هارون در کارنامهاش، سیاههای بلند از جنایتهای مخوف دارد. او در دوران خلافت خود، بیشتر مخالفانش را از میان برداشت. کافی بود به کسی مشکوک شود تا وی را از صفحه گیتی محو کند. خاندان برمکیان، یحیی بن عبدالله از نوادگان امام حسن مجتبی(ع) که به فجیعترین شکل ممکن به شهادت رسید و... فقط نمونههایی از جنایتهای هارون است.
هارون در ۴۶سالگی درگذشت. ۱۰ سال بعد، مأمون پس از به شهادت رساندن امام رضا(ع) دستور داد پیکر مطهر آن حضرت را در همان مکانی که هارون دفن شده است، به خاک بسپارند. قبر هارون چنان که ابنبطوطه، جهانگرد مسلمان اهل مراکش در حدود سال ۷۵۰ق گزارش کرده است، تا قرنها در کنار مرقد مطهر رضوی باقی بود و بعدها در دوره سربداران، صندوق روی آن را برداشتند و با تغییر معماری حرم مطهر، دیگر نشانی از آن در اطراف ضریح مطهر باقی نماند.
یک خاطره خوفانگیز
خوب یادم هست در دوره دبستان، یک بار مسئولان مدرسه ما همت کردند، با مینیبوس ما را بردند به بازدید بقعه هارونیه؛ کجا؟ داخل جادهای که به آرامگاه فردوسی منتهی میشود. آنجا بود که شخص بزرگواری از اهالی مدرسه ما، فرمایشهایی را فرمود که ما در آن بچگی باور کردیم و آن بزرگوار فرمودند اینجا زندان هارون است و بر اساس گزارشهای تاریخی، ۴۰ سید را در آن کشته و در جرز دیوارهایش دفن کردهاند. اما برای من که در آن ایام کودکی از شنیدن این داستان خوف کرده بودم، یک پرسش باقی ماند؛ زندانیها را کجای این بنا حبس میکردند؟! سالها طول کشید تا بفهمم این بنای قدیمی نه تنها ربطی به هارون عباسی ندارد، بلکه حتی در دوره او ساخته نشده است!
اصل قضیه چیست؟
بخش مهمی از بقعه هارونیه، تا پیش از سال ۱۳۱۳خورشیدی یعنی زمانی که هزاره فردوسی برگزار شد، زیر خروارها خاک مدفون بود و از آنجا که جاده آرامگاه فردوسی از مجاورت آن میگذشت، برگزارکنندگان هزاره به فکر افتادند که حفظ آبرو کنند و دستی هم به سر و روی این بنا بکشند. این گونه شد که خاکهای اطراف آن جمع شد و اصل بنا از زیر زمین بیرون آمد.
تا پیش از آن، برخی گردشگران اروپایی مانند «فریزر» و محققان ایرانی مانند محمدحسنخان اعتمادالسلطنه نظرشان به این بنا جلب و در آثارشان به این بقعه اشاراتی شده بود. با توجه به سنگ قبرهای متعددی که در داخل و بیرون بقعه پیدا کردند، برخی احتمال دادند که این بنا، در اصل مقبره بوده است؛ اما بعدها و پس از مطالعات دقیقتر به این نتیجه رسیدند که این ساختمان، در اصل خانقاهی متعلق به دوره حکومت مغولان یا همان عصر ایلخانی است که احتمالاً در قرن هفتم یا هشتم ساخته شده؛ یعنی پس از واقعه غارت و ویران شدن شهر طوس در هجوم ابتدایی مغولان. در آن زمان، حاکمان مغول به دلیل دنیاگریزی صوفیان و بیخطر بودن آنها برای حکومتشان، از ساخت چنین مکانهایی حمایت میکردند و شاید این بنا هم بر همان اساس ساخته و شکل گرفته باشد. بعضی معتقدند این خانقاه و چند خانقاه دیگر در برزشآباد و ویرانی واقع در اطراف مشهد، متعلق به یکی از شیوخ معروف صوفیه در آن دوره به نام شیخ عبدالله غرجستانی بوده است. حالا اینکه چطور به ذهن مردم رسیده که این بنا را که شبیه همه چیز هست الا زندان، زندان هارون بنامند، اللهاعلم. البته برخی هم مدعیاند که قبر امام محمد غزالی، از متکلمان مشهور دوره سلجوقیان، داخل یا اطراف همین بقعه قرار دارد و مسئولان وقت یعنی همانهایی که بقعه را از زیر خاک درآوردند، برای اینکه کسی را ناامید نکنند، قبری نمایشی و تشریفاتی را هم مقابل بقعه ساختهاند که رویش اسم امام محمد غزالی کنده شده است! البته در اینکه قبر این متکلم معروف در طوس بوده، تردیدها کم است، اما برای یافتن مکان آن، در دهه ۱۳۸۰ خورشیدی تلاشهایی صورت گرفت که به جاهای خوبی هم رسید و نشان داد اینجا و این مکان، یعنی بقعه هارونیه، قبر هر کسی که باشد، قبر امام محمد غزالی نیست. بقعه هارونیه که به دلیل اطلاق این اسم، نام اصلی آن هم از یادها رفته است و امروز درباره آن چیزی نمیدانیم، به عنوان یک بنای آجری بسیار مهم از دوره ایلخانی، محل بازدید علاقهمندان به تاریخ و باستانشناسی است و البته هر وقت گذرتان به آن افتاد، یادتان باشد که هیچ ربطی به هارون عباسی و ماجراهای دوران خلافت او ندارد!
نظر شما