مطالعه تاریخ دوره قاجار، باوجود همه تلخی‌هایی که دارد، باوجود همه شکست‌ها و امتیاز دادن‌ها و وانهادن بخش‌های بزرگی از سرزمین ایران به بیگانگان، گاهی صفحات زرینی را پیش روی پژوهشگر قرار می‌دهد که منشأ آن‌ها نه به حاکمیت، بلکه به مردمان مؤمن و باشرافتی بازمی‌گردد که غیرت دینی و حمیت ملی آن‌ها نمی‌گذاشت تن به ذلت دهند و دشمن را در خانه خود، پیروز و گستاخ ببینند.

نبرد «خوشاب» حماسه فراموش‌شده

 یک نمونه از این اقدامات را می‌شود در ماجرای «گریبایدوف» و فتوای تاریخی میرزا مسیح، مجتهد عالم آگاه و روشن‌ضمیر تهران دید؛ ماجرایی که در تاریخ معاصر ایران، به‌عنوان خیزشی در برابر استعمار و اشغالگری شناخته می‌شود و البته، بیشتر ما، روایت آن را در کتاب‌های درسی خودمان خوانده‌ایم. بااین‌حال، مبارزه ایرانیان با استعمار، منحصر به چند تحرک محدود از این قبیل نیست؛ پدران ما همواره در برابر تعدی دشمن به مقابله و مبارزه برمی‌خاستند و باوجود بی‌تفاوتی حکومت به این مسئله، برای بیرون راندن بیگانه از سرزمین مادری، از جان مایه می‌گذاشتند. یکی از آن حماسه‌های ماندگار، اما فراموش‌شده در تاریخ معاصر که سند افتخار و غرور ملی ماست، نبرد بزرگ «خوشاب» است؛ نبردی که در ۱۹بهمن۱۲۳۵ به وقوع پیوست و مورخان آن را نخستین رویارویی مستقیم مردم ایران با استعمار انگلیس می‌دانند. نبردی که در آن، استعمار در برابر اراده مردم سلحشور ما زمین‌گیر و متحمل شکست شد. این شکست برای انگلیسی‌ها آن‌قدر تحقیرآمیز بود که کمتر در تاریخ به شرح توضیح آن پرداخته و بیشتر سعی کرده‌اند خود را پیروز نبرد «خوشاب» معرفی کنند و آن را یک جنگ محدود و کوچک بشناسانند؛ اما ماه پشت ابر پنهان نمی‌ماند و شواهد تاریخی را نمی‌توان کتمان کرد.

مقدمات آن نبرد تاریخی

ماجرای جنگ «خوشاب» در دوره ناصرالدین‌شاه قاجار اتفاق افتاد. چند سال بعد از برکناری و قتل امیرکبیر، صدراعظم وطن‌دوست و مشهور این دوره، انگلیسی‌ها در راستای تقویت منافع خودشان، تصمیم گرفتند هرات را از ایران جدا کنند. در پی این تصمیم، دوست‌محمدخان، حاکم کابل، توسط عُمال انگلیس برانگیخته شد و با کمک ارتش استعمار، به هرات حمله و آن را تصرف کرد. ناصرالدین‌شاه دستور لشکرکشی به هرات را داد. قوای ایران خودشان را به شهر رسانده و آن را محاصره و آزاد کردند. اما استعمار انگلیس برای وادار کردن ایران به چشمپوشی از هرات، دست به یک حمله گسترده در جنوب زد؛ بوشهر، مهم‌ترین بندر ایران در سواحل خلیج‌فارس توسط ناوگان انگلیس به توپ بسته و اشغال شد. نیروهای انگلیسی در خاک ایران پیاده شدند و ستون‌های ارتش استعمار دست به پیشروی زدند؛ مسیر حرکت آن‌ها ایالت فارس بود. حکومت مرکزی ناتوان از ایستادگی در برابر این هجوم چندجانبه، به‌جای کمک گرفتن از مردم، چاره را در تسلیم می‌دید، اما اهالی فارس و عشایر غیور این خطه، حاضر نبودند ننگ چنین تسلیمی را تحمل کنند؛ چنین شد که برای نخستین بار، نیروهای مردمی، به‌صورت خودجوش، در برابر ارتش اشغالگر انگلیس ایستاد و حماسه‌ای تاریخی را رقم زد.

همه، زیر پرچم ایران

خوشاب روستایی زیبا در نزدیکی شهر تاریخی برازجان است که امروزه، ازنظر تقسیمات کشوری، بخشی از شهرستان دشتستان و از توابع استان بوشهر محسوب می‌شود. در سال۱۲۳۵ش، مهرعلی‌خان شجاع‌الملک، برادرزاده میرزا آقاخان نوری، صدراعظم ناصرالدین‌شاه و از محرکان قتل امیرکبیر، فرماندهی قشون ایالت فارس را بر عهده داشت. وقتی خبر اشغال بوشهر و آغاز پیشروی انگلیسی‌ها به‌سوی فارس را به گوش مهرعلی‌خان رساندند، وی از سر ناچاری فرمان تجهیز قشون داد.

در مدت کوتاهی ۴هزار سرباز از عشایر فارس و مردم این خطه، زیر پرچم او گرد هم آمدند و با شتاب فراوان به‌سوی برازجان رهسپار شدند. مهرعلی‌خان، طی مسیر حرکتش با ایلخان قشقایی‌ها، محمدقلی‌خان، دیدار کرد و از وی خواست سواران غیور این ایل را برای حراست از مرزهای ایران به یاری قشون فارس بفرستد و محمدقلی خان به‌سرعت این درخواست را اجابت نمود. ارتش مردمی خود را به روستای «نی‌نیزک» رساند و در آنجا اردو زد. فرماندهان اصرار داشتند که پیش از پیاده شدن کامل نیروها و تجهیزات انگلیسی‌ها در بندر بوشهر، به‌سوی این شهر حرکت کنند و استعمارگران را عقب برانند، اما شجاع‌الملک به دلایلی که معلوم نیست، در این کار تعلل کرد؛ شاید سیاست عمویش، میرزا آقاخان نوری که اتفاقاً تابعیت انگلیسی هم داشت، در این تعلل مؤثر بود. این دست‌دست کردن‌ها، سبب شد ژنرال «اترام»، فرمانده نیروهای انگلیس، ۳‌هزار و ۵۰۰سرباز را در بوشهر پیاده و با ۸۰۰نیروی سواره‌نظام و ۲۰عراده توپ قلعه‌کوب و جنگی، در ۱۴بهمن۱۲۳۵ به‌سوی برازجان حرکت کند.

رودررو با دشمن

وضعیت بسیار حساس و بغرنج بود. همزمان با پیشروی نیروهای انگلیسی به سمت برازجان و اردوی نیروهای مردمی ایران، بارانی سیل‌آسا باریدن گرفت و به مهمات قشون فارس آسیب جدی زد. شجاع‌الملک که از رویارویی با انگلیسی‌ها در آن شرایط بیم داشت، محل اردو را ۱۵کیلومتر عقب برد و در روستای دالکی موضع گرفت.

این کار سبب شد انگلیسی‌ها، بدون دردسر وارد برازجان شوند و این شهر را اشغال کنند؛ موضوعی که خشم و غیرت سواران قشقایی را برانگیخت؛ آن‌ها شبانگاه و باهدف ضربه زدن به مواضع انگلیسی‌ها، به‌سوی برازجان تاختند و در زیر بارش سنگین باران، شبیخونی را سازمان دادند که تلفات سنگینی برای اشغالگران داشت.

این اقدام سبب شد نیروی استعمار، از برازجان خارج شود و در روستای «خوشاب»، واقع در چند کیلومتری این محل موضع بگیرد. خبر شبیخون عشایر غیور قشقایی، مردم را به‌پیروزی در برابر انگلیسی‌ها امیدوار کرد. شجاع‌الملک، خواه‌ناخواه باید به هیجان عمومی پاسخ می‌داد، وگرنه به خیانت متهم و ای‌بسا توسط مردم اعدام می‌شد. غروب روز ۱۹بهمن ۱۲۳۵، یعنی حدود ۱۶۵سال پیش، پیشقراولان ارتش مردمی ایران، به نزدیکی مقر انگلیسی‌ها رسیدند. مانند دفعه قبل، قشقایی‌ها طلایه‌دار حمله به بیگانگان شدند؛ نیروهای آن‌ها در قالب ۷۰۰سوار زبده به فرماندهی سهراب خان، حمله‌ای سخت را به اردوی اشغالگران آغاز کرد و جنگ در منطقه خوشاب برای انگلیسی‌ها به‌سرعت مغلوبه و حتی فرمانده آن‌ها، ژنرال «اترام»، از ناحیه سر مضروب و بی‌هوش شد.

 انگلیسی‌ها که تاب مقاومت در برابر مردم ایران را نداشتند، تصمیم به عقب‌نشینی گرفتند؛ اما این پایان کار آن‌ها در خوشاب نبود؛ اهالی روستاهای اطراف و نیروهای مردمی پیوسته به قشون فارس، در دسته‌های چند صدنفره، حملات ایذایی و پارتیزانی را علیه ستون‌های ارتش انگلیس آغاز کردند. ضربات پیاپی این نیروها به انگلیسی‌ها، به‌مراتب سهمگین‌تر از حمله اولیه بود. در همان حال، نیروهای سوار قشقایی نیز به تعقیب دشمن ادامه می‌دادند. این زدوخوردها در روز بعد ادامه یافت و نیروهای اشغالگر را، باوجود مسلح بودن به سلاح‌ها و آزموده بودن نیروهای نظامی، ۲۵کیلومتر عقب راند. «اترام» که شاهد تلفات سنگین نیروهای خود بود، فرمان عقب‌نشینی به سمت بوشهر را صادر کرد؛ اما سواران و تیراندازان دلاور دشتستانی، تنگستانی و قشقایی، دوباره راه را بر آن‌ها سد کردند و این دفعه، با حملات برق‌آسا، امان انگلیسی‌ها را بریدند. «اترام» با سختی فراوان باقیمانده قشون خود را به بوشهر رساند و خودش، به دلیل چنین شکست مفتضحانه، دست به خودکشی زد. اما افسوس که این پیروزی نمایان مردم ایران، در سایه خیانت میرزا آقاخان نوری و انعقاد عهدنامه «پاریس» که به جدایی هرات از ایران انجامید، فراموش شد و کمتر کسی به یاد آورد که آن پیروزی درخشانِ در سایه اتحاد و همدلی مردم ایران، می‌تواند تداوم داشته باشد و افتخارات بسیاری خلق کند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.