یکی از موضوعات بسیار مهمی که مقام معظم رهبری در دیدار رئیس و اعضای مجلس خبرگان رهبری مورد تأکید قرار دادند موضوع تقویت استحکام درونی و توسعه متوازن ارکان و مؤلفههای اقتدار و قدرت ملی و پیشگیری از تعطیلی یک یا چند مؤلفه برای حل مشکلات کشور از طریق جلب رضایت بیگانگان و سازش با آنان بود: «هیچ یک از این بازوهای قدرت ملی نباید به نفع یک رکن و بازوی دیگر قطع شود.... سادهلوحانهتر و ناشیانهتر از پیشنهاد کسی که میگوید قدرت دفاعی را برای حساس نشدن دشمن، کاهش دهیم وجود ندارد.»
استحکام درونی و اقتدار ملی دو عامل مهم و اساسی در پایداری و بقای کشور بوده و هر سرزمینی به فراخور منابع موجود خود، همواره در پی حفظ و افزایش اقتدار ملی و استحکام درونی خود است.
ارکان و مؤلفههای اقتدار و قدرت ملی، عواملی در هم تنیده، مرکب و به هم پیوسته بوده و «استقلال»، «پیشرفت و تعالی کشور» و «آسایش و آرامش مردم»، مستلزم نگاه متوازن و تلاش برای پیشبرد هماهنگ آنها به مؤلفهها و عناصر قدرت ملی از یک سو و خنثیسازی تهدیدها از سوی دیگر است. نگاه تک بعدی یا قطع یک رکن یا مؤلفه به نفع رکن و مؤلفه دیگر، چه بسا پیامدهای خطرناکی در پی داشته باشد. دشمنان انقلاب اسلامی و استقلال کشور و عزت و آسایش ملت برای تحقق اهداف شوم خود، در طول سالهای پس از جنگ همواره بر طبل قربانی کردن و نادیده گرفتن یک مؤلفه به نفع سایر ارکان قدرت ملی کوبیده و از این راه هزینههای فراوان مادی و معنوی به کشور و ملت تحمیل کردهاند.
دشمنان ملک و ملت نیات پلید و اهداف شوم خود را از طریق «مرعوبین»، «غربگرایان و دلبستگان و شیفتگان غرب» و «مجذوبین و عناصر نفوذی» با کلید واژههای «تهدید سخت نظامی»، «تحریمهای اقتصادی و غیر اقتصادی»، «تطمیع»، «تحریف و وارونه نمایی حقایق»، «تزویر، نفاق و فریبکاری»، «تخریب فیزیکی و شخصیتی سرمایههای نظام» و «تحمیق عوام» و با استفاده از ظرفیت عظیم رسانهای خود عملیاتی کرده و سعی در مدیریت و هدایت افکار عمومی و تقابل مردم با نظام دارند. مستکبران و استعمارگران غربی خوب میدانند که یکی از مهمترین و مؤثرترین روشها برای به زانو درآوردن نظام در برابر زیاده خواهی آنان استفاده از ظرفیت سه گروه انسانی فوق برای تأثیرگذاری بر برآوردهای نظام و تغییر در توازن و تعادل اجزا و مؤلفههای قدرت و تعطیلی و خاموش نمودن چراغ یکی به اصطلاح به نفع مؤلفه یا مؤلفههای دیگر است.
تاریخ انقلاب پر است از تلاش «عمدی و هدایت شده» یا «ساده لوحانه و ناشیانه» برخی «افراد و شخصیتهای سیاسی، علمی، اقتصادی»، «جریانات حزبی، سیاسی» و «مدیران و مسئولان» برای تعطیل یا کمرنگ کردن یک یا چند رکن و مؤلفه اقتدار و قدرت ملی، که با هوشمندی و تدبیر مقام معظم رهبری و بصیرت و همراهی ملت، تلاش آنان ناکام مانده است. اگر هر یک از این تلاشها، ناکام نمیماند یا با روشهایی نظیر نرمش قهرمانانه مدیریت نمیشد، قطعاً کشور با چالشهای پر هزینه مواجه میگردید. آنچه در سال ۹۲ رخ داد از همین نمونه است. در آن سال آقای روحانی برخلاف منطق عقلانی و راهبردی و تجربی نظام (مذاکره با امریکا هم خسارت است هم حماقت) پرچم مذاکره با امریکا را بهعنوان شعار انتخاباتی خود برافراشته و به دلایل متعدد از جمله نشان دادن سراب دروغین حل همه مشکلات کشور و چرخیدن چرخ اقتصاد، این شعار با استقبال ۵۰ درصدی رأی دهندگان روبهرو شد. در چنین شرایطی در صورت مخالفت با درخواست و مطالبه ملی، بهانه لازم به دست پیروان خط تحریف در عرصه جنگ روایتگری داده میشد که مشکل در داخل کشور است! اگر رهبری اجازه مذاکره میداد قطعاً همه مشکلات کشور حل میشد! اما رهبر فرزانه انقلاب با اتخاذ سیاست «نرمش قهرمانانه» و همراهی با غربگرایان، مانع از شکلگیری دوقطبی جمعیتی «مردم/نظام» شده و در نتیجه پس از امضای برجام، مردم به تدریج به سراب بودن حل مشکلات از طریق مذاکره و سازش با امریکا و غیرقابل اعتماد بودن شیطان بزرگ پی بردند.
فراموش شدنی نیست که در اثنای مذاکرات، برخی مدیران همسو با جریان دلداده و یا مرعوب غرب، دست کشیدن از توان دفاعی کشور را لازمه پیشبرد مذاکرات میدانستند یا آن دیگری نه تنها عصر حاضر را عصر گفتگو میدانست بلکه با بیان این مغالطه که قدرت سنگین نظامی مانع از فروپاشی شوروی نشد (اتفاقاً مشکل شوروی دقیقاً فرورفتن و غرق شدن در مؤلفه تجهیزات برتر نظامی و غفلت از سایر مؤلفهها بود) رسماً و علناً چوب حراج و تعطیلی به قوای نظامی و توان دفاعی کشور زده و آلمان و ژاپن را الگوی پیشرفت کشور معرفی کرده و گفته بود پیشرفت آن دو کشور مرهون تعطیلی اقتدار نظامی بوده است و پا را از این نیز فراتر گذاشته و گفته بود تعطیلی قدرت نظامی کشور و مذاکره با غرب بر سر تعطیلی توان موشکی و حضور در عمق راهبردی جمهوری اسلامی و حمایت از محور مقاومت، راهی است که شروع شده و بشارت داده بود که آقای روحانی در دوره دوم مسئولیت خود موفق به تعطیلی قدرت نظامی کشور و امضای برجامهای ۲ و ۳ نیز خواهد شد. این در حالی است که امروز دنیا به چشم میبیند که با شروع جنگ در اوکراین و نزدیک شدن شعلههای آتش جنگ به مرزهای اروپا، کشور آلمان با وجود برخورداری از حمایت صد درصدی ناتو با تصویب بودجه ۱۰۰ میلیارد یورویی برای توسعه قدرت دفاعی، در ردیف سومین کشور هزینهکننده جهان در حوزه دفاعی قرار گرفته است.
جریان مرعوب یا شیفته غرب با کمک خط نفوذ به هر بهانهای در کوره تعطیلی برخی از ارکان و مؤلفههای قدرت ملی دمیده و برای «دوقطبیسازی جمعیتی»، «مأیوس و ناامید کردن»، «بی اعتمادسازی»، «ابهام افزایی و کاشتن بذر تردید و دودلی» و «واگرایی و متنفر کردن کردن مردم از نظام» آتش افروزی میکنند. مرعوبان در هر فرصتی نسخه سازش و تسلیم در برابر زورگویی و خوی استکباری امریکا و دست کشیدن از صنعت و انرژی هستهای را پی گرفته و ابلهانه یا با هدایت نفوذی ها، درهم تنیدگی با اقتصاد غرب (بخوانید تسلیم غرب شدن) را بهعنوان نسخه شفابخش دنبال میکنند.
ساده لوحان و نفوذیهایی که برای باز کردن پای امریکا به کشور میگویند تنها راه پایدار کردن منافع برجام، عادی کردن روابط با امریکا از طریق همکاریهای گسترده اقتصادی و ذینفع کردن امریکا در ایران است درباره تحریم شدید روسیه پس از جنگ اوکراین چه توجیهی دارند. تحولات اخیر و خروج شرکتهای چند ملیتی از صنعت نفت روسیه و تحمیل زیان سنگین به آن کشور، درستی نظریه تقدم سیاست بر اقتصاد را ثابت میکند. روسیه بهعنوان یک کشور بزرگ و مقتدر اروپایی با بالاترین سطح از روابط اقتصادی با اتحادیه اروپا و امریکا ظرف کمتر از یک هفته، هدف شدیدترین تحریمهای اقتصادی و غیر اقتصادی و حتی ورزشی قرار گرفته است.
وجه مشترک نسخههای تجویز شده مذکور و دهها نسخه مشابه، اولاً دست کشیدن از الگوهای عقلانی و منطقی مقاومت و ایستادگی و ثانیاً اصرار بر سازش و تسلیم در برابر خواستهها و مطالبات ظالمانه غرب بوده و در نتیجه تبعیت از این نسخههای سازشکارانه و ساده لوحانه بیتردید چوب حراج زدن بر منافع و امنیت ملی و استقلال کشور و حرکت در مسیر وابستگی به بیگانگان است. حقیقت این است که نگاه نظام سلطه به کشورها مبتنی بر نظریه ویلی برانت، اداره جهان با مدل سه جهانی بوده که در آن جهان اول برای جلوگیری از پیشرفت و ورود جهان سوم به جهان پیشرفته، حتی از تهدید با بمب اتمی و تحمیل جنگ جهانی نیز ابایی ندارند و حقیقت بزرگتر اینکه تنها راه مقابله با شبیخون و غارت منابع کشور و جلوگیری از سلطه جهان خواران، فقط و فقط: «تقویت استحکام درونی»، «افزایش بصیرت ملی از طریق راه اندازی جهاد عظیم تبیین و روشنگری»، «قطع وابستگی کشور به بیگانگان بهویژه کشورهای زورگو و چپاولگر غربی»، «توسعه متوازن مجموعه عوامل و مؤلفههای اقتدار و قدرت ملی» و «ایستادگی و مقاومت در برابر زورگویی و استعمارگری چپاولگران غربی» است.
منبع: روزنامه جوان
نظر شما