تحولات منطقه

۸ اسفند ۱۴۰۰ - ۱۳:۱۳
کد خبر: ۷۸۹۲۳۵

توجه امام کاظم (ع) به فلسفه حکومت ائمه معصومین (ع) که در دوران خلفای بنی عباس در قالب «مساله فدک» مطرح شد، درسی است تا بدانیم مسائلی مانند فدک جزیی از زیرمجموعه حاکمیت اسلامی است.

امام کاظم (ع) و مساله فدک
زمان مطالعه: ۱۲ دقیقه

به گزارش قدس آنلاین، امروز هشتم اسفند برابر با بیست و پنجم ماه رجب مصادف است با سالروز شهادت هفتمین امام معصوم، حضرت موسی بن جعفر (ع). آن حضرت در هفتم صفر سال ۱۲۸ هجری قمری در منطقه ای میان مکه و مدینه به نام ابوا متولد شد و تقریبا ۵۴ سال زندگی کرد. مدت امامت امام هفتم ۳۴ سال بود و در این مدت غالباً در تبعید و زندان بود. امام کاظم (ع) در سال ۱۸۳ قمری در زندان سندی بن شاهک به دستور هارون الرشید به شهادت رسید.

به گفته بسیاری از مورخان دوران امام هفتم یکی از سخت ترین دوران امامت بود و آن حضرت با رهبری شیعیان، دسیسه های خلفای عباسی را نقش بر آب می کرد. یکی از مواردی که امام کاظم در مقابل هارون موضع گرفت و به گفته برخی مورخان باعث به شهادت رساندن آن حضرت از سوی هارون شد، سخنان آن حضرت درباره فدک بود.

گفتاری از رهبر معظم انقلاب در کتاب انسان ۲۵۰ ساله اینگونه آمده است: هارون به امام می گوید شما بنی هاشم از فدک محروم شدید. فدک را از شما گرفتند، حالا من می خواهم فدک را به شما برگردانم، بگو فدک کجاست و حدود آن چیست. خب معلوم است که این یک فریبی است که می خواهد فدک را برگرداند و به عنوان کسی که حق از دست رفته آل محمد (ص) را می خواهد به آنها برگرداند و چهره ای برای خودش درست کند. حضرت می گوید بسیار خوب حال که می خواهی فدک را به من بدهی، حدود فدک را برای تو معین می کنم. آن حضرت بنا می کنند به معین کردن حدود فدک.

ایشان افزودند: آن حدودی که امام موسی بن جعفر برای فدک معین می کنند تمام کشور اسلامی آن روز را دربر می گرفت؛ فدک یعنی این. یعنی این که تو خیال کنی که ما دعوایمان در آن روز بر سر یک باغستان بود، چند درخت خرما بود، این ساده لوحانه است. مساله ما آن روز هم مساله چند نخلستان و باغستان فدک نبود. مساله خلافت پیغمبر بود. مساله حکومت اسلامی بود منتها آن روز آن چیزی که فکر می شد ما را از این حق به کلی محروم خواهد کرد، گرفتن فدک بود. لذا ما در مقابل این مساله پافشاری می کردیم. امروز آن چیزی که تو در مقابل ما غصب کردی، باغستان فدک نیست که ارزشی ندارد. آنچه تو غصب کردی، جامعه اسلامی است، کشور اسلامی است. امام حدود چهارگانه ای را ذکر می کند که این فدک است که حالا اگر می خواهی بدهی، این را بده. یعنی امام هفتم صریحا مساله داعیه حاکمیت و خلافت را آنجا مطرح می کند. (صفحه ۳۰۰)

حجت الاسلام محمد رضایی آدریانی پژوهشگر و کارشناس تاریخ اسلام گفت: آن حضرت چگونه در اوج تقیه به مدیریت جامعه شیعه می پردازد و حقیقت خلافت را برای آنان مشخص می کند.

وی همچنین از سیاست های مردم فریب بنی عباس گفت که چگونه مردم را به دور خود جمع می کردند و در آن زمان سه جریان با شعار اهل بیت (ع) وجود داشت و امام کاظم در آن شرایط سخت از حق شیعه دفاع می کرد.

اگر اهل بیتی در آن زمان وجود نداشت، اسلام به صورت کامل از سوی بنی عباس مصادره می‌شد. استدلال امام هفتم با خلفای بنی عباس درباره فدک نیز با اصل حاکمیت پیوند می‌خورد و آن حضرت مساله فدک را تعمیم داده آن را زیرمجموعه حاکمیت می دانند.

رضایی گفت: یکی از مسائل مهمی که در پیچ تاریخی خلافت از بنی امیه به بنی عباس رخ داد، این بود که وقتی خلفای بنی عباس قدرت را در دست گرفتند، به این فکر بودند که مانند بنی امیه دچار سقوط زودرس نشوند و تا می‌توانند شعائر اسلام را به نفع خود مصادره کنند. در این راستا چند سیاست را به کار بردند. مثلا اصل قیام شان را با شعار الرضا من آل محمد(ص) شروع کردند و این مهم‌ترین شعارشان بود که بر روی آن سرمایه‌گذاری کردند. البته آنان تا قبل از اینکه به قدرت برسند، مشکل و رقیبی نداشتند و مردم نیز از خلفای زمان (بنی امیه) خسته شده بودند لذا با این شعار همراهی کردند. به ویژه در مناطق ایران و خراسان که دچار تبعیض عرب و عجم بودند.

وی افزود: زمانی که بنی عباس قدرت را به دست گرفت، اهل بیت را یک جریان موازی خود می دانست و باید به گونه ای آن را حل و فصل می کردند. آنان قبل از اینکه با اهل بیت مواجهه مستقیمی داشته باشند، برای تثبیت این شعار که ما هم در کنار اهل بیت هستیم یا اینکه فقط ما جانشینان اهل بیت هستیم، القابی را برای خود به کار بردند. مانند مهدی که اسم اصلی او محمد المهدی العباسی بوده است یا الهادی که نامش موسی بوده است که این القاب در واقع القاب اهل بیت است. مانند سفاح که لقب امیرمومنان (ع) است یا منصور و هادی که از القاب نجات دهنده است که در آخرالزمان می آید.

این کارشناس مذهبی افزود: هدف آنها این بود که به مردم بگویند اگر نجات دهنده ای وجود داشته باشد، آنها هستند و اگر قرار بود اهل بیت، محور نجات باشند، خود آنها یعنی خلفای بنی عباس هستند و نصرت و هدایت را باید در آنها جستجو کرد. لذا با این شعار شروع کردند و اگرچه سفاح و منصور نتوانستند شعار های ارزشی مانند عدالت اجتماعی و اقتصادی را اجرا کنند ولی مهدی تلاش کرد تا با عدالت گری به سر کار آید و بعضی از ارزش های مهدویت را زنده کند و لذا شعارش این بود که عدالت را در جامعه محقق می کند.

وی ادامه داد: دوره امام صادق (ع) تقریبا همزمان با ۱۴ سال از خلافت عباسیان بود و در آن مقطع آغازین چون جهان اسلام هنوز اهل بیت (ع) را در فضای جدید نشناخته بودند، این مواجهه دو قرائت و دو گفتمان اهل بیت محور هنوز جدی نشده بود؛ یکی از این گفتمان، ریشه دار بود و دیگری قصد مصادره داشت و لذا شهادت زودهنگام امام صادق (ع) به خاطر آن بود که مبادا امام صادق پرچم اهل بیت راستین را برپا کند. البته جریان‌های نفس زکیه و زیدیه نیز وجود داشت که با شعار مهدویت قیام کردند ولی از سوی بنی عباس سرکوب شدند. در حقیقت در آغاز خلافت بنی عباس سه جریان با شعار اهل بیت وجود داشت یکی اهل بیت پیامبر (ص)، دیگری زیدی ها که بعد از زید بن علی ادعایی نداشت ولی نفس زکیه ادعاهایی داشت و نتوانست آن را تثبیت کند و جریان سوم نیز بنی عباس بود.

رضایی گفت: در حدود سال ۱۴۵ شکست زیدی ها در قیام نفس زکیه رخ داد و بعد از شهادت امام صادق (ع) در سال ۱۴۷، منصور دوانیقی قدرت بنی عباس را تثبیت کرد. یعنی سفاح قدرت بنی عباس را ایجاد کرد، منصور آن را تثبیت و منصور نیز به توسعه و گسترش آن پرداخت. منصور افرادی مانند ابومسلم و ابوسلمه یعنی پرچمداران رقیب و مزاحم را کشت و شهر جدید بغداد را ایجاد کرد که در اواخر سال ۱۴۰ بود و در سال ۱۴۹ وارد بغداد شدند و به عنوان یک شهر جدید آن را پایتخت خود قرار داد.

وی افزود: قبل از بغداد، منطقه ای نزدیک کوفه به نام هاشمی وجود داشت که مرکز خلافت بنی عباس اعلام کرده بودند ولی چون فضای فرهنگی آن منطقه به شیعیان علوی و زیدی نزدیک بود، آنان نمی توانستند سیاست های خود را آنجا اجرا کنند. لذا پایتخت جدید را با شعار های جدید و برنامه های جدید ایجاد کردند و حتی علمای اهل سنت در حجاز مانند مالک بن انس را مطرح کردند ولی ابوحنیفه در بغداد با او همراهی نکرد و به گفته بعضی از مورخان او را مسموم کردند ولی شاگردان ابوحنیفه را جذب کردند و در کاظمین قاضی ابویوسف یکی از شاگردان ابوحنیفه بود که قاضی القضات شد و مذهب حنفی را در غیر حجاز و مصر یعنی در کل جهان اسلام تقویت کردند که یک مذهب ظاهراً معتدلی بود و با سیاست‌های حکومت همراهی می کرد و با اهل بیت نیز مقابله می کردند.

این پژوهشگر تاریخ تشیع اضافه کرد: در چنین فضایی که امام صادق (ع) به عنوان یک مکتب ساز به شهادت می‌رسد، خلفای بنی عباس تصور می کردند امام کاظم (ع) نمی تواند همچون پدرش جریان و رقابتی را ایجاد کند و در واقع مزاحمتی برای حکومت ندارد؛ به ویژه با توجه به این که موسی بن جعفر (ع) در ۲۰ سالگی به امامت رسیدند. یعنی نسبت به امام های قبلی جوان بودند و فضای خفقان به گونه ای بود که امام صادق (ع) وصیت کرد که بعد از خودش پنج نفر جانشین آن حضرت باشد که یکی از آنها حضرت موسی بود.

وی افزود: این مسائل نشان می دهد که امام کاظم (ع) در شرایط بسیار سختی به امامت می رسند و فضا نسبت به اهل بیت واقعی به شدت بسته است و زیدی ها و علوی‌ها را به شهادت می رسانند. لذا غیر از قیام نفس زکیه در سال ۱۴۵ و قیام شهدای فخ که در مکه از سوی حکومت بنی عباس سرکوب می شود و خون های بسیاری که در این جنگ ها ریخته می شود، می بینیم که در زندان های هارون، منصور و مهدی بسیاری از علویان زنده به گور شدند. یعنی یک سیاست حذف فیزیکی رقیب با کشتار یا با حذف و ایجاد محدودیت ارتباطات اجتماعی شدید، در چنین فضایی می‌گویند ما از اهل بیت و وارث پیغمبر هستیم و خلافت ما بر حق است.

رضایی اضافه کرد: برای اینکه ببینید شعار بنی عباس چقدر اثرگذار است، می بینیم که این خلافت ۵۰۰ سال دوام پیدا می‌کند و حکومت‌های متعددی مانند آل بویه و سلجوقیان و خوارزمشاهیان در کنار این خلافت ایجاد می شود و کسی نمی توانست متعرض خلافت بنی عباس شود به جز یک عنصر بیرونی مانند مغول ها و اگر مغول ها حمله نکرده بودند، شاید این حکومت با فساد خود ادامه پیدا می‌کرد. چون ارکان خود را در جهان اسلام غیرشیعی، محکم کرده بود. بنابراین اگر اهل بیتی وجود نداشت، اسلام به صورت کامل مصادره می‌شد و در این فضا امام کاظم (ع) ضمن رعایت تقیه، در برخی موارد احساس می‌کردند باید هم به جامعه و هم به آن جریان که حاکمیت را در دست گرفته، نشان دهد که اهل بیت واقعی کسی دیگر است.

وی به نمونه هایی از دفاع امام کاظم (ع) در برابر تبلیغات دشمن اشاره کرد و گفت: هارون در سال ۱۷۹ به حج می‌ رود و در این سفر دستور دستگیری امام کاظم (ع) را می‌دهد و امام چهار سال متوالی در زندان بوده که برخی می گویند ۱۴ سال ولی قول صحیح چهار سال است. هارون در یکی از سفرهای حج، وقتی وارد مدینه می شود و بزرگان جهان اسلام به حضور او می آیند، رو به حرم پیامبر کرده و می‌گوید سلام بر تو ای عموی ما؛ یعنی ما اهل بیت شماییم و خلافت ما در ادامه پیامبری شماست؛ چون حکومت گسترده‌ای داشت و در این زمان امام کاظم (ع) جمعیت را شکافته و به محضر پیامبر عرضه می دارد سلام بر تو ای پدر. هارون تعجب می کند و می پرسد به چه اعتباری می‌گویید پدر، در حالی که تو فرزند علی (ع) هستی نه فرزند پیامبر. امام استدلال می‌کند که اگر پیامبر زنده می شد و دخترت را خواستگاری می کرد آیا به آن حضرت دختر می دادی و هارون گفت افتخار من است؛ چون پسر عمو هستیم ولی امام گفت من این کار را نمی توانستم؛ بکنم چون من از نسب دخترش هستم و لذا پیامبر پدر ما حساب می شود و امام با استناد به آیات قرآن مطالبی را مطرح کردند.

رضایی گفت: امام در اوج تقیه و تحمل چنین فضایی در مدت ۳۵ سال، جامعه شیعه را مدیریت می کردند و توجه داشتند که کجا و در چه مواردی یا ضربه به دشمن بزنند یا جامعه را متوجه کنند که حقیقت خلافت چیست. لذا مسئله فدک که در دیدار خلیفه مطرح می شود، در راستای همان شعار است. وقتی امام هفتم به دیدار خلیفه می رود و هارون می گوید می خواهم فدک را به شما برگردانم، در واقع این سخن هایی است نه برای برگرداندن فدک و فقط در زمان عمر بن عبدالعزیز بود که چنین مساله ای مطرح شد و عمر بن عبدالعزیز آن را به بنی اسد داد نه به ائمه و می‌توان گفت او نیز شیطنت کرد تا کسی از آن سوء استفاده نکند.

وی ادامه داد: در اینجا خلفای بنی عباسی که بر امور سوار شدند، متوجه شدند که یکی از دشمنانشان زیدیه است و لذا با شمشیر با آنان برخورد کردند و ائمه، رقیب جنگ نرم آنها بود و برای اینکه ائمه شیعه را خلع سلاح کنند، برای اولین بار این مسئله را مطرح کردند که فدک را می‌خواهند برگردانند و لذا این مسئله دوباره رخ می دهد. یک بار مهدی در اوایل خلافت خود می گوید و امام کاظم را از مدینه به بغداد احضار می کند و یک بار هم هارون که هردو قصد کشتن امام را داشتند ولی این دو خلیفه با دیدن کابوس‌ها و رویاهایی نقشه قتل امام را به تاخیر می اندازند. وقتی آن ها می بینند قادر به کشتن امام نیستند، می‌گویند امام را در یک جنگ تبلیغاتی خلع سلاح می کنیم و لذا رسماً می گویند که می خواهیم فدک را به امام بدهیم تا به مظلومیت اهل بیت در زمینه فدک پایان دهند و در اینجا امام وقتی با این جریان مواجه می‌شود، می‌گوید مسئله فدک با خلافت گره خورده است.

این کارشناس تاریخ اسلام به اهمیت علم موضوع شناسی در کلام امام هفتم اشاره کرده و گفت: امام کاظم (ع) مساله فدک را موضوع شناسی می کند که فدک فقط آن منطقه سرسبز جغرافیایی نیست بلکه آن نقطه شروع است و فدک در آن چهار سالی که در دست اهل بیت بود، حتی اهل بیت یک درهم برنمی داشتند بلکه تمام هزینه های آن را برای جامعه اسلامی هزینه می کردند و پیامبر اکرم (ص) مسائل فراوانی داشتند که یکی از پشتوانه‌های جامعه نبوی فدک بود و اگر حضرت علی (ع) به خلافت می‌رسید، فدک یکی از ارکان اقتصادی حکومت آن حضرت بود.

رضایی افزود: بنابراین فدک با اصل حاکمیت پیوند می‌خورد و لذا امام هفتم چنین موضوعی را تعمیم می‌دهد و آن را زیرمجموعه حاکمیت دانسته و می گوید فدکی را قبول می‌کنیم که دایره حاکمیت را شامل می‌شود. امام کاظم (ع) دو بار در زمان مهدی و هارون این موضوع را مطرح می کند که در زمان مهدی چون هنوز زمینه‌ها فراهم نبود، مهدی واکنشی نشان نمی‌دهد ولی در زمان هارون همین مساله یکی از بهانه های قتل امام شد. هارون در سال ۱۸۳ که تقریبا ۵۰ سال از خلافت بنی عباس می‌گذشت، برای سیاستگذاری تلاش های فراوانی کرده بود که این مساله در جامعه اهل سنت جواب داده بود اما مسئله جامعه شیعه را نتوانسته بود با خود همراه کند لذا به فکر حذف فیزیکی امام افتاد و آن حضرت را به شهادت رساند.

وی اضافه کرد: سخنان امام کاظم درباره فدک در دربار رخ داده بود. یعنی امام را احضار کرده بودند و این مطالب در جمع شیعه مطرح نشده بود اما بازتاب آن به بیرون از دربار منتقل شده بود و طبق گزارش هایی که در منابع شیعی آمده امام یا نفوذی های امام مانند علی بن یقطین که وزیر دربار بوده و بدون اینکه اعلام کند که شیعه است در این قصه حضور داشته و اخبار را به امام می رساند و لذا در گزارش‌های شیعه این گونه آمده است.

منبع: ایرنا

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.