتر غربی تازهوارد ایران شده بود و مردم را با افکار غربی آشنا میکرد؛ بنابراین مخاطبان نمایشهای سنتی در بین مردم به دو دسته تقسیم شدند. برخی در مقابل این نوع از نمایشها قرار گرفتند و برخی دیگر همچنان طرفدار آن بودند. گروهی که به تمدن غربی علاقه بیشتری داشتند، مثل بسیاری از جلوههای جامعه سنتی، در مقابل نمایشهای سنتی نیز موضع میگرفتند و این موضعگیری را آشکار میکردند. در آن زمان شرایط جامعه در حال تغییر بود و به سمتوسوی یک تفکر مدرن میرفت و بهتزدگی در میان مردم موج میزد. این بهتزدگی باعث شد تا عدهای نمادهای جامعه سنتی را انکار کنند.
بعد از به قدرت رسیدن دوران رضاخان که دولتش نماینده این گرایش به مدرنیسم بود با برخی از مضامین و اشکال نمایشهای سنتی مقابلههای آشکار صورت پذیرفت. البته برخی معتقدند که این یک برداشت سطحی از مدرنیسم بوده است، اما این تفکر بهصورت عمیق در ارکان نهادهای حکومتی رخنه کرده بود.
آیا همه هنرمندان و صاحبنظران جامعه آن روز ایران با این روند موافق بودند؟
آنهایی که عمیقتر میاندیشیدند منافاتی میان حضور نمایشهای سنتی و موازین جدید نمیدیدند اما تعدادشان در میان جامعه روشنفکری چندان زیاد نبود. بههرحال؛ همان نگاه ظاهربینانه به تفکر غربی مسلط شده بود و نمایشهای سنتی مانند تعزیه و نقالی عقب رانده شده بودند و البته این تفکرات روی مراسم عروسی و آیینهای شادمانی هم بیتأثیر نبود. قهوهخانهها هم از این داستان مستثنا نبودند و از رونق عادی افتادند و نقالان و روایتگران مستقر در آنها نیز عرصه خود را از دست دادند و این همه موجب شد که به مدت سی سال نقش نمایشهای سنتی در جامعه کمرنگتر شود. تنها دلیلی که میتوان برای زنده ماندن این نمایشها بیان کرد، بهرغم تنگناهایش، این بود که هنوز مردم به آنها علاقه داشتند و آن را جزو هویت ملی خود میدانستند.
پس چرا در دورهای شاهد از رونق افتادن تئاتر ایرانی در گونههای مختلف آن هستیم؟
مگر سرمایه مردم به چه اندازهای بود که بتوانند از این مهم، حفاظت و مراقبتی کامل کنند؟ معمولاً مردم از نمایشهایی حمایت میکنند که مانند تعزیه رابطهای مستقیم با اعتقادهایشان داشته باشند که در آن زمان، فشار شهربانی و ژاندارمری این اجراها را نیز بهشدت محدود کرده بود. همین امر باعث شد تا تنها گروه کوچکی از هنرمندان در این حوزه باقی بمانند. برخی از این افراد، مثلاً در حوزۀ نمایشهای تقلید و تختحوضی، به تماشاخانهها رفتند و مجبور شدند تا بعضی از خصوصیات اجرا خود را، مانند مکان نمایشهایشان، کنار بگذارند. تماشاخانهها تنها دارای یک صحنه یکسویه بود و این یعنی نابود شدن بازی شیوهمند و استیلیزهای که آنها در صحنههای میدانی داشتند. بازی اصیل، تصنعی و تقطیع شده تعزیه بر پایه صحنه چهارسویه است و تماشاچی از چهار سوی صحنه قادر است نمایش را ببیند و بازیگر هم موظف است طوری بازی را بر روی صحنه بیاورد تا همه مردم نمایش را ببینند و این ویژگی خود بهتنهایی میتواند عامل شکلگیری یک سبک ویژۀ نمایشی باشد.
علاوه بر آن؛ فضای اجرا، به شکل و شیوه اجرا مرتبط است. بههرحال این سبک از نمایش از دست رفته بود و دیگر نمیشد کاری برای آن کرد. در این میان شیفتگی به غرب هم کموبیش به نمایشهای سنتی ضربه میزد. آقای نصیریان در خاطراتش میآورد؛ «من وقتی نمایش سیاه را برای اجرا پیشنهاد دادم، برخی از بزرگان گفتند: شما مثل یک ویولونیستی میمانید که رِنگ گلپریجون را میزنید.» این حرف بدین معنا بود که ایشان دارای مهارت بالایی در اجرا هستند اما برای یک کار حقیر این مهارت را به کار میبندند. این نوع از حرفها نمایندۀ تفکری بود که در میان خواص جامعه ما جریان داشت. بااینحال بعد از دهه چهل مقداری اوضاع عوض شد.
این اتفاق چگونه روی داده است؟
ما با تجربههای جهانی آشنا میشدیم و رشد در زمینه هنر امکانپذیر شده بود. در دهه پنجاه به واسطه جشنواره ها خارجیهای هنردوست زیادی وارد ایران شدند و این فرصتی بود تا نمایشهای باقیمانده سنتی ایران در سطح جهانی دیده شود. این امر باعث شد تا فضای هنری در ایران کمی عوض شود؛ اما تا برای حفظ سنتها به خودشان جنبیدند وارد سال پنجاهوشش شدیم و ایران عملاً وارد مقطع تاریخی جدیدی شده بود که تلاشهای خوب قبل، دیگر کارساز نبود. البته این قابلانکار نیست که اگر امروز هم ما چیزی از این نمایشها داریم بر اساس همان تلاشهایی است که قبلاً اتفاق افتاده است و ما توانستهایم در دهههای بعد آن را جلو ببریم.
در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی چراغ نخست برای اجرای نمایشهای سنتی چگونه روشن شد؟
در اواخر دهه شصت بعد از گذراندن التهابات اولیه انقلاب و جنگ، با اجرای تعزیه در امکان مختلف روبهرو میشویم. این اجراها سعی بر این داشتند تا توجه بیشتری را به سمت خود جلب کنند.
جشنواره در زنده نگهداشتن نمایشهای آیینی و سنتی چه تأثیر و نقشی را ایفا کرده؟
کانون نمایشهای آیینی و سنتی ذیل انجمن نمایش حدوداً در سال شصتوهفت تأسیس شد و جشنواره در همان سالها فعالیت خودش را آغاز کرد و از این دوره به بعد است که میتوان نقش کانون و حضور جشنواره آیینی و سنتی را در رشد این نمایشها ببینیم. شکلگیری انجمن نمایش در دوره مدیریت آقای دکتر علی منتظری رخ داد.
بعد از این دوره، به بازیگران نمایشهای سنتی مانند تعزیهخوانها، نقالها و تقلیدچیان باقیمانده از نسل گذشته اهمیت بیشتری داده شد و فضا برای عرضه آنها مهیا شد. همچنین؛ گردآوری نسخ دوباره آغازشده بود و سعی بر این بود تا برخی از اجراهایی را که متن پیش نوشته در آن وجود نداشت ضبط شود. علاوه بر آن، مقالاتی در فصلنامه تئاتر و ویژهنامههای جشنواره سنتی چاپ شد و یکسری از گروهها به جشنوارههای مختلف دعوت شدند. خوشبختانه امکان تنفس برای این گروهها در آن زمان، هرچند کم، مهیا شد و امروز آموزش هنرمندان جوان برای زنده نگهداشتن این هنر سنتی بهواسطه تلاش در بیست دوره نمایشهای آیینی و سنتی است.
چه مسیری را برای جریانسازی در بحث پژوهش پیرامون نمایشهای آیینی و سنتی پیمودهایم؟
ما دوست داریم بنیاد نمایشهای ایرانی ماندگار باشد تا هنرمندان بااستعداد جوان بتوانند در آن رشد کنند و این هنر را زنده نگهدارند. خوشبختانه تجارب و نسخ زیادی را برای آیندگان به ثبت رساندهایم که قطعاً بهتنهایی میسر نبود. افراد دیگری در میراث فرهنگی، پژوهشگران و هنرمندان علاقهمند در این راه کنار ما بودند. علاوه بر این؛ از اواخر دهه شصت جنبش پرداختن پایاننامههای دانشجویی به نمایشنامههای آیینی و سنتی آغاز شده بود. حال این نمایشها بهمرور کیفیت بهتری پیدا کردند و از منظرهای مختلف به آنها نگاه میشد. امروز رسالههای دکترا در این زمینهها خود میتواند گویای نتیجۀ این تلاشها باشد و تا حدودی چراغ امید را در دلها روشن کند. البته باید بگوییم که حوزه تعزیهخوانی، تختحوضی و نقالی بهعنوان میراث نمایش ایران همچنان بهمنزله میراثی در خطر هستند و حفظ آنها برای تاریخ نمایش کشورمان از اهمیت زیادی برخوردارند.
جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی هرچند با بودجه کم، توانسته این هنر را تا به امروز زنده نگه دارد. در حال حاضر میتوانیم نتیجه کار جشنواره را بهوضوح ببینیم. ما بهعنوان اعضای جشنواره در حوزههای دیگر حقوقبگیر بودیم اما به دلیل علاقهای که به این نوع از نمایشها داشتیم دوباره کنار هم جمع میشدیم و جشنواره را هر سال برگزار میکردیم.
درست دو سال پیش بود که من مقالهای در مورد «تأثیر کانون و جشنواره در احیای نمایشهای آیینی و سنتی» را نوشتم. در حال نوشتن در ذهنم افرادی را که در این سالها در جشنواره شرکت کرده بودند، مرور میکردم. جوانهای که در ابتدای کار جشنواره به ما ملحق شدند و الآن خودشان در این حوزه پیشکسوت به شمار میآیند. بهعنوانمثال؛ آقای علی فتحعلی در دوره جوانی وارد این جشنواره شد و در کنار پیشکسوتانی مانند سعدی افشار کار کرده است اما الآن جزو پیشکسوتان ما در عرصه تقلید هستند؛ یا افرادی مانند زندهیاد مجید فروغی که در کار خودش بینظیر بود و بازی استیلیزه ویژۀ تقلید را در بازیهایش بهخوبی ارائه مینمود اما متأسفانه ما او را بهواسطه بیماریاش زود از دست دادیم.
به نظر میرسد تعزیه جایگاه ویژهای در میان نمایشهای سنتی ایرانی داشته و این موقعیت را تا اکنون هم حفظ کرده است.
در کشور ما به تعزیه، از منظر دینی نگاه میشود به همین خاطر تعزیه در سالهای اخیر نیز اهمیت بیشتری نسبت به نمایشهای دیگر سنتی پیدا کرده است. گرایش به سمت تکیهسازی از دهه هفتاد مجدداً در شهرستانها شکل گرفت و ما شاهد آمدن جوانان برای اجرا تعزیه بودیم بهطوریکه برخی از خانوادهها به فرزندانشان برای وارد شدن به این عرصه کمک میکردند، اما این اشتیاق فقط به محرم و مراسمهای عزاداری منتهی میشد و مجالس غریب بیشتر در جشنوارهها اتفاق میافتاد. البته در سالهای اخیر بعضی از این مجالس غریب که به سوگ مربوط میشود گاه در لابهلای تعزیههای دیگر هم خوانده میشوند. اینها کافی نیست و باید تمامی میراث فراموششده در این عرصه بازسازی شوند.
به عنوان یکی از باسابقهترین کسانی که در عرصه نمایشها و آیینهای سنتی و برپایی جشنواره فعالیت کرده، دوست میداشتید چه چشمانداز دیگری در این مسیر فراهم بود؟
یکی از آرزوهای ما در جشنواره آیینی و سنتی این است که نمایشها تنها به ایام محرم محدود نشود و اجرای دائمی نمایشهای آیینی و سنتی را در شهرهای مختلف داشته باشیم. بدینصورت که در طول سال، نمایشهای مختلف مانند شبیهخوانیها، مراسم آیینی و تقلید و نقالی را در مرکز هنرهای ایرانی برپا کنیم. این کار موجب میشود تا حتی صنعت توریسم هم در این زمینه جانی تازه بگیرد. البته نقد پسااستعماری گاهی به برخی از این برگزاریهای توریستی مراسم آیینی ایراد میگیرد اما اگر در مجموع از منظر بازآورد اقتصادی و تبلیغ فرهنگی به آن نگاه مثبتی داشته باشیم، میتوانیم مانند کشورهای هند و اندونزی که از نمایشهای سنتی برای جذب توریست استفاده میکنند ما هم در این حوزه بهرهمند شویم.
کشور ما دارای فرهنگهای متعددی است و در هر شهر از ایران مانند (یزد، بوشهر، کاشان، بهبهان و گلپایگان) میتوان به دنبال نوع خاصی از این نمایشها بگردیم. بهطور مثال؛ در هرماه میتوان در یکی از شهرهای ایران عزیزمان نمایشها را برگزار کنیم و با تبلیغ مناسب توریستها را به سمت ایران بکشانیم. با این کار میتوانیم در هر یک از شهرها، ضمن اینکه مردم این مراسم را به جهت اعتقادی برپا میکنند؛ کاری هنری هم برای جذب مخاطب داشته باشیم. این اقدامات نباید تنها به مراسم عزاداری ختم شود و مراسمی مانند آئینهای نوروزی میتوانند در این زمینه بهترین فرصتها باشند. اگر مراسم نوروزی در شهرهای زیبای ایران برگزار شود، میتواند نظر توریستها را به خود جلب کند. قطعاً توریستها با خود سرمایه میآورند و سبب میشوند تا این نمایشها رشد بیشتری کنند. چنانکه بهعنوانمثال؛ جشن رنگ که یکی از فستیوالهای آیینی در هندوستان است سالانه افراد زیادی را از کشورهای مختلف به سمت خود میکشاند.
ما باید مردم دنیا را با فرهنگ و نمایشهای سنتی خود آشنا کنیم. زمانی این جشنوارهها به موفقیت میرسند که سایر ارگانها برای حمایت در کنار آن قرار بگیرند و فضای اجرای دائمی را در برخی از استانها برقرار کنیم. ما میتوانیم از شهرهای که به سبب تجمع آیینها و مراسم بهعنوانمثال شهرهای مانند تهران، شیراز، اصفهان، کرج، کاشان، قزوین از ابتدا مراکز مراسم آیینی ما بودهاند بهعنوان مرکز استفاده کنیم. متأسفانه در حال حاضر ایران در حال از دست دادن خرده سنتها و آیینهای خود است و بخشی از تجربه زیستی بشر در حال نابودی است. برای اینکه؛ با پیشرفت تکنولوژی فرهنگعامه خورده میشود.
مقصود از توجه به این نکات این است که؛ ما میدانیم که تنها جشنواره سنتی برای زنده نگهداشتن این فرهنگ کافی نیست و ما نیازمند این هستیم تا نیروی جوانتری به ما تزریق شود. آموزشگاهها، پژوهشکدهها و مکانهای نمایش میتوانند نیروهای جوان را به خود جذب کند.
و سخن آخر...
زمانی که من در سال شصتوهشت بهعنوان یک کارمند وارد بخش پژوهش کانون نمایشهای آیینی و سنتی شدم فقط بیستوپنج سالم بود اما الآن پنجاهوهفت سالم هست و عمر مفید کاریام رو به پایان است. قطعاً من در ده سال آینده دیگر فعالیتهای که در حال حاضر دارم را، نخواهم داشت. پس باید نسل جدید وارد این عرصه شوند تا بتوانند جای ما را بگیرند؛ اما لازمۀ آن، آموزش درست در آموزشگاههای مرتبط است. کشورهای آسیایی مانند؛ کره، هند، چین، ژاپن و اندونزی دارای مراکز آموزشهای نمایشهای سنتی هستند و جوانان را در این راه تربیت میکنند و به آنها مکانی دائمی برای اجرای کارهایشان داده میشود، پژوهشگران، اجراگران و بازیگرانی که در این مراکز و فستیوالها آموزش میبینند و بهعنوان سفیر به کشورهای دیگر میروند تا فرهنگشان را به دیگران نشان دهند.
چین با هوشمندی تمام توانسته در سالها سفیرهای فرهنگی خود را به کشورهای مختلف بفرستد. بهعنوانمثال؛ اپرای پکن سفیر جمهوری خلق چینی شد که کمونیست هم بود، اما با هوشمندی از آن استفاده کرد. مردم هم بهراحتی از این نمایشها بهرهمند میشوند. همانطور که میدانید کره و ژاپن جزء کشوهای پیشرفته آسیایی هستند اما بااینوجود سنتهایش را حفظ کرده است. نمایش نو، کیوگن، بونراکو و تئاتر کابوکی در ژاپن از اهمیت خاصی برخوردار هستند بهطوریکه در خلق نمایشهای امروز ژاپنی نیز به آنها توجه میشود. اعتقادات مطروحه در اکثر این نمایشها از تلفیق تفکرات مربوط به آیین شینتو و بودیسم برآمده است و بسیاری از ارزشهای مطروحه در آنها بر مبنای آیین بوشیدو که یک خوانش مبتنی بر فرهنگ عیارانه و جوانمردانه ساموراییها است، شکل گرفته است. این کشور ارزشهای کهن خودش را بهخوبی نگهداری میکند و این پدیدهها را بهعنوان فرهنگ سنتی و میراث فرهنگی به جهانیان معرفی میکند.
تعزیه و تقلید در ایران هم جز فرهنگ ما به شمار میآیند و بازگوکننده تجربه زیستی ما و ضمناً بخشی از تجربه بشری هستند. پس ما هم میتوانیم مانند کشورهای دیگر این فرهنگ را نهتنها برای خود بلکه برای جهانیان حفظ نموده و به ارمغان به پیشگاه نوع بشر عرضه کنیم.
منبع:ایران تئاتر
انتهای خبر/
نظر شما