اثری که هم اینک در معرفی آن سخن می‌رود، شامل برخی از خاطرات زنده‌یاد مرضیه حدیدچی (دباغ) از ادوار پرفراز و نشیب زندگی خویش است. این اثر توسط محسن کاظمی تدوین یافته و نشر سوره مهر، به نشر آن همت گماشته است.

حیاتی هم‌طراز با تاریخ یک انقلاب

به گزارش قدس آنلاین، کاظمی در دیباچه خویش بر این مجموعه، در باب چند و، چون فراهم آمدن آن چنین آورده است: «نقش زنان در پیروزی انقلاب اسلامی و حفظ دستاوردها و پیشبرد اهداف آن، بس اساسی و چشمگیر است. در دوران مبارزه و فعالیت سیاسی علیه رژیم شاهنشاهی، زنان به صورت مستقیم و غیرمستقیم ایفای نقش می‌کردند. کارهای عملیاتی و مسلحانه، چاپ و تکثیر و توزیع اعلامیه، نوار و کتاب، شرکت در کلاس‌های آموزشی (اعتقادی- سیاسی) مطالعات سیاسی- اجتماعی، حضور در جلسات و محافل و تشکیلات، فعالیت‌های مخفی، جذب هوادار و عضو، کمک‌های مالی، سخنرانی و تبلیغات، حضور در راهپیمایی‌ها و تظاهرات اعتراض‌آمیز، برقراری ارتباط‌های سری با افراد و تشکیلات و سازمان‌ها حتی رهبری گروه و دسته و بالتبع دستگیری، شکنجه و مسائل زندان، تبعید و هجرت را می‌توان از جمله رویکردهای مستقیم زنان در عرصه مبارزه دانست و از جمله فعالیت‌های غیرمستقیم زنان می‌توان به تربیت فرزندانی آگاه و معتقد، ترغیب شوهر، برادر و فرزند به حضور در مبارزه، سرپرستی خانواده و فرزندان به وقت فرار و تبعید و زندان پدر، تأمین معاش خانواده و نیز ایجاد فراغ خاطر برای مردان مبارز اشاره کرد.
پرداختن به نقش و سهم زنان در تاریخ انقلاب اسلامی، ضرورتی تاریخی و فرهنگی است. در این میان ضبط، ثبت و انتشار خاطرات زنانی که به صورت مستقیم در پیدایش و پیروزی انقلاب اسلامی نقش داشتند، یکی از بهترین و مستندترین شیوه‌های بررسی تاریخی این دوران است. خانم مرضیه حدیدچی معروف به دباغ، از جمله زنان مسلمان و پیشرو در مبارزه است که آگاهانه و معتقدانه پای به میدان مبارزه گذاشت و در این راه بر سختی‌ها و مشقات فراوانی صبر کرد. زندگی وی مملو از خاطرات و حوادث کوچک و بزرگ، دلبستگی‌ها و دلزدگی‌ها، تمایلات روحی، روانی و عقلانی، انتخاب‌های اعتقادی و آزمایش‌های الهی است که بیان حتی گوشه‌هایی از آن برای تاریخ انقلاب اسلامی مفید و مغتنم است.

اول بار مطالعه ۱۳ ساعت مصاحبه خانم دباغ، درباره خاطرات زندگی و دوران مبارزه علاقه‌مندم کرد تا به جست‌وجوی نکات بیشتری از زندگی وی بپردازم. سه یا چهار بار دیگر، آن ۱۳ ساعت را به اضافه مصاحبه دیگری از وی در مجله پیام زن شماره‌های ۱۱، ۱۴، ۱۵ و ۱۸، تحت عنوان پیام سرگذشت را به دقت مطالعه و یادداشت‌برداری کردم. به رغم نکات مثبت، نواقص و کاستی‌هایی را دیدم که لازم بود برای رفع و تکمیل آن اقدام کنم. برای بار نخست، پس از چند تماس تلفنی، موفق شدم در بهمن ۱۳۸۷ و در دفتر جمعیت زنان جمهوری اسلامی، با خانم دباغ دیدار و گفتگو کنم. هدف از این جلسه، ترغیب و جلب رضایت خانم دباغ برای انتشار خاطرات وی بود.

او نیز با بلندنظری پذیرفت و قرار شد نواقص و کاستی‌های خاطرات نیز مشخص و سؤالاتی برای آن طراحی و ارائه شود، تا وی خارج از چارچوب مصاحبه و گفتگو در منزل به آن‌ها پاسخ بگوید. این راه برای او راحت‌تر بود. خانم حدیدچی طی پنج ساعت، به حدود ۳۰۰ سؤال پاسخ گفت و بر بسیاری از نقاط کور خاطراتش نور تابانید. اما همچنان خلأ‌هایی در نام‌های اشخاص، مکان‌ها، زمان‌ها و حتی شرح پاره‌ای از مشاهدات و مواجهات وجود داشت که گریزی از برخی از آن‌ها نبود، چراکه کثرت حوادث و رویدادها و گذر زمان بر وقایع، آن هم پس از چهار، پنج دهه، حافظه را به تحلیل برده و دچار آفت فراموشی می‌کند... د.»

منبع:جوان آنلاین

انتهای خبر/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.