تحولات منطقه

در میان جریانهای مخفی و راز آمیز مختلفی که در تاریخ معاصر ایران گسترش یافته و رشد کردند کمتر تشکیلاتی مانند بهائیت موفق شد تا به درجه‌ای از قدرت و نفوذ سیاسی و اقتصادی دست یابد که در جای جای قلمرو سرزمینی ایران رد پایی از خود به یادگار گذارد.

هژبر یزدانی تکه‌ای از پازل مافیای اقتصادی بهائیت
زمان مطالعه: ۸ دقیقه

به گزارش قدس آنلاین، خاصیت شبکه‌ای و در هم تنیده تشکیلات سیاسی و شبه مذهبی بهائیت به گونه‌ای است که وصل شدن به تشکیلات برای هر بهائی به منزله دستیابی توأمان به قدرت سیاسی و ثروت محسوب می‌شد. قدرت و ثروتی که همچون تشکیلات مافیا در اثر سه گانه فرانسیس فورد کاپولا تمامی سرچشمه های مختلف نفوذ سیاسی  را برای خود و اربابان غربی و صهیونیست خود می‌خواست و از آن همه ثروت افسانه‌ای چیزی را متعلق به ملت مظلوم و رنج کشیده ایران نمی‌دانست.

در فرایند بررسی زندگی سیاسی- اقتصادی هژبر یزدانی یکی از معروف‌ترین و مشهورترین سرمایه داران بهائی در ایران معاصر باید این نکته را مد نظر داشته باشیم که هژبر یزدانی با تمامی ثروت بادآورده و به ظاهر افسانه‌ای خود تنها تکه‌ای کوچک از پازل مافیای ثروت و قدرت بهائیان در ایران معاصر است که البته ابعاد پنهان و قابل پژوهش گوناگونی دارد.

دستیابی به جزئیات بیشتر در این زمینه علاوه بر نیاز به تلاش پژوهشگران مستلزم همکاری نهادهای پژوهشی مختلف در این زمینه است که با انتشار اسناد هر چه بیشتر می‌توانند ابعاد پنهان بیشتری از سهم هژبر یزدانی در مافیای مخوف مالی بهائیان در عصر پهلوی را روشن سازند.

در ارتباط با این موضوع با سید کاظم موسوی، پژوهشگر تاریخ معاصر گفت و گویی انجام داده ایم که در ادامه می خوانید: 

لطفاً کمی در مورد سابقه خانوادگی و ارتباط هژبر یزدانی با تشکیلات بهائیت توضیح دهید؟

هژبر یزدانی فرزند رضاقلی (از چریک‌های دوره رضاخان) متولد ۱۳۱۳ش در سنگسر(مهدی‌شهر فعلی) از توابع استان سمنان است. 

هژبر تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در تهران به پایان رساند. بعد از پایان دوره متوسطه و اخذ مدرک دیپلم به شغل پدری که گله‌داری بود روی آورد. پدر و مادر هژبر هر دو بهائی مسلک بودند. خود نیز جزو پیروان تشکیلات بهائیت بود که ۲ بار ازدواج کرد و هر دوبار به سبک بهائیت صورت ‌گرفت. اگر چه همسر دوم وی مسلمان بود. ثمره این ازدواج‌ها، شش فرزند، سه فرزند پسر و سه فرزند دختر بود. 

وی از جمله رجال تأثیر گذار درعرصه اقتصاد دوران پهلوی دوم بود که با حمایت تشکیلات بهائیت و حاکمیت پهلوی به‌ویژه دربار از قدرت اقتصادی بالایی برخوردار شد. بر اساس خاطرات و اسناد ساواک، وی از نزدیکان شمس، خواهر محمدرضا پهلوی محسوب می‌شد.

نقش اقتصادی هژبر یزدانی در تحکیم و ترویج سازمان سیاسی بهائیت  در دوران حاکمیت پهلوی چگونه بود؟

ابتدا باید گفت، تشکیلات بهائیت، سازمانی است که از ابتدای ایجاد آن در تحت حمایت استعمار قرار داشته است. عملکرد این نهاد وابسته در طول این چند دهه، همواره این بوده که به عنوان نیروی نیابتی در جهت اهداف کشورهای استعمارگر قرار داشته است. چه زمانی که روسیه‌تزاری از وجود آن برای ایجاد تفرقه در میان جامعه اسلامی ایران استفاده می‌کرد و چه زمانی که تحت حمایت دولت استعمارگر انگلستان همان نقش را ایفا می‌نمود.

سازمان سیاسی بهائیت در راستای سیاست‌های آمریکا، در منطقه غرب آسیا با هماهنگی صهیونیست‌ها و زیر نظر آن‌ها در تمامی عرصه‌ها فعال می‌باشد. در دوران حاکمیت پهلوی و به‌ویژه پهلوی دوم، به خصوص بعد از کودتای انگلیسی-آمریکایی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲‌ش تا بهمن۱۳۵۷ش، آمریکایی‌ها از این سازمان سیاسی همراه با فراماسون‌ها و صهیونیست‌های ایرانی حاضر در جامعه، در جهت اهداف خود کاملاً استفاده کردند. اگرچه امروز هم این نهاد امنیتی _ سیاسی همان نقش را برای غرب به ویژه آمریکا را بازی می‌کند، اما با پوشش صهیونیست‌ها.

از این رو نمی‌توان به افرادی چون هژبر یزدانی‌ نگاهی مستقل داشت، زیرا مافیای بهائیت در حکومت پهلوی که عبارت بودند از: حبیب ثابت پاسال، عبدالحسین تسلیمی (پدر منوچهر تسلیمی وزیر بازرگانی در کابینه دولت هویدا )، ایرج ثابت، مهدی ورقا، شعاع‌الله علایی، عزت‌الله عزیزی، ریاض قدیمی، روح‌الله فتح اعظم، جلال صحیحی، موسی مستقیم، مسعود خمسی، منوهر قائم‌مقامی، عبدالکریم ایادی، عطاالله مقربی، فتح‌الله فردوسی، عنایت‌الله عزیزی، و ... در مناصب حکومتی و نظامی امنیتی این رژیم حضوری جدی داشتند. از این‌رو هژبر یزدانی نیز چون دیگر بازیگران، مهره‌ای در دست اربابان استعمارگر خود برای بهره کشی و استثمار ایران و ایرانی تلاش می‌کردند.

بنابراین هژبر یزدانی به‌عنوان یکی از بازیگران و کارگذاران استعمار برای تحقق اهداف سازمانی خود از هیچ کوششی دریغ نورزید. وی برای رسیدن به آن‌چه‌که مأمور بود، یعنی رسیدن به کانون‌های قدرت و ثروت که آن را هدف خود قرار داده بود. از این جهت بود که دیگر نیروهای نفوذی استعمار چون سپهبد عبدالکریم ایادی جاده صاف‌کن و حامی بی‌چون و چرای وی در این مسیر بودند. هژبر هم که به مأموریتی بر عهده او گذارده شده علاقه‌مند بود ، تمام هم و غم خود را در این زمینه به کار بست. 

هژبر یزدانی با نزدیک شدن به دربار از طریق شمس پهلوی و با ریخت و پاش‌های حساب شده، توانست با نفوذ به ساختار اقتصادی و سیاسی حکومت پهلوی، به خصوص در دولت ۱۳ ساله هم مسلکی خود یعنی امیرعباس هویدا انحصار کالاهایی چون قند و گوشت را بدست گیرد و از همین طریق بود که در سال ۱۳۵۶ش بانک صادرات را هم‌چون بانک‌های ایرانیان و توسعه کشاورزی به مالکیت خود درآورد.

ارتشبد حسین فردوست در جلد اول کتاب خاطراتش در این باره چنین می‌گوید: «هژبر یزدانی با حمایت عبدالکریم ایادی به قدرتی تبدیل شد و اراضی وسیعی را در باختران [کرمانشاه و غرب کشور] و مازندران و اصفهان و غیره، در اختیار گرفت و برای من معلوم شد که تمام این وجوه متعلق به بهائیت است و این معاملات را یزدانی برای آنها ولی به نام خود انجام می‌دهد.»

اجحاف این کارگزان استعمار و استبداد به مردم ایران آن‌قدر پررنگ می‌شود که: در روزهای آخر عمر حکومت پهلوی، کارگزاران این رژیم در یک اقدام نمایشی با هدف مهار انقلاب و فرونشاندن اعتراضات مردمی برخی حقایق(نه لزوماً همه آن‌چه‌که بود) را بیان نمودند. ازاین‌رو  محسن پزشک‌پور، نماینده آخرین دوره مجلس شورای ملی، در جلسه طرح و بررسی لایحه بودجه سال ۱۳۵۷ش درباره عملکرد هژبر یزدانی می‌گوید: «در مسیر اصلاحات ارضی یک فئودالیسم جدید به وجود آوردند. زمین را به روستائیان صاحب نسق دادند و بعد با برنامه کشت و صنعت از آنها گرفتند و آن وقت آن زمینها را به دست عده معدودی دادند... این زمینها را به نام ملی شدن از هزار نفر گرفتند و به یک نفر دادند... مراد از تقسیمات ارضی این بود که قسمت اعظمی از منابع مملکت را در اختیار عده معدودی قرار دهند.

این بود که وقتی شما از مشهد حرکت می‌کنید و به سمت مازندران می‌روید، دو طرف جاده مدام یک تابلو می‌بینید که نوشته مزارع فلان شخص [هژبر یزدانی]... نتیجه‌اش همین است که در روزنامه‌ها خواندیم که فلان کس [هژبر یزدانی] انگشتری ۸۰ میلیونی در دست دارد و بادی‌گارد دارد و لابد می‌دانید که به وسیله بادی‌گاردهایش هم در مواردی اقدام کرده است...» 

با این شیوه هژبر یزدانی توانست شرکت‌های اقتصادی تشکیلات بهائیت چون شرکت‌های امنا و نونهالان و بسیاری از مؤسسات اقتصادی این سازمان را به یک کارتل اقتصادی مبدل سازد. علاوه بر این هژبر یزدانی در طول حیات اقتصادی خویش توانست اموالی از جمله ۴۰۰۰ سهم از سهام بانک صادرات، ۹۰ درصد از سهام بانک آیندگان، اراضی کشاورزی اردستان و مهیار اصفهان، اراضی گوهر کوه و تمب در استان سیستان و بلوچستان، کارخانجات قند شیروان و قوچان، دو واحد تولیدی کفش، سه واحد پی وی سی، دو واحد تولید پنبه و یک واحد ریسندگی را از آن خود کند.

ارتباط هژبر یزدانی با دربار، شخصیتهای سیاسی و نهادهای اقتصادی- سیاسی رژیم  پهلوی را بیان فرمایید؟

همان‌طور که گفته شد اگر کانال‌های ارتباطی نمی‌بود هیچ‌گاه هژبر و امثال او نمی‌توانستند در لایه‌های ساختاری حکومت پهلوی نفوذ کنند. از این‌رو هژبر یزدانی یکی از این افراد محسوب می‌شود که به واسطه همین رابطه‌ها توانست خود را به قله ساختار قدرت و ثروت نزدیک سازد.

هژبر با حمایت افراد وابسته به دربار، دولت و نهادهای امنیتی- انتظامی به آن‌چه که متصور بود رسید.

وی با حمایت افرادی چون ایادی، ارتشبد نعمت‌الله نصیری  رئیس ساواک و... در عرصه امنیتی و دربار و حمایت‌های هویدا و وزرای او چون منصور روحانی وزیر کشاورزی از بهائیان، علینقی عالیخانی وزیر اقتصاد، هوشنگ انصاری وزیر دارایی و ... توانست به موقعیت بلامنازعی دست یابد.

در سال ۱۳۵۷ش که مبارزات مردم رفته رفته به اوج می‌رسید، رژیم پهلوی نمایشی را که پیش از آن نیز به اجرا در آورده بود، به این امید که بازداشت برخی مسئولین و کارگزاران فاسد و بدنام بتواند از دامنه مخالفت‎‌ها بکاهد ادامه داد و به دستور شخص محمدرضا پهلوی در اولین روز نخست‌وزیری ارتشبد ازهاری، ابتدا ۱۴ نفر که در روزهای بعد چند نفر دیگر به آن‌ها در بازداشت‌گاه افزوده شدند را دستگیر نمود.

درپی این سیاست هژبر یزدانی نیز به عنوان غارتگر بیت‌المال بازداشت و در محل دفتر رئیس زندان قصر سرتیپ محرری زندانی شد، یک روز پیش از فروپاشی کامل حاکمیت پهلوی و پیروزی انقلاب، یعنی در روز ۲۱ بهمن‌ماه ۱۳۵۷‌ش درپی تصرف زندان توسط مردم، هژبر یزدانی به همراه سرتیپ محرری از زندان گریختند و از فضای ملتهب آن‌روزها استفاده کرده و به کاستاریکا رفتند، دلیل این انتخاب هم این بود که کاستاریکا مجرمین فراری را مسترد نمی‌کرد.

با مبارزه مردم علیه این بی‌عدالتی‌ها به رهبری امام خمینی رحمه‌الله علیه که از ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ش آغاز شده بود، حاکمیت پهلوی و نظام شاهنشاهی در بهمن ۱۳۵۷ برای همیشه به تاریخ پیوست و دست افرادی چون هژبر یزدانی‌ها بهائی از بیت‌المال مسلمین قطع شد.

عاقبت هژبر یزدانی پس از انقلاب چه شد؟ 

با پیروزی انقلاب اسلامی و فروپاشی نظام شاهنشاهی در ایران، کارگزاران رژیم پهلوی در برابر مردم و در دادگاه‌های صالحه با سخنانِ افشاگرانه اعتراف به جنایت و خیانت خود در قبال کشور و مردم ایران نمودند. برخی افراد هم‌چون هژبر یزدانی با انتقال ثروت و سرمایه هنگفتی از ایرانیان، به دامان اربابان خود پناه بردند.

هژبر یزدانی ضمن ورود به کاستاریکا اقدام به ایجاد رابطه با مسئولان دولتی این کشور نمود. عباس میلانی در کتابش تحت عنوان «ایرانیان نامدار» گزارشی از فعالیت اقتصادی هژبر به مخاطب ارائه می‌کند.

وی می‌نویسد هژبر یزدانی همان شیوه‌ای را که در ایران داشت در کاستاریکا نیز بکار بسته بود. او با طرح دوستی با مسئولان سیاسی اقتصادی این کشور توانسته بود به فردی ثروتمندی مبدل گردد. 

یزدانی در کاستاریکا بانکی تاسیس می‌کند که دومین بانک بزرگ کشور محسوب می‌شود. سرمایه‌گذاری اصلی بانک نیز روی صادرات قهوه متمرکز بود که با کاهش قیمت قهوه بانک یزدانی نیز ورشکسته شد و بسیاری از سرمایه‌گذاران پس‌انداز خود را از دست دادند، اما مقامات کاستاریکا هوای یزدانی را داشتند و او به‌واسطه زد و بندهایش با سیاسیون از ورشکستگی رهایی پیدا کرد.

میلانی گزارش می‌کند که فرزند یزدانی در کاستاریکا توسط تشکیلات بهائیت و آن هم به واسطه آن‌که حاضر نبود اصل پول و سهم سود بیت‌العدل از ثروتی که در اختیار وی قرار گرفته بود را بازگرداند فرزندش توسط اعضای بیت‌العدل به گروگان گرفته شد. پس از پرداخت بدهی مربوطه از سوی هژبر یزدانی به تشکیلات بهائیت پس از ۱۱ ماه دوری فرزندش به خانه بازگشت.

یزدانی اواخر عمرش به ندرت از خانه خارج می‌شد و نهایتاً در ۲۹ فروردین ماه ۱۳۸۹‌ش در سن‌خوزه پایتخت کاستاریکا از دنیا رفت.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.