تحولات لبنان و فلسطین

این روزها شاهد هشتمین دور از مذاکرات وین هستیم. گفت‌وگوهایی که بیش از یک دهه از وقت کشور را گرفته است، هرچند که تغییری در وضعیت اقتصادی ایجاد نکرده است.

ضرورت نگاه تمدنی به مذاکرات

اما در این میان گزاره‌ای که حائز اهمیت است؛ این‌که مذاکرات با کشورهای اصلی جهان در نفس خود نوعی اعتلای جمهوری اسلامی را ثابت می‌کند. با همین نگاه برخی تحلیلگران معتقدند ما به‌مرحله دولت‌سازی اسلامی رسیده‌ایم و این مذاکرات در نظامی اتفاق افتاده که انگیزه‌هایش نسبت به نظامات گذشته این سرزمین انگیزه‌های تمدنی‌ و مبتنی بر نگاه دولت اسلامی است. همین مسئله به‌نحوی دیگر خود را در بیانیه گام دوم انقلاب هم نشان داده است.

برای درک بیشتر از این موضوع با حجت‌الاسلام دکتر احمد رهدار گفت‌وگو کرده‌ایم و سؤالاتی ناظر به این دغدغه پرسیده‌ایم. تجربیات ملت ایران در گفت‌وگو با غرب تاریخی است و ضرورت یادآوری این تجربیات بسیار مهم است. آنچه در ادامه می‌خوانید بخشی از این گفت‌وگو است.

ماهیت مذاکرات با دولت‌های غربی و شرقی را چه می‌دانید و آیا این مذاکرات موجب اثرات کلان تاریخ‌سازانه در آینده تمدنی ایران خواهد شد؟

اصل اینکه جمهوری اسلامی بنابر مسائل راهبردی خودش با کشورهای بزرگ جهان گفت‌وگو می‌کند و اینکه آن‌ها هم پذیرفته‎اند پرونده ایران را باید از طریق گفت‌وگو و مذاکره جلو ببرند، یک کنشگری مهم در سطح تمدنی است. چیزی که به ابعاد تمدنی این نوع کنشگری می‌افزاید، رویکرد هر یک از طرفین و محتوایی است که در این مذاکرات تبادل می‌شود. این محتوا بر قوت و ضعف تمدنی مذاکرات تأثیرگذار خواهد بود.

نکته دوم این است که از منظر دولت‌سازی، پروژه مذاکره زمانی به صورت تمدنی باردار می‌شود که دولت بتواند از ظرفیت‌های متکثر و مختلفی که در اختیار دارد، خرج کند و این ظرفیت‌ها بالفعل شوند. با این رویه حتی ظرفیت دولت حداقلی و منفعل روحانی نیز می‌تواند بازیگر باشد؛ بنابراین تیم مذاکره‌کننده ما نباید از سرمایه عبرتی که تیم دولت قبلی برایش فراهم کرده است، غافل شود.

فرض کنیم در یک شبکه‌ای، خرده‌بردارهایی وجود دارد که با شبکه بردارهای ما تفاوت جدی دارد، اما اگر همین خرده‌بردارها در جهت کنش شبکه ما باشد، ارزشمند است و باید به آن توجه شود. در پروژه مذاکرات هسته‌ای ما حتی باید در درون جبهه دولت سابق، ظرفیت‌هایی را ناظر به بخشی از مسیر پروژه مذاکرات استحصال کنیم. غفلت از این‌ها هم شتاب در توفیق این قضیه را کم خواهد کرد و هم به‌همین میزان دُز کنش تمدنی ما را پایین می‌آورد.

نکته سوم هم اینکه اگر می‌خواهیم در سطح تمدنی بررسی کنیم و ایده و رویکرد تمدنی داریم باید به الزامات و اقتضائات تمدن و کنش‌های تمدنی هم تن بدهیم. تمدن‌ها هیچ موقع ظهور و بروز دفعی ندارند. اتفاقاً تمدن‌های تراکم‌یافته تاریخ، زمان تشکیل نسبتاً طولانی دارند؛ یعنی تبار و تاریخ در تمدن، سهم بسزایی دارد.

ما با اروپایی‌ها در ۲۰۰سال اخیر حدود ۱۰۰قرارداد کلان امضا کرده‌ایم؛ بنابراین تجزیه و تحلیل این قراردادها و دریافت فراتحلیل از این، باید بسیار مغتنم و رأس‌العین باشد.

مثلاً اگر ۸۰ مورد از قراردادها با اروپا به سرنوشتی خارج از محتوای امضا شده ختم شده و بدتر اینکه اگر این تفاوت به واسطه نقض قرارداد از سوی غرب بوده است، با عطف به این اسناد باید تیم مذاکره‌کننده ما در خصوص مسائل هسته‌ای اصل را بر این بگیرد که غربی‌ها همانی هستند که در ۲۰۰سال گذشته بوده‌اند.

واقعیت تاریخ معاصر ایران هم گویای این است که در قراردادهای بین شرق و غرب طرف غربی معمولاً تعهدی نداشته است. به همین علت باید در مذاکرات باتوجه به این عبرت‌های تمدنی و تاریخی بسیار دقیق و با احتیاط عمل کرد.

امام‌هادی (ع) در روایتی می‌فرمایند در قراردادی که بنا بر تجربه طرف مقابل بدعهد است، باید ضمن احتیاط و بی‌اعتمادی، به دریافت ضمانت‌های محکم اهتمام ورزیده شود.

اگر تیم مذاکره‌کننده ایرانی بخواهد براساس این قاعده عمل کند، باید اصل بر بی‌اعتمادی باشد و با توجه به عبرت‌ها و گرفتن ضمانت‌ها به‌اندازه‌ای جلو برود که دلیل قاطعی برای اعتماد نسبی به‌وجود بیاید، در غیراین‌صورت اعتماد معنایی ندارد. این بی‌اعتمادی مصداق رفتار است و بسیار ریشه‌دارتر و منطقی‌تر است نسبت به گزینه مذاکره بدون پشتوانه.

تحلیل شما نسبت به دور جدید مذاکرات هسته‌ای چیست؟

به نظر من دور جدید مذاکرات هسته‌ای با گذشته از چند نظر اختلاف دارد. 

دولت قبل پیشرفت ایران و کمال ایران را در همسویی با نظام بین‌الملل می‌دید و نظام بین‌الملل در نظر آن همین چهار کشور قلدر بودند و معتقد بود باید با آن‌ها همسو باشد تا پیشرفت کند. اما دولت جدید معتقد است که ما کشوری هستیم مبتنی بر انقلاب و دولت ما نیز دولت اسلامی است.

تفاوت دیگر این است که دولت قبلی بر اساس سیاست‌های اعلامی خودش یک پایگاه ضعف در دیپلماسی خود ایجاد کرد و به نظر بنده این آگاهانه بوده است.

فرض کنید پیش از مذاکرات لوزان آقای روحانی به‌غلط و دروغ گفت خزانه خالی است، حال اینکه خزانه خالی نبود، ولی در مذاکرات تأثیر گذاشت و سیگنال‌های ضدایرانی در حال ارسال بود. دولت دکتر رئیسی بر پایه اعتماد به‌غرب شکل نگرفته و به‌عکس بر پایه بی‌اعتمادی به‌غرب جلو می‌رود تا سیاست خارجی خودش را در امتداد سیاست داخلی تعریف کند. بنابراین برخلاف دولت روحانی که می‌خواست مزیت نسبی خودش را خارج از ایران جست‌وجو کند، این دولت مزیت نسبی‌اش را در ظرفیت‌های داخلی می‌داند.

امروز ظرفیت تیم جدید برای چانه‌زنی در مقایسه با تیم قبلی بیشتر است و در حال حاضر خروج آمریکایی‌ها از برجام و استیصال غرب قدرت چانه‌زنی ایران را بالا برده است.

تیم قبلی در آغاز مذاکرات به‌دلیل سیاست‌های غلط چیزی نداشت که به‌عنوان اهرم فشار و به‌عنوان ضمانت برای چانه‌زنی‌های خودش خرج کند، ولی تیم فعلی وزارت خارجه اراده سیاسی با پشتوانه دولت و ملت را به همراه دارد و غنی‌سازی تا مرز ۶۰درصد عملاً قدرت چانه‌زنی ما را در مذاکرات بالا برده است.

این روزها اثر تحریم‌ها در حال خنثی‌شدن است و در این وضعیت طرف غربی ذره‌ای هوش سیاسی داشته باشد، باید کوتاه بیاید و معقول هم هست که کوتاه بیاید.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.