برای تبیین دقیق مفهوم سادهزیستی در سیره حضرت زهرا(س)، سراغ دکتر سلیمه سایری، مدیر حوزه علمیه حضرت آمنه(س) قم رفتیم و با ایشان به گفتوگو نشستیم.
ابتدا از مفهوم و فلسفه سادهزیستی برایمان بگویید.
سادهزیستی به زبان ساده این است که انسان ضمن استفاده درست از نعمتهای الهی، قناعت کند، زیادهروی نداشته باشد و مصرفگرا نباشد. آنچه انسان براساس عقل و دین میفهمد، این است که زندگی دنیایی ناپایدار است؛ بنابراین سراغ قناعت میرود و اشرافیگری و تجملگرایی نمیکند و به اندازه نیاز و ضرورتش که زندگیاش تأمین شود از نعمت بهرهمند میشود ولی افراط و تفریط هم نمیکند. فلسفه سادهزیستی این است که انسان بر اساس معرفت و شناخت، سعی میکند همدرد با محرومان جامعه شود و زیست ساده و به دور از تجملات و اسراف داشته باشد.
وقتی از سیره پیغمبر اکرم(ص) و ائمه طاهرین(ع)، بهخصوص از سیره حضرت زهرا(س) حرف میزنیم، میبینیم بحث همدردی با محرومان و ایثار در زندگی و رفتار ایشان بسیار بارز است به شکلی که خداوند در سوره انسان از همین شیوه زندگی و سادهزیستی و ایثار حضرت زهرا(س) و خانوادهشان سخن میگوید. این سادهزیستی انسان را به مرحلهای میرساند که نظام طبقاتی از بین میرود و سجایای اخلاقی به مرحله عمل میرسد.
رابطه و نسبت میان سادهزیستی و زهد چیست؟
ابتدا باید زهد را درست تعریف کنیم؛ در «وسائلالشیعه» در باب جهاد با نفس، اباعبدالله میفرماید: به حضرت موسی وحی میشود بنده من به من نزدیک نمیشود مگر به سه چیز که نخستین خصلت زهد است. زهد بیرغبتی به دنیاست، به معنای این نیست از دنیا کاملاً دل بکند بلکه یعنی در جمعآوری اموال دنیا حرص نزند. «اذ ثاقلتم الی الارض» اشاره به آن دارد که شما به زمین چسبیدید، دلبستگیها و وابستگیها شما را اسیر خود کرده است. شهید مطهری میفرماید: «زهد حالتی روحی در انسان است که چون دلبستگیهای اخروی دارد، به ظواهر دنیوی بیاعتناست». اگر انسان، از دنیا بهرهمند میشود برای رسیدن به آن جایگاه است نه برای رسیدن به مقام دنیایی. بنابراین دل بستن به دنیا، تجملگرایی، اشرافیت و فخرفروشی اینها با هم منافات دارد. شهید مطهری هم چنین میفرماید: زاهد در زندگی عملی خویش سادگی را پیشه خود میسازد. خب انسان اگر در مرحله نظری به این شناخت و معرفت برسد در عمل هم میتواند سادهزیست شود. اصولاً بدون سادهزیستی و قناعت نمیتوان به زهد رسید.
پس تکلیف سادهزیستی مثلاً صوفیانه چه میشود؟
در این حالت، انسان به جای اینکه بر اساس آموزههای دینی بهرهمندی حداقلی را براساس نیاز و ضرورتها داشته باشد؛ در واقع تفریط میکند. یعنی نعمتهای الهی را بر خود حرام میکند. خدا میگوید دنیا را برای شما خلق کردهام برای رسیدن به کمال، برای رسیدن به حقیقت مطلق؛ پس نباید نعمتها و امکانات دنیایی را بر خود حرام و ممنوع کرد.
صوفیگری، زیادهروی در زندگی زاهدانه است. رهبانیت در مسیحیت هم در واقع نوعی ترک دنیاست. این افراد درک درستی از تعالیم دینی ندارند. یادمان باشد کسی که ظاهر خود را ژولیده میکند و آداب و بهداشت و نظافت ظاهری را رعایت نمیکند دارد برخلاف رفتار اهل بیت(ع) عمل میکند. ائمه طاهرین(ع) در عین سادهزیستی ظاهرشان را آراسته نگه میداشتند و بوی خوش داشتند. با این اوصاف صوفیها بهرهای از حقیقت زهد نبردهاند. پیامبر اکرم(ص) میفرماید: خداوند متعال دوست دارد وقتی بندهای به دیدار برادرش میرود با ظاهر آراسته روبهروشود؛ در حدیثی دیگر میفرماید: بهرهمندی از مواهب دنیوی و نعمت جزو دین است.
درباره نمونه سادهزیستی و سبک زندگی حضرت زهرا(س) برایمان بگویید.
ما در زیارتنامه حضرت زهرا(س) میخوانیم «یا خلیفه الورع و الزهد» ای همپیمان با پارسایی و زهد! تمام حقیقت وجودی حضرت زهرا(س) در این قسمت زیارتنامه متجلی شده است. علم و عمل آنچنان در وجود مبارک حضرت زهرا(س) به کمال رسیده که نشانه انسان کامل است. وجود مبارک امام زمان(عج) میفرماید: «و فی ابنةِ رسول الله لیَ اسوةٌ حسنةٌ»؛ دختر رسول خدا برای من اسوه حسنه است.
جهیزیه حضرت را ببینید که نشانه بارز پرهیز از مصرفگرایی و تجملگرایی است. امروزه بسیاری از مشکلات ما از تجملگرایی است. اگر زندگیهایی را میبینیم که متلاشی شده است بیشتر بهخاطر وابستگیهای شدید دنیایی و یا به خاطر خودبینی و چشم و همچشمیها و ریاکاریهاست که منجر به تجملگرایی هم میشود.
به بیانات عاشقانهای که حضرت زهرا(س) خطاب به همسرش میفرماید: «روحی لک الفداء» و یا خطاب به فرزندانش میفرماید «قره عینی... ثمره فوادی...» توجه کنید، ایشان این عشق را هرگز با تجملات عوض نمیکنند. حضرت زهرا ندار و فقیر نبودند، بلکه با بخشش به دیگران، سادهزیستی را انتخاب کردند. لباس عروسیشان را شب عروسی میبخشند، جهیزیهشان بسیار ساده است، تمام ولیمهشان را بین فقرا و محرومان تقسیم میکنند، اینها همه بیانگر الگو بودنشان است.
سلمان فارسی وقتی چادر کهنه حضرت زهرا(س) را میبیند که با لیف خرما ۱۲ جایش وصله شده، میگوید: دختر قیصر روم در طاق کسری در سندس و حریر است و دختر محمد(ص)، روپوشی بر تن دارد که ۱۲ جایش وصله است. این زندگی فقیرانه نیست. رهبانیت نیست بلکه نشاندهنده آن است که وقتی مؤمن در جایگاه رهبری قرار گرفت و حالت الگو برای دیگران پیدا کرد، باید مراقب سبک و سطح زندگیاش باشد. به فرموده امام خمینی (ره)، اگر خانم حضرت زهرا(س) زن نبودند حتماً پیامبر خدا بودند. جایگاه رهبری و الگو بودن باید جایگاهی باشد که همدرد مردم باشد، در حد مردم زندگی کند و فاصله طبقاتی وجود نداشته باشد.
مقتضیات زمان چقدر در سادهزیستی اهمیت دارد؟
همه جا مقتضیات زمان، اثر دارد؛ نمیتوانیم بگوییم به همان شکلی زندگی کنیم که پیامبر(ص) و حضرت زهرا(س) زندگی کردند. البته این امر به این معنا نیست که یکسری ارزشهای اساسی را در زندگی رعایت نکنیم.
برخی مسائل، اصول و ارزشاند، یقیناً آن ارزشها ثبات دارند اما شیوه رفتار و مقتضای زمان متفاوت است، باید مقتضای زمان در نظر گرفته شود اما اساس سادهزیستی حفظ شود. امام علی(ع) میفرماید: یکی از ویژگیهای متقیان این است که «ومشیهم الاقتصاد»...افراط و تفریط نمیکنند... نه تارک دنیا هستند نه تجملگرایی دارند... مفهوم این گفته علی(ع) همان تعادل داشتن در زندگی است. یعنی همان چیزی که ما در نمازهایمان میگوییم؛ صراط مستقیم همان صراط متعادل است. نمیتوانیم امروز که جهان فناوری است بگوییم از برخی امکانات بهرهمند نشویم.
اساس سادهزیستی باید حفظ شود اما به مقتضای زمان رفتار کنیم. تجملگرا نباشیم. میتوان از امکانات دنیا استفاده کرد اما اسیر نشد. در دعای ندبه سادهزیستی شرطی برای پیامبران عنوان میشود «و شرطت علیهم الزهد هذه الدنیا الدنیه». امام صادق(ع) میفرماید: «المؤمن حسن المعونه خفیف المؤونه»... مؤمن پرکار و کمخرج است. اسراف و تبذیر ندارد، اما از همان امکانات کمی که دارد بهرههای فراوان میبرد.
پس نمیتوان ایراد وارد کرد که سادهزیستی، ترویج فقر است؟
هدف دین، فقرزدایی است نه ترویج فقر. پیامبر(ص) فرمود: وقتی از دری فقر میآید اسلام از در دیگر میرود. فقر نداشته باشیم اما سادهزیستی کنیم. یعنی درضمن تمکن، ساده زندگی کنیم.
پیامبر اکرم(ص) فرمودند: از فقر به خدا پناه میبرم و فقر از هر مرگی بدتر است. دقت کنیم که پیامبر(ص) ساده زیست بودند اما چون کارشان جنبه اجتماعی داشت، برای الگوگیری جامعه، زیست ساده داشتند.
آیا توصیه اسلام به سادهزیستی برای همه مردم است یا ویژه مسئولان است؟
ترغیب به سادهزیستی، برای همه مردم بهعنوان ارزش است اما برای مسئولان ضرورت است. اگر شما حاکم، معلم، رهبر و استاد جامعه شدید باتوجه به نقش رهبری و الگویی باید سادهزیستی و قناعت پیشه کنید و استفاده از حداقل امکانات در حد ضرورت و واجب باشد.
اگرمسئولان، افراط و تفریط کنند ممکن است جامعهای را مبتلا کند و نسلی را به گمراهی بکشاند. برای عامه مردم، سادهزیستی، ارزش اخلاقی - دینی است، اما برای مسئولان واجب است. چرا که حضرت امیر(ع) در نهجالبلاعه میفرماید: مردم به حاکمان خود شبیهترند تا به پدران خود، یعنی بیشتر از حکام خود الگو میگیرند. متأسفانه وقتی برخی از ما به موقعیتی اجتماعی میرسیم وابستگیهایمان بیشتر میشود. میل به جمع کردن موقعیت و ثروت و رزومهها بیشتر و دل کندن از اینها سخت میشود.
در نتیجه گاهی برای نگه داشتن جایگاه خود، حتی آسیب به جامعه میزنیم، مال یتیم و مسکین و اسیر میخوریم تا موقعیت خودمان را حفظ کنیم. نامه ۴۵ نهجالبلاغه، حضرت امیر(ع) میفرماید: آیا من رضایت دهم مرا امیرالمؤمنین بخوانند و در تلخی روزگار و سختیها الگو و شریک آنها نباشم؟
وقتی بین مردم و مسئولان فاصله ایجاد شد دیگر حقیقت دین معلوم نمیشود. «کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم». وقتی مردم بین علم و عمل تضاد میبینند، در واقع دینگریز و شیعهگریز میشوند چون حاکمان دینی که باید سیره ائمه(ع) را تبعیت کنند از مشی ایشان تبعیت نکردند. رسیدگی به مشکلات مردم جزو برنامههای همه پیشوایان دینی بوده است، حاکم فقط با سادهزیستی میتواند مشکلات مردم را درک کند و با آنها همدرد شود.
وقتی به هر بهانهای سادهزیستی را از سبک زندگی حذف کنیم، چه اتفاقی میافتد؟
وقتی انسان درک صحیحی از سبک زندگی درست نداشته باشد، یقیناً رذائل بر فضائل اخلاقی غلبه میکند. مثلاً وقتی صفت حسادت و چشم و همچشمی غلبه کند، معلوم است انسان از سادهزیستی دور میشود. حضرت زهرا(س) با اینکه خدمه داشتند، خودشان جو یا گندم آسیاب میکردند و به امور فرزندانشان رسیدگی مینمودند. البته نمیشود و نمیتوانیم دقیقاً مثل حضرت زهرا(س) باشیم و این را هم توصیه نمیکنیم اما حرفمان این است که در زندگیهای امروزی میشود اساس این نوع سادهزیستی را حفظ کرد. بعضیها تا به مقام و امکاناتی برسند میگویند یکی بیاید در ماشین را برایشان باز کند، همه وسایل خانه عوض شود، این ماشین و این وسیله در شأنمان نیست باید عوض شود و... .
مثلاً از مهریه حضرت زهرا(س) میگوییم، حالا نه اینکه توقع داشته باشیم دختران ما همان مهریه و همان سطح زندگی حضرت را داشته باشند. حرف این است که مهریه امروز جوانان سنگین است، اسراف در غذاها و مجالس و خریدها زیاد است. تجملات زیاد است. تجمل که بالا برود، موجب میشود انتظارات افزایش یابد و زمینه بروز اختلافات و مشکلات بیشتر شود. اینها عامل دور شدن زوجین از مقوله عشق و محبت میشود و اصلاً فرصتی برای ساختن یک زندگی، رابطه عاشقانه و زندگی همراه با آرامش باقی نمیگذارد. آرامش محصول سادهزیستی است. سلامت دین و دنیای ما با سادهزیستی تأمین میشود.
نظر شما