گروه ترجمه قدس آنلاین - اگر بخواهیم صادقانه بگوییم، علیرغم تمام اظهارات نادرست و اشتباهات کاخ سفید، واضح است که رئیس جمهور نمی خواهد اوکراین و متحدان اروپایی آمریکا را رها کند (علیرغم این واقعیت که قبل از بحران، برخی از مقامات دولت پیشنهاد می کردند که این همان کاری است که ایالات متحده انجام بدهد) . اما نرفتن به سمت یک شکست دیگر مانند ضربه فاجعهبار بینالمللی که بایدن پس از خروج از افغانستان متحمل شد، کافی نیست. دولت آمریکا به یک استراتژی روشن برای اینکه چگونه شبیه یک رهبر جهانی واقعی به نظر برسد، نیاز دارد – و هیچ نشانه ای وجود ندارد که چنین باشد.
فهرست مراحل آزمایشی اشتباهی که آمریکا در قضیه اوکراین طی کرده طولانی است. اولین و مهمترین راه متزلزل واشنگتن برای کمک به اوکراینی ها برای دفاع از خود و جلوگیری از پوتین شکل جلو بردن ارسال تسلیحات و مهمات است. بایدن به جای اینکه به طور فعال کمک هایش را در جبهه اصلی متمرکز کرده تا سیگنالی قوی به مسکو ارسال کند، متزلزل ظاهر شد. ماه ها از بحران گذشته بود تا رئیس جمهور ایالات متحده وارد عمل شد. اولین کمک واقعی او به تازگی انجام گرفته است. حتی در حال حاضر، ایالات متحده نمی تواند حمایت کامل متحدان ناتو را برای تقویت دفاع از خود اوکراین جلب کند. دوستان خوب بایدن، مانند آلمانی ها، به طرز شرم آوری سرکشی کرده اند. شاید پیام نهایی که تیم بایدن از هرگونه ایده دیپلماتیک برای حل این قضیه تهی شده، کمپین توییتری وزیر امور خارجه آمریکا آنتونی بلینکن با هشتگ در کنار اوکراین ایستاده ایم باشد. پوتین به نوبه خود گزینه های متعددی دارد. او خواسته های غیرممکنی را مطرح کرده است (مانند پایان دادن به گسترش ناتو)، اما اگر حداکثر جاه طلبی هایش برآورده نشود، عواقب آن صفر خواهد بود. پوتین تاکنون به دو هدف اصلی دست یافته است. اول، او شعار بایدن که "آوم بزرگ ها بازگشته اند" را به سخره گرفته است. اعتماد به رهبری بایدن کمتر از دماسنج آلاسکا در ژانویه است. دوم، پوتین عمیقاً در شکاف های همبستگی اروپا حفره ایجاد کرده است. این روزها هیچ کس درباره اروپای یک دست، آزاد و در صلح لاف نمی زند. پوتین از اینجا به کجا می رود فقط او می داند. پوتین مدت زیادی است که در قدرت حضور داشته و اقدامات بی پروا، مخاطره آمیز و بی ثبات کننده بسیاری انجام داده است. با این حال، او هرگز جنگ جهانی سوم را آغاز نکرده است. او احتمالاً آنقدر باهوش است که بفهمد چگونه به چیزی که می خواد به آن دست یابد از این بحران بیرون بیاورد، بدون اینکه دنیا را به آتش بکشد. اینجاست که چین وارد میشود. با ناتوانی بایدن در رهبری، بسیاری از شخصیت ها ایدههای خود را برای پر کردن این خلاء ارائه میکنند، اگرچه آنها نیز به همان اندازه خالی هستند. یکی از دریاسالاران آلمانی با این استدلال که آلمان با پوتین خوب است و او بیشتر نگران پکن است، تیتر یک روزنامه شد. (او بلافاصله استعفا داد.) با این حال، او تنها کسی نیست که این قضیه را مطرح می کند و این این ادعا خارج از دایره منطق است.
روسیه و چین در اروپا اهداف یکسانی دارند. آنها خواهان اروپای متفرق و ضعیف هستند. آنها می خواهند جامعه ماوراء اقیانوس اطلس منحل شود و آمریکایی ها در خانه شان تنها بنشینند. درخواست کمک از پوتین در مورد چین، خودکشی با کمک ژئوپلیتیک است. اینکه از جامعه ماوراء اقیانوس اطلس بخواهیم که فقط نگران روسیه یا چین باشد، مانند این است که به یک بیمار بگوییم که بیمارستان فقط می تواند بین سرطان یا بیماری قلبی او تنها یک مشکل را درمان کند، تا برای مرگ حق انتخاب داشته باشد. نگرانی بر سر روسیه، صرف نظر از اینکه قضیه اوکراین در نهایت چه می شود، تنها به چین کمک می کند. خوانش شی از پاسخ غرب به پوتین این است که کشورهای غربی در مورد حفاظت از منافع خود جدی نیستند. دولت بایدن و رهبران اروپایی به وضوح نشان داده اند که استراتژی مناسبی برای مقابله با هیچکدام از این دو ندارند، چه رسد بخواهند به مقابله با هر دوی آن ها بپردازند. غرب به رهبرانی با دید گسترده تر و مطمئن تر نیاز دارد. در حال حاضر پوتین شب ها، استالین را در اوج با شکوهش در خواب می بیند. شی جینپینگ هم در خواب رویای مائو در راهپیمایی های با شکوهش را در سر میگذراند. اما چیزی که بایدن و دوستانش در خواب می بینند احتمالا باب اسفنجی است!
*بازنشر مطالب دپارتمان ترجمه به منزله تأیید یا رد محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان قدس آنلاین منتشر میشود.
نظر شما