تحولات لبنان و فلسطین

نشیبی که تاریخی‌سازی شبکه ‌خانگی و پلتفرم‌ها را در برگرفته مدام شیب نزولی‌تری به خود می‌گیرد.

متلک دراماتیک

اگر سریال «خاتون» تا حدودی توانست اعتماد از دست رفته بابت کیفیت پایین و ناتمام ماندن «قبله عالم» را ترمیم کند ولی تأخیر چندباره در عرضه «جیران» و کیفیت دور از انتظار قسمت ابتدایی آن دوباره مخاطبان را دچار نومیدی کرد.

هر چند برای ارزیابی دقیق یک سریال باید دست‌کم پنج قسمتی از سریال را دید ولی ارزیابی نسبی با همان قسمت اول انجام می‌شود به خصوص در دوران اخیر که اگر سریالی در همان قسمت اول مخاطب را درگیر نکند سخت بتوان به تماشای قسمت‌های بعد راضی‌اش کرد.

سریالی مانند «بازی مرکب» چنان سیلی محکمی در قسمت اول به مخاطب زد که تا آخرین قسمت همچنان ترس از سیلی دوباره در ذهن مخاطب بود.

«جیران» را حسن فتحی ساخته که همین چند سال پیش «شهرزاد» را به شبکه خانگی ارائه داد و از همان قسمت اول هم خوب درخشید.

فصل‌های دوم و سوم «شهرزاد» نتوانست چندان مطلوب باشد و حالا «جیران» در همان قسمت اول نه تنها قدرت قسمت اول یک سریال قوی را ندارد بلکه از باب شباهت با «شهرزاد» هم مناقشه‌برانگیز شده است.

خط اصلی «جیران» بر مبنای یک مثلث عاشقانه طراحی شده است که اینجا ناصرالدین شاه، جیران و سیاوش را داریم درست مثل «شهرزاد» که مثلث قباد، شهرزاد و فرهاد را داشتیم. باز هم تلاش دو مرد- یکی متمکن و دیگری ندار- برای رسیدن به دختری زیبارو که بناست گره درام را شکل دهد و در این بین تعریض‌هایی هم به تاریخ زده می‌شود.

اینکه مثلث عاشقانه زیربنای یک سریال روتین باشد نه اینکه بد باشد ولی اینکه بستر سریال همچنان کشمکش‌های عاشقانه‌ای باشد که پیشتر از حسن فتحی دیده‌ایم چندان منطقی به نظر نمی‌آید.

حسن فتحی که زمانی رمان «مدار صفر درجه» احمد محمود را مجالی برای ساخت سریالی ملودرام به نام «مدار صفر درجه» کرده بود در ماجرای تولید «جیران» با مدعای مهرداد غفارزاده در برداشت از «آهوی من مارال» مواجه شد. ادعایی که کلی هم سروصدا به راه انداخت و همچنان نیز غفارزاده بر ادعای خود مصر است که خط اصلی داستان برای اوست.

خلأ صحنه‌آرایی ایرانی

«جیران» صحنه‌آرایی ایرانی ندارد! شاید مرکزیت سریال کاخ گلستان باشد و دوروبری‌های ناصرالدین شاه از مهدعلیا تا میرزا آقاخان نوری را در خود جا داده باشد ولی چیدمان فضا طوریست که انگاری در حریم سلطان سلیمان عثمانی به سر می‌بریم.

اینکه چرا صنعت سریال‌سازی تاریخی ایرانی که از منظر قدمت بسیار جلوتر از ترک‌هاست و سال‌ها پیش هم «سلطان صاحبقران» داشته و هم «هزاردستان» اینچنین تداعی‌گر سریال‌های ترک شده جای تأمل جدی دارد.

اگر کارگردانی بی‌عقبه کافی در تاریخی‌سازی، مرتکب این یادآوری می‌شد قابل هضم بود اما حسن فتحی چرا؟ فتحی که سال‌ها با حمایت تلویزیون مشق تاریخی‌سازی کرده چرا باید سریالی بسازد که تداعی‌گر «حریم سلطان» است فقط به خاطر مخاطب یا فروش؟

مخاطب که اصل جنس یعنی سریال‌های ترک را شبانه‌روزی از شبکه‌های فارسی زبان دریافت می‌کند پس چه نیاز به کپی و آیا بهتر نبود فتحی در تعامل با اسماعیل عفیفه، تهیه‌کننده «جیران» این بار با غور در تاریخ، داستانی جز همین عاشقانه‌های سهل‌الوصول پیدا می‌کرد؟

«جیران» حتی اگر به واسطه انبوه بازیگر و چهره‌آرایی‌های زنانه بتواند چند قسمتی دوام بیاورد ولی با این عاشقانه نیم‌بندی که در همین قسمت اول لو رفته، بعید است بتواند کشش قسمت‌های بالا و آن هم ۵۰(!!) قسمت را داشته باشد.

متلک‌پرانی‌های سیاسی به جای داستان‌پردازی

عاشقانه‌های تاریخی پرسوز و گداز را باید در بطن درام‌های ماجراجویانه‌ای روایت کرد که سیاست را به زندگی ربط می‌دهند. علی حاتمی در «هزاردستان» و مسعود کیمیایی در اثر اخیرش «خائن‌کشی» مایه‌های جنایی- گانگستری را بطن روایت تاریخ کردند و در زیرلایه هم عشق را به زیباترین شکل مصور کردند و هم فراق را.

به یاد بیاورید نمای خداحافظی ابوالفتح صحاف و همسرش که از قضا نام او هم جیران(!) بود. همان نمای عاطفی آن قدر بار حسی داشت که اشک بر دیدگان جاری می‌ساخت ولی در سریال «جیران» چطور؟

فراق در «جیران» در ساختاری بیش از حد بیان می‌شود که به جای ماجراجویی و حادثه‌پردازی شماری متلک سیاسی مطرح می‌شود، در حقیقت در این داستان متلک جای داستان‌پردازی را گرفته است.

رادان و شبحی از ناصرالدین شاه

«جیران» بازی‌های بدی ندارد چون بازیگران مطرحی دارد ولی مملو است از تیپ به جای کاراکتر! بهرام رادان اساساً بازیگری حسی نیست و صرفاً در حال ادای شبحی از ناصرالدین شاه است آن هم با گریمی مشابه رضا تفنگچی!

مریلا زارعی در نقش مهدعلیا به مانند اغلب کارهای این سال‌هایش پر از اغراق و تلاشگر برای خودنمایی جلو دوربین. بازی تیپیکال بازیگرانی مثل امیرحسین فتحی، پریناز ایزدیار و تئاتری‌هایی مثل حمید نعیمی و سینا رازانی را گرفتار کرده است فقط امیر جعفری است که سعی کرده همراه با گریم سنگین خود در احوال کاراکتر میرزا آقاخان سیر و سلوکی داشته باشد ولی این ساز کوک در انبوه سازهای ناکوک گم است.

گرفتار در عاشقانه‌های ماهواره‌ای

حسن فتحی تجربه تاریخی‌سازی معقولی در «شهرزاد»، «پهلوانان نمی‌میرند» و «شب دهم» داشت و حتی در فیلم به لحاظ تجاری شکست خورده «پستچی سه بار در نمی‌زند» به خوبی توانسته بود مسئله تناسخ را عاملی برای تحلیل دوره‌های تاریخی مختلف کند ولی «جیران» بیش از حد گرفتار ظواهر و کمتر از حد صاحب تحلیل در دوره‌های تاریخی است. ای کاش حسن فتحی بیش از این خود را گرفتار عاشقانه‌های ماهواره ای نکند و به همان ریشه‌های تاریخی که از او انتظار می‌رود، دل بدهد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.